loading...
ازدواج | مشاور ازدواج و خانواده | دانستنیهای قبل از ازدواج
shiva & hasan بازدید : 192 سه شنبه 17 دی 1392 نظرات (0)

همسرگزینی یک‌طرفه,همسرگزینی ,شکل‌گیری ازدواج

 

یکی از مسائلی که باعث افزایش آسیب‌ها در حوزه حجاب و عفاف می‌شود، دشواری در شکل‌گیری ازدواج است چون همسرگزینی در جامعه ما یک‌طرفه شکل می‌گیرد.

 

سیدباقر پیشنمازی در جمع رؤسای کمیته اجرایی کمیسیون ماده 43 گفت: راه بازگشت سلامت به جامعه تجویز داروها با دوز بالا نیست بلکه باید به ریشه‌ها و اصالت‌ها برگشت و باید به وظایفی که دین مبین اسلام به آن اشاره کرده عمل نمود زیرا انسان ناآرام است و طبعاً اطلاعات انسان کامل نیست و راه رسیدن به آرامش با ازدواج عملی می‌شود.

 

وی افزود: یکی از مسائلی که باعث افزایش آسیب ها در حوزه حجاب و عفاف می شود، دشواری در شکل گیری ازدواج و زندگی مشترک است، چون همسرگزینی در جامعه ما یکطرفه شکل می گیرد و طرف مقابل یعنی(زن) منتظر است که چه وقت موقعیت ازدواج پیش می آید.

 

پیشنمازی با بیان اینکه در سال 84 قانون تسهیل ازدواج جوانان تصویب شد ولی تاکنون اجرا نشده است افزود: آیین نامه ماده 43 فرصتی است برای ایجاد فضای ازدواج جوانان تا بتوانند با آرامش بیشتر در فضایی مطمئن به انتخاب خود بپردازند.

 

وی عنوان کرد: در آیین نامه فرصت شش ماهه در اختیار مراکز مشاوره قرار گرفته است تا برای تبدیل وضعیت خود اقدامات لازم را انجام دهند و بعد از این تاریخ مراکزی که اقدام نکردند با قانون روبرو هستند و با آنها بر اساس قانون عمل می شود.

 

رئیس کمیسیون ماده 43 و معاون فرهنگی و تربیتی ورزش و جوانان اظهار داشت: به دلیل اهمیت و حساس بودن این مراکز و همچنین ملی بودن این طرح کمیسیون ماده 43 در وزارت ورزش و جوانان شکل گرفته و به زودی کمیسیون استانی ماده 43 هم ایجاد می شود. همچنین کمیته علمی با حضور برترین اساتید و صاحب نظران مشاوره و روانشناسی دانشگاه و حوزه جهت بررسی صلاحیت علمی متقاضیان تشکیل می شود.

 

همچنین فلاح مدیر کل امور حقوقی نیز در خصوص اعطای مجوز به مراکز حقوقی گفت: تمامی مراکز دولتی اعم از وزارتخانه‌هایی که مرتبط با امور جوانان هستند مانند وزارت علوم، وزارت بهداشت ، بنیاد شهید ، کمیته امداد امام خمینی ،دانشگاههای خصوصی و موسسات و شخصیت های حقوقی که شناسه ملی دارند و شخصیت های حقوقی خصوصی شامل شرکت ها ، سمن های مردم نهاد که از دستگاه متبوع خود کد ثبت دارند و در شرح وظایفشان موضوع ازدواج و خانواده است طبق ماده 3 آیین نامه ماده 43 هر کسی که می خواهد کار در حوزه مشاوره ازدواج و خانواده انجام دهد باید از وزارت ورزش و جوانان مجوز دریافت نماید و کلیه مراکز حقوقی بایستی مدیر فنی که حداقل کارشناسی ارشد در رشته مشاوره و روانشناسی و دارای پروانه از سازمان نظام مشاوره و روانشناسی باشد را معرفی کنند.

منبع:سلامت نیوز

shiva & hasan بازدید : 139 سه شنبه 17 دی 1392 نظرات (0)

همسر به جای مادر ,بی پولی پسران جوان

 

وقتی در آمارهای رسمی کشور اعلام می شود که در سه ماه آغاز سال گذشته، 24 هزار و 967 پسر با دخترانی که یک تا 20 سال از خودشان بزرگتر بوده‌اند ازدواج کردند باید کمی نگران شد. دلایل زیادی برای این وضع وجود دارد که بی مسئولیتی و بی پولی پسران جوان از یک طرف و افزایش تعداد دختران سن بالا در مقایسه با پسران در شرف ازدواج، ازعلت های آن عنوان شده است.

 

کبوتر با کبوتر

از گذشته های دورتا کنون ضرب المثل «کبوتر با "کبوتر باز با باز" ورد زبان ایرانیان است که یکی ازمصداق های بارز این مثل را می توان در ازدواج یافت. به عقیده یک رفتار شناس، برای یک ازدواج موفق، نبایدهیچ گونه اختلاف فاحشی میان دو نفر وجود داشته باشد، تصور اینکه ازدواج با فردی که از نظر مالی بسیار بالاتر باشد موجب خوشبختی است، تصوری اشتباه است. زیبایی بیشتر یکی از طرف‌های ازدواج نسبت به طرف دیگر نیز همین حکم را دارد، این مشکل درخصوص طبقه اجتماعی، فرهنگی و جایگاه خانوادگی نیز صدق می کند.

 

به گفته پرفسور «حسین باهر» در یک ازدواج موفق باید به موقعیت سنی، مالی، فرهنگی، تحصیلات، جایگاه اجتماعی، خانوادگی، ظاهر و... توجه کرد، زیرا وجود اختلافات زیاد در این زمینه ها مشکلات عدیده ای در زندگی زناشویی ایجاد می‌کند.

 

چرا دختران مسن تر؟

اگر از لحاظ اقتصادی به این موضوع توجه كنیم یكی از دلایلی كه در این تغییر نگرش‌ها موثر بوده است عدم تمكن مالی مورد نیاز پسران جوان در زمان ازدواج آنان است كه باعث می‌شود به سمتی بروند كه از لحاظ مالی امنیت داشته باشند. سیما فردوسی مشاور امور خانواده درخصوص علت گرایش پسران به این موضوع گفت: ازدواج پسران با دخترانی كه از خودشان بزرگ‌تر هستند ریشه در تربیت خانوادگی آنها دارد. وی ادامه داد: خانواده‌ها و مخصوصا مادرانی كه در دوران كودكی از بچه‌های خود بسیار حمایت می‌كنند و باعث می‌شود تا پسران حس مسئولیت‌پذیری نداشته باشند و عادت ‌كنند كه همیشه یك نفر از آنها حمایت كند. این استاد دانشگاه افزود: این افراد در دورانی كه بزرگ می‌شوند و قصد ازدواج دارند به سراغ دخترانی می‌روند كه بتوانند از آنها حمایت كنند و زیر چتر حمایتی خود ببرند و به سراغ خانم‌هایی می‌روند كه حس مسئولیت‌پذیری بیشتری داشته باشند و بتوانند مسئولیت‌ها را بپذیرند و به این ترتیب احساس آرامش بیشتری می‌كنند. وی درخصوص تاثیر این ازدواج‌ها در طلاق گفت: در آمارهای طلاق می‌تواند موثر باشد اما عامل اصلی نیست.

 

در بعضی از این ازدواج‌ها در آینده می‌تواند باعث طلاق شود اما در این ازدواج‌ها ازدواج‌های موفق نیز وجود دارد.فردوسی گفت: اگر این تفاوت سنی معقول و در حد یك تا سه سال باشد مشكل جدی ایجاد نمی‌شود اما اگر این اختلاف سنی بیشتر شود طبیعتا مشكلات آنها نیز بیشتر می‌شود.

 

وی درخصوص مناسب‌ترین اختلاف سنی بین زوجین گفت: مناسب‌ترین فاصله سنی از 2 تا 3 سال است و حداكثر تا هفت سال پسر از دختر باید بزرگ‌تر باشد. بر اساس آمارهای منتشر شده توسط سازمان ثبت‌احوال كشور در سه ماه آغازین سال گذشته از كل 224 هزار و 52 ازدواج صورت گرفته، 24هزار و 967 پسر با دخترانی كه یك تا 20 سال از خودشان بزرگ‌تر بوده‌اند ازدواج كردند كه در این میان اختلاف سنی یك سال با 8 هزار و 399 ازدواج بیشترین فراوانی و اختلاف سنی 20 سال با 181 ازدواج كمترین فراوانی را به خود اختصاص داده‌اند.

 

بسیاری از كارشناسان اجتماعی معتقدند اینكه گفته می‌شود دختران باید از پسران كوچك‌تر باشند اعتقاد صحیحی نیست اما به شرط آنكه این اختلاف سنی معقول و در حد یك تا سه سال باشد چرا كه بیشتر از این سن هماهنگی جسمی میان زوجین را از بین می‌برد و پس از مدتی علاقه‌ها كمرنگ می‌شود و مسائل جدی‌تر خودنمایی می‌كند.

افراد در دورانی که بزرگ می‌شوند و قصد ازدواج دارند به سراغ دخترانی می‌روند که بتوانند از آنان حمایت کنند و آنان را زیر چتر حمایتی خود ببرند بنابراین در کنار خانم‌هایی که مسئولیت‌پذیری داشته باشند و بتوانند مسئولیت‌ها را بعهده بگیرند احساس آرامش بیشتری را تجربه می‌کنند

همسر به جای مادر ,بی پولی پسران جوان

سن ازدواج مدام قد می‌کشد

با همه ی بایدها و نباید هایی که در حوزه این امرمهم روی داده است،در سال‌های اخیر تغییراتی در هرم سنی ازدواج کشور ایجاد شده به طوری که افزایش سن ازدواج مشهود و سن دختران برای ازدواج بیشتر از پسران شده است. در حالی که ازدواج یكی از شاخص‌های ارزیابی میزان سلامت و بهداشت جسمی و روانی افراد جامعه محسوب می‌شود طبق آمار سازمان ثبت احوال کشور در سه ماه نخست سال گذشته از مجموع 224 هزار و 52 ازدواج در کشور، 24 هزار و 967 پسر با دخترانی که بین یک تا 20 سال از خود بزرگتر بوده‌اند ازدواج کرده‌اند در این آمار اختلاف 20 سال با 181 مورد به ثبت رسیده است.

 

باهر بر این باور است که نمی‌توان یک رای کلی برای این امر داد و این گونه ازدواج‌ها همیشه مشکل‌زا نیستند، به توصیه وی اگر قبل از این ازدواج‌ها با یک مشاور خانواده مشورت شود به طور حتم نتیجه بهتری به بار می آید.

 

ازدواج پسران بی پول با زنان مسن تر

اما «مجید ابهری» آسیب شناس افزایش آمار ازدواج پسران با دختران بزرگتر از خود را نگران کننده می داند و به «حمایت» می‌گوید: افزایش تورم و فرار از مسئولیت دو عامل مهم در گسترش این اتفاق است.

 

وی توانمندی مالی زنان، کمبود محبت مردان از سوی مادران خود، توانایی رفتاری و پختگی بیشتر زنان مسن تر و دوری از برگزاری جشن های ازدواج مجلل را دلایل افزایش تمایل پسران برای ازدواج با دختران بزرگتر از خود عنوان می‌کند.

 

در این بین «سیما فردوسی پور» استاد دانشگاه در گفت‌وگویی با خبرگزاری فارس گفته است که: افراد در دورانی که بزرگ می‌شوند و قصد ازدواج دارند به سراغ دخترانی می‌روند که بتوانند از آنان حمایت کنند و آنان را زیر چتر حمایتی خود ببرند بنابراین در کنار خانم‌هایی که مسئولیت‌پذیری داشته باشند و بتوانند مسئولیت‌ها را بعهده بگیرند احساس آرامش بیشتری را تجربه می‌کنند.

 

با عقل تصمیم بگیرید

البته «حسین باهر» معتقد است که اگر ازدواج ها بر اساس عقل و منطق دو طرف صورت بگیرد هیچ اتفاق ناخوشایندی رخ نمی‌دهد، اما مشکل اساسی این است که چنین ازدواج‌هایی بیشتر بر اساس احساس یا توجه به اوضاع مالی صورت می گیرد بنابراین نتیجه آن به بن بست می رسد و آمار طلاق یا زندانی های مهریه را افزایش می‌دهد.

 

این رفتارشناس می‌گوید: تمایل جنسی یکی از ارکان‌های حفظ نظام خانواده است که در این گونه ازدواج‌ها به طور معمول زن و شوهر نمی‌توانند پاسخگوی نیازهای جنسی یکدیگر باشند و در این زمینه با مشکل روبه رو می شوند.

 

وی به روحیه مردسالاری در پسران جوان تر اشاره و بیان می‌کند: در کشور ما پسران جوان‌تر با روحیه‌ای مردسالاری زندگی می‌کنند به طوری که می‌خواهند برای مادر و خواهر خود تصمیم‌گیری کنند اما همسر شان نمی‌تواند چنین رفتاری را تحمل کند اما پسرها بتوانند این رفتارها را در خود کنترل کنند تا حدودی از بروز اختلافات پیشگیری می‌کنند.

 

باهر ادامه می‌دهد: نگاه جامعه به ازدواج زن با مرد کم سن تر از خود نگاه خوبی نیست پس بهتر است پیش از اقدام به چنین ازدواج هایی افراد با یک مشاور خانواده مشورت کنند تا عاقلانه برای زندگی آینده خود تصمیم بگیرند. وی مناسبترین فاصله سنی برای ازدواج را دست کم از 2 تا 3 سال و حداکثر تا هفت سال می داند. در این فاصله سنی پسر باید از دختر بزرگتر باشد.

 

کاهش تعداد دختران جوان

در این میان دلیل دیگری نیز در رواج این رویداد ذکر شده است . باهر می گوید: کاهش تعداد دختران کم سن و افزایش تعداد دختران مجرد نیز دلیل بر رونق بازار ازدواج پسران با دختران سن بالاست.

 

وی توضیح می دهد: در سال های اخیر سن ازدواج بخصوص در میان دختران ایرانی به شدت افزایش یافته است، در عین حال تعداد دختران نسبت به پسرانی که در سن ازدواج قرار دارند بیشتر است و همین امر باعث می شود پسر در سن ازدواج برای وصلت به دخترانی که بزرگتر از خود هستند روی بیاورند.

 

این رفتار شناس بر این باور است که نمی‌توان به طور کلی ازدواج با دختران بزرگتر را نهی کرد و به پسران اجازه نداد به خاطر چند ماه کوچکتر بودن از دختر مورد علاقه خود دست بردارند، اما وقتی پای تفاوت سن تا 20 سال مطرح می شود باید کمی عاقلانه تر تصمیم گرفت.

منبع: حمایت، تهران امروز

shiva & hasan بازدید : 276 سه شنبه 17 دی 1392 نظرات (0)

ازدواج‌های اجباری,ازدواج های غیرسنتی

 

راه چاره ازدواج‌های اجباری

این روزها با وجود ازدواج های غیرسنتی، هنوز هم کسانی هستند که با فشار اطرافیان مجبور به انتخاب و ازدواج می شوند اما مدتی بعد، احساس می کنند هنوز نتوانسته اند با فرد جدید ارتباط عاطفی خوبی برقرار کنند.

 

مسوولیت پذیر باشید

یکی از معیارهای همسر مناسب و یکی از شرایط ازدواج موفق «دوست داشتن» فرد مقابل است. توجه داشته باشید اگر دچار این مشکل هستید،‌ مسئولیت پذیر باشید. فرد وظیفه شناس و مسئولیت پذیر، مسئولیت کارها و اشتباهات خود را می پذیرد و اجازه نمی دهد دیگری به خاطر اشتباه وی دچار خسران و زیان گردد.

 

به بیان دیگر یا از همان ابتدا باید فردی را انتخاب می کردید که علاوه بر اینکه تمام معیارهای خوب را دارا بود، ‌به دل شما هم می نشست و یا اینکه اگر در ابتدا به این مطلب مهم توجه نکرده اید نباید زندگی را به سادگی از هم بپاشید.

 

فرد مقابل به اندازه شما در این زندگی سهیم است و شما با اشتباهتان او را هم درگیر مشکلات عدیده ای کرده اید. در این وضعیت بهترین و درست ترین حالت این است که تمام سعی و تلاشتان را برای عشق ورزی و مورد محبت قرار دادن نامزدتان قرار دهید تا مهر و محبت او به دلتان ورود یابد.

 

چطور محبت ایجاد کنیم؟

 

1 – انجام کارها و فعالیت هایی که باعث افزایش مهر فرد مقابل (نامزد) در دلتان می شود:

به نامزدتان ابراز علاقه کنید. به او بگویید که دوستش دارید. این جمله هم در دل خود شما اثر می کند و هم دل نامزدتان را پر از محبت شما می گرداند. محبت به طور طبیعی محبت می آفریند. اگر نامزدتان به شما ابراز علاقه و محبت کرد، ‌این لطف او را بی پاسخ نگذارید.

 

2 – توجه بیشتر به ویژگی های مثبتی که نامزدتان دارد می تواند محبت او را در دلتان عمیق تر کند. نیمه پر لیوان را ببینید. در این وضعیت نیز یکی از کارهای مهم توجه به ویژگی ها و اخلاقیات مثبت نامزدتان است. این امر باعث می شود نکات مثبت و خوب نامزدتان بیشتر از نکات منفی وی به چشمتان بیاید و علاقه تان به وی بیشتر و بیشتر شود.

 

3 – عشق و علاقه او نسبت به خود را باور کرده و برای این عشق احترام قائل باشید.

فرد مقابل به اندازه شما در این زندگی سهیم است و شما با اشتباهتان وی را نیز درگیر مشکلات عدیده ای کرده اید. در این وضعیت بهترین و درست ترین حالت این است که تمام سعی و تلاشتان را برای عشق ورزی و مورد محبت قرار دادن نامزدتان قرار دهید تا مهر و محبت وی به دلتان ورود یابد

 

4 – روی آینده متمرکز شوید و سعی کنید زندگی آینده خود را با او تصور کنید. اهداف و برنامه های مشترک برای زندگی مشترکتان در نظر بگیرید و روی اجرای آنها متمرکز شوید تا به هم نزدیک شوید. نه احساسی که به او دارید و میانتان فاصله می اندازد. ما با کسانی که اهداف مشترک داریم، احساس نزدیکی بیشتری می کنیم. مثل همکارانی که با آنها روی یک پروژه کار می کنیم یا همکلاسی دانشگاه که یک تحقیق مشترک داریم. پس اگر این اشتراکات در مسائل اصلی زندگی میان شما و همسرتان ایجاد شود، احساس علاقه و نزدیکی بیشتری به او خواهید داشت.

منبع:گل های زندگی

shiva & hasan بازدید : 279 سه شنبه 17 دی 1392 نظرات (0)

اشتباهات آشنایی , پیشنهاد ازدواج

 

آشنایی مرحله ای است که نمی توان به طور دقیق گفت از کی شروع می شود اما هر شناختی که شما از لحظه مطرح شدن پیشنهاد ازدواج تا لحظه زیر یک سقف رفتن به دست می آورید، در بحث آشنایی می گنجد. عمق گرفتن این آشنایی تا حد زیادی در گرو تحقیق، دقت در روحیات و پرسیدن به جای سوالات است.

 

با این حال ممکن است کسانی باشند که سرسری این دوره را پشت سر می گذرند. اشتباهات بزرگ این دوره باعث می شود یک زندگی تلخ و ناخوشایند را تجربه کنید. این اشتباهات عبارتند از:

 

1- كافی نبودن پرسش

الف- پرسیدن، جنبه های عاشقانه ارتباط را مخدوش می سازد. طرف مقابل را ناراحت می کند و صحبت درباره مسائل مهم و جدی باعث می شود رابطه تان شکرآب شود.

 

ب- نمی خواهیم پاسخ پرسش های خود را بدانیم. ساده از کنار سوال ها می گذریم و دانستن درباره آنها را به بعد موکول می کنیم.

 

ج- می ترسیم متقابلاٌ همان پرسش ها را از ما بكنند.

 

د- نمی توانیم درباره چه موضوعاتی باید سوال كنیم.

 

2- نشانه های هشدار دهنده ی مربوط به مشكلات بالقوه را نادیده می گیریم.

الف- مسائل را كم اهمیت جلوه می دهیم.

 

ب- كارهای او را توجیه می كنیم.

 

ج- كارهای او را منطقی جلوه می دهیم.

 

د- مشكلات و مسائل را انكار می كنیم.

 

3- سازش عجولانه

الف- چشم پوشی از باورها و ارزش های خود

 

ب- سازش های عجولانه در علائق و فعالیت های فرد

 

ج- كناره گیری از خانواده و دوستان

 

د- امیدوار بودن به تغییر فرد بعد از ازدواج

 

4-تسلیم نیاز جنسی شدن

الف- عجله برای ازدواج و بهم رسیدن.

 

ب- برقراری تماس بدنی، حتی در حد گرفتن دست یکدیگر قبل از ازدواج که باعث احساس وابستگی، تعهد، اشتیاق پیش رونده و غیرقابل کنترل می شود.

 

5- تسلیم زرق و برق های مادی و ظاهری شدن

 

6- تقدم تعهد بر تفاهم

 

یعنی به جای آن که برایتان مهم باشد میزان هماهنگی و تفاهم تان با یکدیگر را بسنجید، احساس کنید همین تعامل و رابطه ای که دارید شما را مجبور به ادامه ارتباط تا مرحله ازدواج می کند. یعنی تعهدی که حس می کنید به نوعی شما را مجبور به ازدواج می کند. این تعهد ممکن است خیلی زیرپوستی و بدون آن که خودتان احساس کنید به وجود بیاید.

 

7- نادیده گرفتن تردیدها

 

8- «تفاهم» را بر «علاقه و محبت» مقدم دانستن

 

9- باور به داشتن توانایی برای تغییر دادن طرف

 

10- باور این نكته كه پس از ازدواج مشكلات كاهش می یابد

منبع: خانواده مطهر

shiva & hasan بازدید : 159 سه شنبه 17 دی 1392 نظرات (0)

خواندن داستان‌هایی از زندگی‌های واقعی می‌تواند از بسیاری جهات آموزنده باشد؛ داستان زندگی و اشتباهات آد‌م‌هایی که در همین شهر زندگی می‌کنند و از همین هوایی که ما نفس می‌کشیم تنفس می‌کنند؛ زندگی‌ای که زمین تا آسمان با ما متفاوت است. این شماره تصمیم گرفتیم تا چند نمونه از چنین داستان‌هایی را تقدیم‌تان کنیم؛ داستان‌هایی که بدون شک برایتان آموزنده خواهند بود. در این داستان‌ها چند نفر از روانشناسان و مشاوران خانواده‌ از عشق‌ها و ازدواج‌های نامتعارفی گفته‌اند که طی این سال‌‌ها دیده‌اند بنابراین در واقعی بودن آنها شک نکنید، فقط به یاد داشته‌ باشید که همه نام‌ها تغییر کرده‌اند و هیچ‌کدام حقیقی نیستند. در نهایت هم یکی از خوانندگان‌مان با دفتر مجله تماس گرفت و داستان زندگی خود را برایمان تعریف کرد. شما هم این داستان را بخوانید و او را راهنمایی کنید. اگر زندگی خودتان هم داستانی عجیب است حتما با ما تماس بگیرید تا در شماره بعد داستان شما زینت‌بخش این صفحات باشد.

 

 

عشق های باورنکردنی,زندگی‌های واقعی

 

 

چندوقت پیش خانمی حدودا 31 یا 32 ساله برای مشاوره به من مراجعه کرد. ایشان از افسردگی و اضطراب و اعتمادبه نفس پایین شکایت داشتند. این افسردگی و غمش را ناشی از ازدواج می‌‌دانست و می‌گفت: «قبل از این در خانه پدری شاد، سرزنده و پرانرژی بودم و هیچ مشکلی به جز محدودیت‌های خانواده‌ام نداشتم ولی امروز به جایی رسیده‌ام که هر روز در خانه می‌‌نشینم و گریه می‌کنم.» از این خانم خواستم برایم از همسرش و ازدواجش تعریف کند.

 

همسرم است یا پدرم؟

حدودا 21 ساله بودم که با مجید از طریق خانواده‌ها آشنا شدیم. او تاجر موفقی در خارج از ایران بود كه مرتب در حال رفت‌ و آمد بین ایران و اروپا بود. البته آن زمان چند وقتی مي‌شد که ساکن اروپا شده ‌بود ولی تصمیم داشت برای ازدواج به ایران بیاید. مجید مردی 41 ساله، متشخص و با وضع مالی خوبي بود. رفت و آمدها که شروع شد، خانواده‌ام به شدت مشتاق ازدواج من با او شدند. من هم كه در آن زمان دختری بی‌تجربه بودم، مجید اولین مردی بود که به طور جدی پا به زندگی من گذاشته بود و تا قبل از او پيش نيامده بود كه با پسری به‌طور جدی صحبت کنم و خیلی درکی از ازدواج نداشتم. فقط همین را می‌فهمیدم که می‌توانم به مجید به عنوان مرد زندگی نگاه کنم و او تکیه‌گاه خوبی برایم خواهد بود. آن زمان دانشجو بودم و وقتی یک‌سال بعد از ازدواج درسم تمام شد دیگر به دنبال ادامه تحصیل نرفتم.

 

راستش خودم فکر می‌کنم چون در خانواده محبت چندانی ندیده‌ بودم در هر جایی به دنبال ذره‌ای محبت می‌گشتم و وقتی توجه‌های ویژه مجید را نسبت به خودم دیدم و احساس کردم که همه خانواده‌ام به مجید احترام می‌گذارند و او را قبول دارند، با خودم فکر کردم که او کسی است که می‌تواند مرا نجات دهد. همان اوایل ازدواج به شدت به مجید وابسته شده‌ بودم به طوری که گاهی روزی 10 بار با او تلفنی صحبت می‌کردم اما مجید اصلا این احساس وابستگی شدید مرا درک نمی‌کرد. او عقیده داشت من باید همچون یک زن بالغ و عاقل رفتار کنم تا بتوانم زندگی را به خوبی اداره کنم.

 

از طرف دیگر مدام بر سر خانه ماندن و بیرون رفتن، مهمان آمدن و... اختلاف داشتیم. مجید دوست داشت وقتی از سر کار می‌آید روی کاناپه جلوی تلویزیون دراز بکشد، تلویزیون ببیند و هیچ حرفی هم نزنیم ولی برعکس من عاشق مهمانی رفتن و مهمانی دادن، سفر، خرید و... بودم ولی او سعی می‌کرد مرا مهار کند و نشان دهد که این چیزها اصلا مهم نیست و من بیهوده وقت تلف می‌کنم. او حتی صحبت کردن درباره احساسات را هم بیهوده می‌دانست. همراهی نکردن او باعث شد من هم بیشتر اوقات در خانه تنها باشم و کاری برای انجام دادن نداشته‌ باشم. دنیای ما به کلی با هم متفاوت بود، نگاهمان به زندگی فرق داشت، من دوست داشتم چیزهایی را تجربه کنم که او خیلی پیش‌تر از اینها تجربه کرده ‌بود و حالا هیچ جذابیتی برایش نداشت. تا یادم نرفته بگویم ما از نظر ظاهر هم خیلی با هم فرق داریم و تا به حال چندین بار شده ‌است که وقتی به خرید رفته‌ایم ما را به عنوان پدر و دختر دیده‌اند.

 

واقعا دیگر این زندگی برایم قابل تحمل نیست؛ هر روز گریه، اضطراب و استرس. انگار مجید هیچ‌کدام از این ناآرامی‌های مرا نمی‌بیند. او می‌گوید: «همه چیز خوبه، تو چرا ناراحتی؟! مجید حتی سعی هم نمی‌کند که کمی شرایط زندگی را تغییر دهد یا حداقل تغییرات کوچکی را در خود به وجود بیاورد.»

 

بعد از چند جلسه مشاوره با این خانم متوجه شدم که او به دليل وابستگی به پدر و کمرنگ شدن حضور عاطفی او در زندگی‌اش به طور ناخودآگاه به دنبال مردی است که بتواند همچون یک پدر به او تکیه کند. او همسرش را در جایگاه پدر قرار می‌داد و همین عامل باعث شده ‌بود که بعد از مدتی با خود دچار تضادهایی شود و نتواند رابطه‌ گرمي را با همسرش برقرار کند و حتی در رابطه زناشویی هم چار مشکل شده بود. او پیش من آمده‌ بود تا تصمیم طلاقش را تايید را کنم ولی من این تایید را به او ندادم و بعد از چند جلسه که خواستم با شوهرش در جلسات حاضر شود، دیگر به مشاوره نیامد.

 

چرا این اتفاق افتاد؟

به نظر من اگر این خانم با همسرش ازدواج کرد به دلیل خلأها و جاهای خالی بود که در زندگی‌اش احساس می‌کرد. او می‌خواست این جاهای خالی را با همسرش پر کند و چون این اتفاق نیفتاده بود به مرور خودش هم به خودش شک کرده‌ و احساس کرده ‌بود که احتمالا خودش مشکلی دارد و در نتیجه همه اینها هم شخصیت وابسته‌ای پیدا کرده‌ بود و هم اعتماد به نفسش به شدت پایین آمده‌ بود. او به دلیل خلأهای گذشته‌‌اش انتخابی کرده‌ بود و حالا با مشکل روبه‌رو شده بود، در حالی که باید خلأها را می‌شناخت و برای آنها راه‌حل پیدا می‌کرد. از طرف دیگر انرژی‌های این دو نفر برای زندگی کاملا متفاوت بود. راهکارهایی که من به او پیشنهاد دادم به اين ترتیب عبارت بودند از:

 

1. سعی کند کمی برای خودش استقلال به دست بیاورد و برای خودش ارزش قائل شود، مثلا ادامه تحصیل دهد یا... .

 

2. از آنجايي كه آقا هیچ مشکلی را در زندگی نمی‌دید و فکر می‌کرد همه چیز خوب است، این اختلاف و قصد طلاق بیشتر مربوط به نبود رابطه عاطفی عمیق و تضادی بود که بین آنها ریشه دوانده ‌بود تا جایی که در ناخودآگاه خانم همسرش را در جایگاه پدر قرار می‌داد و در نتیجه نمی‌توانست او را به‌راحتی به عنوان شوهر قبول کند.

 

3. واقعیت‌ها را ببیند و قبول کند و روی وابستگی‌اش کار کند.

 

4. برای ترمیم رابطه قدم بردارد، یکسری مهارت‌های ارتباطی را یاد بگیرد چون این زوج بلد نبودند با هم حرف بزنند و هردو نمی‌دانستند چطور باید یک رابطه زن و شوهری خوب را برقرار کنند.

 

در نهایت اگر هیچ‌کدام به نتیجه نرسید به فکر طلاق و جدایی باشد.

 

زوجی برای مشاوره نزد من آمدند. از همان ابتدا غم و یأس در چهره‌شان موج می‌زد. هر دو جوان و محجوب بودند؛ رامین و نازنین پسر عمو و دختر عمو بودند، این داستان آنهاست.

 

والدین ما ازدواج کردند نه خودمان

تصور اولیه من این بود که همانند بسیاری از زوجین آنها نیز برای حل اختلافات‌شان مراجعه کرده‌اند اما صحبت‌های رامین و نازنین نشان از داستان دیگری داشت. رامین گفت:«8 ماه از ازدواجمان می‌گذرد و تا به حال هیچ اختلافی نداشته‌ایم زيرا ما ارتباطی نداشتیم که بخواهد ایجاد اختلاف کند! هر دوي ما از ابتدا به این وصلت راضی نبودیم ولی انگار نظر ما مهم نبود و پدرانمان تصمیم‌شان را گرفته بودند ، آنها با توجه به سنت‌های خودشان و قول و قراری که از قبل‌بیشان بود با زور ما را به عقد هم درآوردند، در حالی که نه من و نه نازنین راضی به این ازدواج نبودیم.» در اینجا نازنین وارد بحث شد و گفت: «نه به این معنا که از هم بدمان می‌آمد.

 

ما برای هم احترام زیادی قائل بودیم اما به چشم پسرعمو دخترعمو به هم نگاه می‌کردیم و اصرار بزرگ‌ترها هم نتوانست شوقی در ما ایجاد کند و تا همین الان هم حس زن و شوهری نسبت به هم نداریم.» پرسیدم آیا قبل از ازدواج به پدرهایتان گفتید که اصلا حس خاصی به هم ندارید؟ رامین پاسخ داد:«به آنها گفتیم ولی تصمیم‌شان را گرفته بودند. ما متعلق به قومیتی هستیم که پدران بسیاری از تصمیم‌ها را بدون در نظر گرفتن نظر بچه‌ها می‌گیرند و بچه‌ها قدرت ایستادن در برابر رای آنها را ندارند.» نازنین ادامه داد: «وقتی پدرم مطلع شد که من راضی به ازدواج با رامین نیستم، تهدیدم کرد که مرا می‌کشد. او قسم خورد که این کار را می‌کند!»رامین ادامه داد: «در حال حاضر ما به دليل شرایط شغلی من تهران زندگی می‌کنیم، خانواده هایمان شهرستان هستند و گمان می‌کنند ما خوشبختیم و همه‌چیز خوب است در حالی که من و نازنین حال و روز خوبی نداریم و دنبال راهی می‌گردیم که هرکدام به سوی زندگی خودمان برویم.

 

نباید اینطور می‌شد به ما گفته بودند بعد از عقد مهرتان به دل هم می‌افتد ولی تا الان احساس ما هیچ تغییری نکرده است و همچنان همان احترام و حسی را داریم که قبل از ازدواج داشتیم؛ حسی که من به نازنین دارم مانند حسی است که به خواهرم دارم و این حس تغییری نمی‌کند و اگر قرار بود تغییر کند تا به حال کرده بود.» نازنین هم حرف‌های رامین را تاييد کرد و گفت كه به رامین همانند برادرش نگاه می‌کند.سمت و سوی صحبت را به این مسیر بردم که آیا واقعا نمی‌شد با به‌کارگیری رفتار جرات‌مندانه و پافشاری بر آن جلوی این وصلت را گرفت؟ آیا نمی‌توانستند زیر بار این ازدواج نروند؟ البته بیشتر روی سخنم با رامین بود چون شاید این کار برای یک دختر در فرهنگ‌های سنتی خیلی سخت باشد ولی یک پسر قدرت بیشتری دارد و شايد بهتر بتواند روی نظر خودش پافشاری کند. رامین پاسخ داد: «مدتی هست که خودم هم به این نتیجه رسیده‌ام که باید در همان زمان به هر قیمتی شده نمی‌گذاشتم این ازدواج صورت گیرد و الان هم خودم پشیمانم و هم برای نازنین ناراحتم اما به هر صورت الان به دنبال کمک هستیم تا بتوانیم از هم جدا شویم.»

 

چرا این اتفاق افتاد؟

از 2 جهت می‌توان این قضیه را بررسی کرد؛ یکی اینکه والدین آنها فراموش کردند فرزندان ما امانتی هستند که در زمان کودکی‌شان موظفیم از آنها مراقبت و نگهداری کنیم همانطور که والدینمان از ما مراقبت کردند اما ما مالک فرزندان خویش نیستیم و بهتر است با شعار من صلاح تو را بهتر می دانم دست به کنترل آنها نزنیم. رامین و نازنین از این کنار هم بودن عذاب می‌کشند زيرا نتوانستد خود را در قالب نقشي که والدینشان به آنها تحمیل کردند قرار دهند توجه داشته باشیم که انسان موجودی است صاحب اختیار و نباید به خود اجازه دهيم اختیار زندگی کسی را به دست بگیریم.مورد دیگر خود نازنین و رامین است. آنها با مهارتی به نام رفتار قاطعانه یا جرات‌مندانه آشنایی نداشتند زيرا مثل اکثر افراد تصور می‌کردند 2 راه برای حل اختلاف بیشتر وجود ندارد؛ یکی رفتار پرخاشگرانه و دیگری رفتار منفعلانه اما در حقیقت اینطور نیست.

 

در رفتار قاطعانه ما می‌توانیم بر خواسته معقول خویش اصرار و پافشاری کنیم، توضیح داده و استقامت به خرج دهیم و در صورت لزوم از حمایت و کمک قانون بهره ببریم.در موضوع این زوج همانطور که ملاحظه کردید هر دو نفر منفعلانه عمل کردند و با بررسی‌هایی صورت گرفته مشخص شد از حداکثر توانشان برای انجام ندادن آنچه نمی‌خواهند کمک نگرفتند. وقتی مشاهده کردند حرفشان خریدار ندارد تسلیم شدند و هم اکنون بسیار نادم و متضرر هستند. هدف بی‌احترامی به بزرگ‌ترها نیست بلکه آزاد بودن برای انتخابی مهم است ما در زندگی برخی از عوامل و فاکتورها را انتخاب نمی‌کنیم مثلا ما انتخاب نمی‌کنیم در کدام شهر یا کشور به دنیا بیاییم ولی برخی دیگر از موارد را باید با درایت و دقت انتخاب کنیم مانند رشته تحصیلی، محل زندگی، دوست و همسر بنابراین بهتر است به خود و حق انتخاب خویش بیشتر احترام بگذاریم و توجه داشته باشیم که هر کدام از ما یک هویت منحصر به فرد داریم كه بايد آن را حفظ کنیم.

 

پسری به نام اشکان برای مشاوره ازدواج به کلینیک مشاوره مراجعه کرد و خانم منشی گفت که پسر جوان با خواهر بزرگ‌ترش برای مشاوره آمده است. اما آن خانم، خواهر پسر نبود بلکه فرد مورد نظر او برای ازدواج بود. اشکان 24‌ساله و مهندس الکترونیک بود و از سربازی نیز معاف شده‌بود.

 

عشق های باورنکردنی,زندگی‌های واقعی

 

پسری که می‌خواهد با خانمی 15 سال بزرگ‌تر از خود ازدواج کند

خانمی که همراه او بود 39 ساله و البته خانمی زیبا بود که قبلا ازدواج کرده و از همسرش جدا شده بود و یک دختر 8 ساله نیز داشت. هدف آنها از مراجعه به مرکز مشاوره این بود که اولا خانواده‌هایشان را راضی به ازدواج کنند و از من خواستند تا با خانواده هر دو طرف صحبت کنم و ضمنا خواسته پسر این بود که فرزند خانم توسط خانواده‌اش نگهداری شود یا به مراکز نگهداری شبانه‌روزی فرستاده شود. بیشتر مواقع وقتی پسری قصد ازدواج با خانمی بزرگ‌تر از خودش را دارد حتما خانم سطح مالی خوبی دارد اما در مورد این فرد اوضاع کاملا عادی بود و خانم سطح اقتصادی خاصي نیز نداشت که عاملی برای ترغیب اشکان برای ازدواج با او باشد. هدا معلم آموزشگاه زبان است و اخیرا اشکان به او گفته‌ بود که دلش نمی‌خواهد بعد از ازدواج او شاغل باشد.

 

اشکان طی 8 ماهی که با این خانم آشنا شده بود به شدت به او وابسته شده و هدا کنترل کامل زندگی اشکان را در اختیار داشت اما خانواده‌های هر دو طرف مخالف بودند و ضمن اینکه این زوج هنوز بر سر نگهداری از دختر 8 ساله هدا به توافق نرسیده ‌بودند اختلاف نظر آنها بسیار بارز بود. اشکان می‌گفت در شرکتی در بخش الکترونیک مشغول به کار است و هر روز عصرها با این خانم بیرون می‌رود و در طول این 8 ماه همیشه با هم بوده‌اند و حتی یک روز هم نشده که با هم بیرون نرفته و همديگر را ندیده ‌باشند، اشکان علاقه بیمارگونه‌ای نسبت به هدا داشت. خودشان می‌گفتند: «زمانی که هدا احساس دلتنگی می‌کند اشکان با ماشین دم منزلش می‌رود و شب را تا صبح در کوچه می‌ماند تا هدا احساس دلتنگی نکند.» با هر کدام از این دو نفر به تنهایی نیز صحبت کردم و اشکان گفت که توجه هدا به او مانند مادرش است و برایش خیلی زيباست که هدا دائم نگران اوست و هروقت که بیمار می‌شود به سرعت به مداوای او می‌پردازد و مراقبش است.

 

اشکان می‌گفت:«برایم مهم نیست که هدا چند ساله است ولی دلم نمی‌خواهد جلوی من با دخترش ارتباط داشته باشد و حتی دوست ندارم که با دوستانش رفت‌وآمد کند.» از طرف دیگر هدا نیز در جلساتی که تنهایی با هم داشتیم، می‌گفت: «دلم می‌خواهد با اشکان ازدواج كرده و بين اقوام رفت‌وآمد کنم اما اشکان به شدت نسبت به رفت و آمدهای من و حتی ارتباط با دخترم حسادت مي‌كند و وقتی با هم بیرون هستیم اجازه نمی‌دهد دخترم با ما باشد.» هدا تعریف می‌کرد تا پیش از خواستگاری اشکان خانواده‌اش دائما به او سرکوفت می‌زدند که حالا که مطلقه شده ‌است هیچ پسری با او ازدواج نخواهد کرد و حالا هدا می‌خواهد به خانواده‌اش ثابت کند که آنقدر توانایی دارد که با پسری بسیار جوان ازدواج کند. عواقب این ازدواج برای هدا بی‌اهمیت بود و تنها نگرانی‌اش بابت دخترش بود كه می‌گفت شاید خانواده‌اش دختر کوچولوی او را نپذیرند. هدا می‌خواست بعد از ازدواج اشکان را به مهاجرت ترغیب کند ولی اشکان فقط خود هدا را می‌خواست و پذیرای هیچ‌گونه توجهی از طرف هدا حتی نسبت به دخترش هم نبود.

 

چرا این اتفاق افتاد؟

این دو نفر درگیر رابطه‌ای بیمارگون هستند و اشکان نیاز به توجه صرف و والدگونه دارد که این توجه از طریق هدا تامین می‌شود یعنی یک توجه کاملا مادرانه. اشکان هرگونه توجهی که هدا نسبت به فرزندش یا هر فرد دیگری داشته باشد را به عنوان تهدیدی برای رابطه خود می‌داند و هدا نیز قصد دارد با ازدواج با اشکان به اطرافیانش ثابت کند که فرصت ازدواج با پسری جوان را دارد. برای هدا مهم نیست که عواقب این رابطه چه می‌شود و با وجود اینکه رابطه آنها در زمینه‌های مختلفی با چالش روبه‌رو است اما اصرار بر ازدواج دارد. چنانچه به معیار سن که یکی از عوامل تاثیرگذار در ازدواج است توجه نکنیم باز هم این رابطه بیمارگون است و پسر دچار بدبینی‌های افراطی و اختلال شخصیت وابسته است و دختر نیز رشد یافتگی اجتماعی و عقلانی متناسبی ندارد. در چنین مواقعی لازم است که هر دو نفر تحت درمان و مشاوره قرار بگیرند.

 

دختری 14ساله بودم که پدر و مادرم از هم جدا شدند؛ نه یک جدایی عادی تا جایی که آن موقع فهمیده ‌بودم مادرم برای پدرم پرونده‌سازی کرده بود‌ و همه چیز پدر را توقیف کرد، وقتی مادرم رفت همه چیز را با خودش برد. من و خواهرم را تنها گذاشت و دیگر هیچ خبری به ما نداد، هیچ‌وقت او را نبخشیدم چون احساس می‌کنم تمام بدبختی‌های من و خواهرم به خاطر آن کار مادرم بود. بعد از این ماجرا پدرم؛ من و خواهرم را از اراک به تهران نزد خانواده‌اش برد ولی چون آنجا هم کاری برای پدرم نبود به پیشنهاد مادربزرگم به ساوه و خانه دایی پدرم رفتیم و در یک اتاق کوچک ساکن شدیم اما خواهرم تهران ماند تا پیش‌دانشگاهی‌اش را تمام کند. من با پدر همراه شدم و یک سال از درس عقب ماندم.

 

چرا زندگی‌ام آتش گرفت؟

به هر زحمتی بود توانستم دوباره به مدرسه برگردم. دلم می‌خواست هنرستان کامپیوتر بخوانم ولی گفتند دیگر کلاس‌های کامپیوتر جا ندارد باید به کلاس‌های کودکیاری بروم، دیپلم گرفتم و تا سال 84 بیکار بودم. دنبال درس خواندن نرفتم با آن انتخاب رشته اجباری از درس بدم آمده بود، تازه تلفن‌دار شده‌بودیم، کامپیوتر گرفتیم و اینترنت برایم تبدیل به بهترین دوست شد، همان اوایل با پسری از راه چت کردن آشنا شدم که به دروغ به من گفته بود در دوبي زندگی می‌کند. حدود 2 سال با هم ارتباط داشتیم و وقتی سال 86 قرار شد با هم ازدواج کنیم، پدرم به شدت مخالفت کرد. او اصلا علی را مورد مناسبی نمی‌دانست، راستش خودم هم وقتی او را برای اولین‌بار دیدم توی ذوقم خورد و تعجب کردم. ما خیلی اختلاف فرهنگی داشتیم اما چون او اولین و تنها پسری بود که با او ارتباط تلفنی داشتم احساس می‌کردم حتما باید ازدواج کنیم، عذاب وجدان داشتم و حتی با توجه به مخالفت پدرم باز هم اصرار ‌کردم، یادم هست وقتی برای بار اول با پدرم به منزلشان رفتیم به شدت از طرز زندگی و منش آنها بدم آمده ‌بود.

 

با همه مخالفت‌ها سال 86 عقد کردیم و بعد فوق دیپلمم را در تهران گرفتم و سال 88 ازدواج کردیم، آن زمان من 26 ساله بودم و علی24 ساله ولی این اختلاف سن اصلا برایم مهم نبود. علی را دوست داشتم و می‌خواستم با او خوشبخت شوم اما الان برخلاف میلم در حال جدا شدن هستیم.

 

اولین‌بار که او حرف از طلاق زد وقتی بود که برای کارهای دانشگاهم یک روز زودتر از سفر تبریز برگشتم (کارشناسی مهندسی کشاورزی قبول شده ‌بودم) علی به زور مرا پیش خواهرم فرستاده‌بود، وقتی به خانه رسیدم، علی اصلا حال طبیعی نداشت، اول که می‌خواست مرا راه ندهد بعد که به زور وارد شدم خودش را به درو دیوار می‌زد و بد و بیراه می‌گفت دوست داشت مرا از خانه بیرون کند، خودش هم بیرون برود، خانه واقعا صحنه بدی داشت، همه چیزها نشان می‌داد که در این چند روز نبود من یک نفر دیگر همراه علی بوده است، حالم خیلی بد شده‌ بود، فریادهای او هم بیشتر عصبی‌ام می‌کرد، می‌گفت: «دیگر نمی‌خواهمت‌، برو از زندگی من بیرون، 3 ساله که از دلم بیرون رفتی» و از این جور حرف‌ها و در نهایت هم در خانه را قفل کرد و بیرون رفت، احساس کردم در ماشینش کسی منتظرش بود.

 

حرف‌‌هایش را چندان جدی نگرفتم. من نمی‌خواستم طلاق بگیرم. یک‌بار این واقعه تلخ را تجربه کرده ‌بودم، طلاق مادرم که همه زندگی من و خواهرم را ویران کرده بود. نمی‌خواستم دوباره همان اتفاق تکرار شود، ما همیشه دعوا داشتیم ولی من به دل نمی‌گرفتم و حتی اگر او تقصیر کار بود به سمتش می‌رفتم اما شخصیت او جوری است که نمی‌خواهد چیزی را درست کند.

 

در این 2 یا 3 سال علی خیلی دل به زندگی نمی‌داد. صبح می‌رفت و شب دیروقت می‌آمد. در خانه اصلا با من حرف نمی‌زد و توجهی نمی‌کرد ولی من سعی می‌کردم و همه نیرویم را می‌گذاشتم که زندگی‌مان را حفظ کنم. هرچند ایرادهایی را در او می‌دیدم و گله‌های بسیاری داشتم ولی هیچ‌وقت محبتم به او کم نشد، سعی می‌کردم مثل همه زن‌ها به خودم برسم اما او به من می‌گفت خیلی غر می‌زنم. من می‌گفتم اگر من غر می‌زنم و اگر ایرادی دارم بیا با هم پیش مشاور برویم، بیا مشکلاتمان را حل کنیم تا زندگی درست شود ولی انگار او تمایلی به حل مشکل نداشت.

 

برای اینکه از علی طلاق نگیرم حتی از خانواده‌اش هم کمک خواستم. به آنها می‌گفتم هر کاری می‌توانید بکنید تا من طلاق نگیرم، حتی با راهنمایی همان‌ها پیش دعانویس رفتم تا شاید بتوانم با دعایی یا وردی شوهرم را از این کار منصرف کنم و دوباره محبتم را در دلش بنشانم ولی انگار هیچ تاثیری نداشت، مرتب به من می‌گفت شر خودت را بکن و برو، به من می‌گفت زنگوله پای تابوت.

 

ترم پیش به دليل حرف طلاقی که پیش آمده بود امتحانات دانشگاهم را افتضاح دادم و حالا نیز آنقدر وضیعت رابطه‌مان خراب شده‌است که مجبور شدم به خوابگاه دانشگاه نقل مکان کنم چون من کسی را ندارم که بتوانم پیش او بروم، برای طلاقم به پدرم اطلاع ندادم. با خودم گفتم که مگر برای ازدواج او را دخالت دادم که حالا بخواهم از او کمک بخواهم. از وقتی علی توانسته رضایت مرا برای طلاق بگیرد تندتند در حال انجام دادن کارهاست تا بتوانیم هرچه زودتر توافقی جدا شویم، مهریه‌ام را هم که 110 سکه است نمی‌دهد و فقط قرار است 16میلیون تومان پول رهن خانه را به من بدهد، من هم خیلی اصرار به گرفتن مهریه نکرده‌ام راستش آنقدر توهین شنیده‌ام که فقط می‌خواهم از زندگی‌ام بیرون برود. منی که تا 3-2 هفته پیش آنقدر علی را دوست داشتم که برایش می‌مردم الان تصمیمم را گرفته‌ام. چند روز پیش روز دادگاه گریه‌ام گرفت و او هم اشک در چشمانش جمع شد، ولی یک‌بار هم نخواست از من معذرت بخواهد تا دوباره برگردم، می‌گوید من برنامه‌های خودم را دارم، من به علی گفتم زمانی که صیغه طلاق را بخوانند من گریه‌ام می‌گیرد ولی انگار او هیچ چیز نمی‌فهمد.

 

عید سال 91 برای اولین‌بار من و علی برای سال تحویل تنها بودیم، به اصفهان رفته‌بودیم و می‌خواستیم برای سال تحویل کنار سی‌وسه پل باشيم، در یک جعبه شیرینی سفره هفت‌سینی درست کرده‌ بودم که حسابی جلب توجه می‌کرد همه عابران تعریف می‌کردند، هنگام سال تحویل باد آمد و شمع را روی وسایل سفره هفت‌سین انداخت و همه چیز را آتش زد، زندگی من هم امسال همان جور آتش گرفت.

 

از نگاه مشاور خانواده این داستان چند نکته مهم و آموزنده دارد:

1. برای فرار از زندگی سخت فعلی به هیچ‌وجه سراغ ازدواج نرویم، چون ازدواج راه فرار نیست و این باور اشتباه مي‌تواند در تصمیم ما اثر گذار باشد.

 

2. نوع انتخاب شما نشان می‌دهد که برای شناخت طرف مقابل هیچ قدمی بر نداشتید و حتی وقتی در طول زمان مسائلی را فهمیدید باز هم تصمیم اشتباه خودتان را ادامه دادید. بسیاری از اوقات ما می‌دانیم تصمیم‌مان اشتباه است اما به دلیل احساسات یا لجبازی یا حتی اثبات خود به دیگران، تصمیم اشتباه را عملی می‌کنیم و شادی کوتاه‌مدت و رنج بلند مدت را برای خود ایجاد می‌کنیم.

 

3. رفتار علي نشان‌دهنده عدم مسئولیت‌پذیری اوست. ازدواج 3پایه اصلی دارد: جذابیت، عشق و تعهد که به نظر می‌رسد ایشان تعهدی به شما نداشتند. بسیاری از اوقات یک رابطه فقط برای ما جذابیت دارد و 2 رکن دیگر در آن رابطه دیده نمی‌شود، برای مثال همین انتخاب در چت روم و اینترنت، صرفا یک جذابیت بدون شناخت، عشق و تعهد است که می‌تواند حتی زندگی را به مخاطره بیندازد. درضمن رفتارهای علي بسیار کودکانه است. ظاهرا هنوز به آمادگی و بلوغ روانی – اجتماعی براي ازدواج نرسیده است.

 

4. به نظرم همه این اتفاقات به این دليل بوده که شما خودتان را باور نداشتید. کسی که خودش را بشناسد و برای خودش حرمت و ارزش قائل باشد، به هیچ وجه اجازه نمی‌دهد دیگران با او چنین کنند. این اتفاقات برای شما یک درس بزرگ داشت؛ اینکه خودتان را بشناسید، باور کنید و قدر و ارزش خودتان را بدانید.

منبع:مجله ایده آل/برترین ها

shiva & hasan بازدید : 232 سه شنبه 17 دی 1392 نظرات (0)

دوران تجرد ,ترس از تجرد

 

مجردها بخوانند

اگر فکر می کنید شانس ازدواج مطلوبتان را پیدا نکرده اید و از وقت ازدواج تان گذشته است، قبل از این که از تجرد و تنها ماندن وحشت زده شوید این مطلب را بخوانید.

 

شما به عنوان یك فرد مجرد –چه مطلقه باشید، چه اصلا ازدواج نکرده باشید- می‌خواهید افراد مهم زندگی‌تان دوست‌تان داشته باشند، متقابلا نیز افرادی خواستار عشق و حمایت شما هستند. در واقع ابراز و دریافت حمایت در كانون نیازهای عاطفی فرد مجرد قرار دارد و احساس خوشبختی او از این راه حاصل می‌شود.

 

با وجود این، یك فرد مجرد لازم است برخی مهارت‌های زندگی خاص دوران تجرد را بیاموزد تا بتواند فشارهای زندگی را در تنهایی بهتر تحمل كند و با داشتن نگرش درست درباره تجرد خود از باورهای غلط پرهیز كند و هر نوع شكست و ناكامی را به تجردش نسبت ندهد.

 

ترس از تجرد

معمولا افراد زیادی وجود دارند كه به دلیل ترس و هراس از تجرد، رابطه‌ای رقت‌انگیز و حتی آمیخته با سوءرفتار و سوءاستفاده را ادامه می‌دهند. ترس از مشكلات مالی، پیداكردن فردی دیگر، شرمندگی از دربه‌دری و از دست‌دادن پایگاه اجتماعی برخی از دلایلی است كه باعث می‌شود فرد یك عمر به رابطه‌ای ناخوشایند و حتی خطرناك تن بدهد.

 

در واقع اگر برای تجرد هراسی علاجی پیدا شود و ترس افراد از تنهایی بریزید و به تبع آن روابط بد و ناخوشایند خود را قطع كنند، آمار طلاق افزایش چشمگیر موقت خواهد داشت، اما دیری نمی‌گذرد این افزایش آمار طلاق تا حد زیادی و برای همیشه فروكش كرده و به زیر حد قبلی می‌رسد، چرا كه از آن پس طرفین نه بر اثر ترس، بلكه از روی میل، زندگی خود را از سر می‌گیرند؛ خواه با همسر قبلی خود یا با همسر جدیدشان.

 

گرچه بسیاری آزادی و حق انتخاب را بهترین فایده تجرد دانسته‌اند، اما احساس تنهایی و انزوا بدترین ضرر تجرد از نظر بسیاری از افراد محسوب می‌شود. به عبارت دیگر، حق انتخاب و آزادی و تمام فواید خودخواهی سالم جزو عواقب خوب تجرد هستند (البته اگر افراد مجرد بتوانند از آنها بخوبی بهره ببرند) اما تجرد مثل هر چیز دیگری هزینه‌ای دارد كه برای بسیاری همان احساس تنهایی است.

 

مراقب «سندرم یك روح در دو بدن» باشید. این یك حقیقت ریاضی است كه هر چه شرایط شما برای پیدا‌كردن یك جفت «كامل» سفت و سخت‌تر باشد، افراد كمتری با شرایط شما تطبیق خواهند یافت، بنابراین باید زمان بیشتری را صرف پیدا‌كردن شخص مناسب كنید؛ پس مراقب باشید دچار این «سندرم» نشوید

 

معمولا افراد مجرد درباره تنهایی خود شك و تردید‌هایی دارند كه معمولا هم درست از آب درنمی‌آید و مانع تصمیم‌گیری درست و منطقی آنان نیز می‌شود. این موارد عبارتند از:

 

-می‌ترسیدم اطرافیان مرا طرد كنند یا با من رفتار بدی داشته باشند، اما فهمیدم واقعا هیچ نیازی به تائید یا رد آنان ندارم.

 

ـ دچار سندرم «بدون جنس مخالف هیچی نیستم» بودم، اما بعدها عزت نفسم زیاد شد و دیگر چنین احساس بدی ندارم.

 

-می‌ترسیدم بی‌پولی را نتوانم تحمل كنم.

 

-همیشه با روی پای خود ایستادن مشكل داشتم و فكر می‌كردم آدم گوشه‌گیری خواهم شد.

 

-بین زندگی زناشویی و تجرد گیر كرده بودم.

 

-همیشه هنگام مشكلات به همسرم پناه می‌بردم تا جایی كه فكر می‌كردم نمی‌توانم بدون او زندگی كنم.

 

-هرگز فكر نمی‌كردم بتوانم خودكفا شوم تا این‌كه فهمیدم اگر بخواهم به زندگی ادامه دهم باید مستقل شوم و خودكفا باشم.

 

ـ از تغییر و تحول و ورود به مرحله جدید بیزار بودم.

 

به افراد مجرد توصیه می‌شود

ـ از برقرار‌كردن روابط ناموفق و غیرعملی اجتناب كنید و مراقب گزینه‌های نامناسبی كه به شما پیشنهاد می‌شود یا شما به دیگران پیشنهاد می‌كنید، باشید. در این میان (گزینه‌ها)‌ افرادی می‌توانند اهل بدرفتاری باشند یا جزو كسانی باشند كه نمی‌توانند یا نمی‌خواهند دنبال تعهد واقعی باشند. انتخاب با شماست.

 

ـ از آمادگی احساسی و هیجانی خود مطمئن شوید. اگر از قبل روابطی داشته‌اید كه هنوز با آن مشغله ذهنی دارید پس برای یك رابطه ماندگار هنوز آماده نیستید. همچنین بدانید در هر مقطعی از زندگی یك نفر هست كه به شما علاقه‌مند شود و به شما نیاز بیشتری داشته باشد تا شما به او. نباید فقط صرف نیاز طرف مقابل «درگیر» رابطه با وی شوید.

 

ـ روی ارزش‌های اصلی خود تمركز كنید. به صفات، خصوصیات و رفتارهایی كه طرف مقابل‌تان حتما باید داشته باشد فكر كنید. شاید صداقت، وفاداری،‌ قابل اعتماد بودن، دلسوزی و شوخ‌طبعی برای شما ارزشمند باشد.

 

ـ مراقب «سندرم یك روح در دو بدن» باشید. این یك حقیقت ریاضی است كه هر چه شرایط شما برای پیدا‌كردن یك جفت «كامل» سفت و سخت‌تر باشد، افراد كمتری با شرایط شما تطبیق خواهند یافت، بنابراین باید زمان بیشتری را صرف پیدا‌كردن شخص مناسب كنید؛ پس مراقب باشید دچار این «سندرم» نشوید.

 

ـ ببینید آیا واقعا به یك رابطه جدید نیاز دارید و رابطه جدیدی را می‌خواهید و از خود بپرسید اگر الان رابطه دلخواه خود را داشتم، اوضاع چه فرقی می‌كرد؟ سپس به واكنش‌تان در برابر این سوال فكر كنید.

 

ـ هنگام مجردی هرگز این باور دردآور را كه «راه‌حلی ندارید» دنبال نكنید. وقتی به این باور غلط پناه می‌برید نه‌تنها اوضاع بهتر نخواهد شد، بلكه رنج زیادی را به خود تحمیل می‌كنید، بخش عاقل‌وجود شما می‌گوید شما بدون وجود دیگری نیز زنده خواهید ماند و به زندگی ادامه خواهید داد و اگر باورهای غلط خود را درباره تجرد كنار بگذارید؛ حتی خوشحال‌تر، قوی‌تر و كامرواتر نیز خواهید شد!

منبع:جام جم

shiva & hasan بازدید : 194 سه شنبه 17 دی 1392 نظرات (0)

سن مناسب ازدواج,شانسی برای ازدواج

 

در این محدوده سنی فرد باید آمادگی های لازم را برای جست وجوی همراه زندگی خود و قبول مسئولیت در قالب ازدواج پیدا کند.

 

سن ازدواج بالا رفته و حالا بیش از 11میلیون جوان به سن ازدواج رسیده مجرد داریم. جوان هایی که اگر دیر بجنبند، ممکن است وارد سن تجرد قطعی شوند و دیگر شانسی برای ازدواج به دست نیاورند.

 

سن مناسب ازدواج از دیدگاه روان شناسی در فاصله 21 تا 28 سالگی است. در این محدوده سنی فرد باید آمادگی های لازم را برای جست وجوی همراه زندگی خود و قبول مسئولیت در قالب ازدواج پیدا کند. این سطح از بلوغ معمولا با بلوغ فکری و آمادگی های لازم برای تامین امکانات زندگی و عقل معاش نیز همراه است و فرد را برای پذیرش عاقلانه و مسئولانه همسر مناسب آماده می کند.

 

از سوی دیگر، فردی که ازدواج می کند باید احساسات مثبتی درباره زندگی مشترک و تاهل و نقش خود در این تاهل داشته باشد. این احساسات بر پایه منطق و اخلاق فردی، جمعی و مولفه های فرهنگی شکل می گیرد. خود ارزشمندی، احساس اطمینان به خود، معیارهای اخلاقی و انسانی (نظیر اعتماد، وفاداری، راستگویی، ادب، مهارت های ارتباطی) از جمله شرایط ازدواج موفق محسوب می شود.

 

عبور از فرصت های طلایی

نوجوانان و جوانانی که فرصت های طلایی دوران رشد و تحصیل خود را صرف روابط هیجان مدار و مخفیانه می کنند و پسران و دخترانی که با چنین روابطی، روان پاک و دست نخورده خویش را آلوده می کنند اغلب در دامی که خود در بافتن آن نقش اول را بازی کرده اند برای سالیان سال گرفتار می شوند. چنین روابطی همواره با دروغگویی، مخفی کاری، رقابت و حسادت، گناه و گاه آلوده به کلام و رفتار نامطلوب اخلاقی، فرهنگی و دینی همراه است؛ در چنین بستر آلوده ای انتظار شکوفایی احساسات و افکار سالم در قالب ازدواج موفق، امری محال به نظر می رسد.

 

بهانه گیری شخصیت های ناپخته

بهانه های اقتصادی و بهانه های اجتماعی هر دو محصول ناپختگی های شخصیتی و رشدی است. خانواده، جامعه، دولت و از همه مهم تر خود فرد با تصمیمات هوشمندانه می توانند زمینه های سلامت و بلوغ همه جانبه جوانان را فراهم کنند و یا برعکس در دام غفلت ها و کوته بینی ها گرفتار شوند و هر یک دیگری را مقصر مشکلات بداند. وجود چنین رفتارها و رویکردهایی با شکوه و گلایه، سرمایه انسانی یک جامعه را در گیجی، گرفتاری و انواع بلایا نظیر روابط خارج از ازدواج، شکست های عشقی، بی هویتی، سوء مصرف مواد و طلاق رها می سازد.

 

چه مشکلی دارید؟

تصمیم به ازدواج نکردن نشانه وجود یک مشکل در نظام شخصیتی و روانی فرد است مگر آن که به دلایل بسیار ویژه و خاص اصولا ازدواج کردن برای چنین فردی مقدور نباشد. اما رویکرد تربیتی رسمی و به خصوص غیررسمی جامعه و خانواده در این باره بسیار موثر است.

اقتصاد مهم و موثر است تا آن جا که بتوان از عهده معیشت اولیه برآمد؛ اما روحیه تلاش و شکست ناپذیری یک جوان بالغ با تفکر و مبانی شخصیتی سالم، نیرومندتر از هر چیز دیگری است.

 

این همه آسیب...

نگرش های رایج درباره روابط غیرعرفی پیش از ازدواج و ترس یا ناتوانی برای ازدواج در فاصله سنی طبیعی آن خود نوعی آسیب است. این خود نوعی بیماری است. بیماری از زاویه روان شناسی ازدواج و از زوایه اجتماعی آن. اما این بیماری خود سرچشمه بسیاری از آسیب های فردی، ارتباطی و اجتماعی دیگر است. ناامیدی و احساس تنهایی، سردرگمی و بی انگیزگی احساس خمودگی و اضطراب، بی اعتمادی به خانواده ها، به جامعه، به مسئولان، خشم های پنهان و آشکار و گاه تلاش هایی که برای غلبه غیراصولی بر این احساسات منفی می شود نظیر پناه بردن به مصرف مواد، شرکت در پارتی ها، خودنمایی، پرخاشگری و ...

منبع :khorasannews.com

shiva & hasan بازدید : 235 سه شنبه 17 دی 1392 نظرات (0)

همسر آینده‌,زن در زندگی مشترک

 

اگر شما هم برای انتخاب مردی که از شما کوچک‌تر است، مردد مانده‌اید، این مطلب را بخوانید

 

در ازدواج مردی که از همسر آینده‌اش کوچک‌تر است، حرف و حدیث‌های بسیاری گفته می‌شود. بزرگ‌تر بودن زن در زندگی مشترک، نه تنها در فرهنگ ما یک تابو تلقی می‌شود، بلکه از نظر اغلب روانشناسان و مشاوران خانواده هم قابل پذیرش نیست. روانشناسان معتقدند، کوچک‌تر بودن مرد خانواده، در هر دوره‌ای از ازدواج، مشکلات مربوط به خودش را به همراه می‌آورد.

در دهه سوم و چهارم زندگی، مردانی که از همسرشان کوچک‌ترند، ناپخته به نظر می‌رسند و نمی‌توانند عنان زندگی‌شان را به دست گیرند و در دهه‌های بعدی زندگی، این مردان از همسرشان سبقت می‌گیرند و همسری که به‌خاطر تغییرات هورمونی و شرایط بدنی‌اش به سراشیبی نزدیک شده را جا می‌گذارند.

اگر شما هم برای انتخاب مردی که از شما کوچک‌تر است، مردد مانده‌اید، ادامه این مطلب را بخوانید. گرچه بقا یا شکست رابطه شما، به سن فعلی، میزان اختلاف سنی و شرایط خانوادگی و روانی هر دوی شما وابسته است اما تجربه زن و شوهرهای دیگر نشان داده است در اغلب این ازدواج‌ها، مشکلات گفته شده این همسران را آزار می‌دهند.

 

گاهی حوصله تان را سر می برد

تفاوت سنی زیاد آن هم در شرایطی که زن از مرد بزرگ‌تر باشد، آرام آرام فاصله میان شما را بیشتر می‌کند. ممکن است شمایی که چند سال از شوهرتان بزرگ‌تر هستید، گاهی تحمل خامی و بی‌تجربگی‌اش را نداشته باشید و از اینکه در مورد برخی از مسائل زندگی به اندازه شما نمی‌داند و به سرعت شما برخی چیزها را یاد نمی‌گیرد، آزرده شوید.

این مشکل به ویژه در سال‌هایی که همسر شما 02 تا 03 سالگی‌اش را می‌گذراند، آزاردهنده‌تر خواهد بود زيرا شما بسیاری از دغدغه‌ها و تفکراتی که او در این سال‌ها با آن سر و کله می‌زند را قبلا گذرانده‌اید و اینکه او با مسائلی دست به گریبان است که شما از آنها عبور کرده‌اید، گاهی ناامیدتان خواهد کرد. بعد از مدتی ممکن است شما حوصله نداشته باشید که شاهد بزرگ شدن او باشید یا آزمون و خطایش برای به دست آوردن شغل، جایگاه اجتماعی، حل مشکلات شخصی و ارتباطی‌اش را نتوانید تحمل کنید.

 

فراموش نکنید اعتماد به نفس و مهارت‌هایی که آنها را ساده و عادی تلقی می‌کنید، در طول سال‌ها تجربه، آزمون و خطا به دست آمده‌اند و شاید دیدن تقلاهای فرد دیگری برای رسیدن به جایگاه فعلی شما، بعد از مدتی خسته کننده و کسالت آور شود.

 

او را کنترل می کنید

اختلاف سنی برای شما قدرتی را به همراه می‌آورد که توازن رابطه شما را برهم می‌زند. بزرگ‌تر بودن اگر با نشانه‌هایی که به آن اشاره کردیم همراه شود، اقتداری به شما می‌دهد که خواسته یا ناخواسته از آن استفاده می‌کنید، با کمک آن به مرور به همسری کنترلگر تبدیل می‌شوید و مدام برای همسرتان تعیین و تکلیف می‌کنید. بخشی از این اقتدار از تصور ذهنی شما ناشی می‌شود و بخشی از آن را هم همسرتان به شما هدیه می‌کند. همسری که از شما کوچک‌تر است، گاهی اعتماد به نفسش را از دست می‌دهد و احساس می‌کند که برای انجام هر کاری باید از شما کسب تکلیف کند.

 

برایش مادری می کنید

زمانی که چند سال یا چند دهه با همسرتان اختلاف سنی دارید، همیشه به یاد نخواهید داشت که شما «یک همسر» هستید، نه بیشتر و نه کمتر. چه بخواهید و چه نخواهید این تفاوت شما را به سمت مادری، پند و اندرز دادن یا مراقبت‌های بی‌دلیلی که گاهی آزار دهنده می‌شوند سوق می‌دهد. دلیل این اتفاق هم ساده است. شما اشتباهاتی که او امروز مرتکب می‌شود را قبلا انجام داده‌اید و نمی‌توانید بپذیرید که یک نفر به‌خاطر بی‌خبری از راه‌حل‌های ساده، راه خود را طولانی کند یا راه اشتباهی را انتخاب کند. مادری شما نه تنها به مرور از او فردی ناتوان و نابالغ می‌سازد، بلکه زمینه شورشی علیه شما در آینده را فراهم می‌کند. درست مثل بچه‌ای که روزی از امر و نهی مادرش خسته می‌شود و به دنبال استقلال می‌گردد، همسر شما هم روزی از رفتارهای رئیس مآبانه یا حمایت بیش از حدتان خسته می‌شود و برای پاره کردن تمام این قید و بندها تلاش می‌کند.

 

چنین روابطی معمولا با احساس شکست و سرخوردگی برای فرد بزرگ‌تر و با احساس طرد شدگی برای فرد کوچک‌تر خاتمه می‌یابد.

 

او را بی عرضه می بینید

شما راه خود را رفته‌اید، فرصت شغلی دلخواه‌تان را پیدا کرده‌اید و می‌دانید که امروز باید با زندگی‌تان چه کنید اما او تازه اول راه است. احتمالا خواستگار کم سن و سال شما، هنوز در دنیای رؤیاهایش زندگی می‌کند و تا رسیدن به ثبات شما، به زمان زیاد و تجربه شکست‌های بسیار نیاز دارد. اغلب کسانی که از همسرشان بزرگ‌تر هستند، ثبات مالی بهتری دارند و به همین دلیل، در رابطه‌شان احساس قدرتمندتر بودن می‌کنند. همین موضوع کوچک و به‌ظاهر بی‌اهمیت، ممکن است در شما احساس انزجار ایجاد کند و باعث شود، همسرتان را به این دلیل که درآمد کمتر و شرایط اقتصادی پایین‌تری نسبت به شما دارد، بی‌عرضه بدانید. شاید هم نخواهید به این مشکل اجازه دهید که عشق شما را ویران کند و به همین دلیل، به‌خاطر اینکه احساسات او را جریحه دار نکنید، از توقعات خود صرف نظر كرده تا غرور او را حفظ کنید.

 

بعد از مدتی خواهید دید زندگی فعلی شما هیچ شباهتی به آنچه پیش از ازدواج تصور می‌کرده‌اید ندارد و از اینکه تمام بار این رابطه بر دوش شماست، خسته خواهید شد.

 

از علایقتان دست می کشید

اگر همسرتان از شما کوچک‌تر باشد، ممکن است به‌خاطر اینکه تفاوت‌های میان شما کمتر به نظر برسد، از بخش‌هایی از زندگی‌تان دست بکشید. شاید گمان کنید برخی علایق شما برای او جالب نیستند و به همین دلیل آنها را کنار بگذارید و به کارهایی رو بیاورید که او به انجام‌شان عادت دارد. شما ممکن است از علایق گروه سنی خود فاصله بگیرید و به جای معاشرت با دوستان هم سن و سال‌تان، با گروه دوستی او رابطه بیشتری برقرار کنید و مثل آنها رفتار کنید تا جوان‌تر به نظر برسید. این موضوع کم کم به ظاهر شما هم سرایت پیدا می‌کند و از سبک پوشش گرفته تا جنس تفریحات‌تان را متحول می‌کند؛ تحولی که شاید در آغاز عادی به نظر برسد اما بعد از مدتی شما را از خود واقعی‌تان دور می‌کند و آزار دهنده به نظر می‌رسد.

 

بودن در کنار کسانی که از شما جوان‌تر و پرانرژی‌تر هستند، در آغاز ممکن است هیجان انگیز باشد اما یادتان نرود آدم‌ها بعد از مدتی زندگی هیجان‌انگیز، باز هم می‌خواهند به روزهای قبلی‌شان برگردند و با عادت‌هایشان زندگی کنند.

 

به خودتان شک می‌کنید

بودن در کنار مردی که سال‌ها از شما جوان‌تر است و در اوج آمادگی جسمانی به سر می‌برد، شما را نسبت به خودتان دچار تردید خواهد کرد. چیزی نخواهد گذشت شما خودتان را با زنان هم سن و کوچک‌تر از او مقایسه کرده و با دیدن هر چروک یا افتادگی کوچک در صورت‌تان، از دست دادن تناسب اندام یا پیدا شدن گاه و بی‌گاه یک تار موی سفید در سرتان، نسبت به تناسب میان خود و او تردید کنید. شک شما نسبت به خودتان و تناسب این رابطه، به مرور شما را نسبت به او بی‌اعتماد خواهد کرد و حضور او در اجتماع و در کنار زنان جوان‌تر، از نظر شما یک تهدید تلقی خواهد شد. شاید در زمانی که به او «بله» می‌گویید، نسبت به فردی که قرار است زیر یک سقف با شما زندگی کند اعتماد کامل داشته باشید، اما اگر اعتماد به خود را از دست دهید، آرام آرام به کوچک‌ترین رفتاری که همسرتان انجام می‌دهد حساس می‌شوید و با بی‌اعتمادی زندگی را برای خودتان و او سخت می‌کنید.

 

چون دختر‌ها از لحاظ جسمی و عقلی زود‌تر بالغ می‌شوند، از معکوس بودن اختلاف سنی ازدواج لطمه زیادی می‌بینند. زمانی که خانم‌ها به سن یائسگی نزدیک می‌شوند، این تفاوت سنی خودش را بیشتر نشان می‌دهد و به چشم هر دو طرف دردسرساز می‌شود.

 

تصمیم‌تان را بگیرید

اگر با وجود خواندن این متن، هنوز هم گمان می‌کنید برای ازدواج با خواستگاری که از شما کوچک‌تر است مصمم هستید، به این سؤالات جواب دهید. در صورتی که پاسخ شما به 4 سؤال از این 7 سؤال منفی باشد، نباید انتظار موفقیت از این رابطه را داشته باشید. اما قبل از خواندن سؤالات صادق باشید و فراموش نکنید این، یکی از مهم‌ترین تصمیمات زندگی شماست.

 

برای او احترام قائل هستید؟

به او افتخار می‌کنید؟

به او اعتماد دارید؟

از او می‌آموزید؟

خانواده و اطرافیان‌تان به این ارتباط احترام می‌گذارند؟

از تفریحات و معاشرت‌هایش لذت می‌برید؟

تصمیمات و روش زندگی‌اش را عاقلانه می‌پندارید؟

منبع:مجله سیب سبز

shiva & hasan بازدید : 171 سه شنبه 17 دی 1392 نظرات (0)

مجرد و مزدوج,جوان ازدواج نکرده

 

در جامعه ما ازدواج یک ارزش است که واقعا هست اما در مقابل تجرد یک جرم بالقوه تلقی شده که واقعا نیست.ازدواج به دلیل آنکه باعث ایجاد خانواده ، توالی نسل بشر و جلوگیری از پاره ای انحرافات جنسی می شود در تمامی ادیان و سنن جوامع، ارزش و گاه مقدس تلقی می شود .

 

از طرف دیگر فرد مجرد به همان دلایل بالا فردی مستعد برای ایجاد خطر برای حریم جنسی جامعه تلقی شده و همواره مورد تهاجم جامعه قرار میگیرد.این نگرش قالبی یا استریو تایپ ها نسبت به مجرد و مزدوج در جوامع تابع سنت ، باعث ایجاد مخاطرات روانی در جامعه مجردین می شود.استریو تایپ که برداشت‌های قالبی نیز ترجمه شده‌است. در مفهوم به طرز فکرها و نگرش‌هایی اطلاق می‌شود که شخص بر روی آن پافشاری دارد و با وجود دانستن واقعیت بر روی اندیشه خود اصرار دارد.

 

در مورد جامعه ما نیز از سطح خانواده ها تا مسئولان این استریو تایپ ها نسبت به مزدوج و مجرد وجود دارد.

 

جامعه ما که هم اکنون لا اقل جامعه جوانی است با جمعیت جوان ازدواج نکرده ای رو به روست که به آن بحران تجرد نام داده اند.اما نکته اینجاست که بحران تجرد وندیدن بحرانهای جامعه مزدوج حاصل نگاهی قالبی ما به جامعه جوان نیست؟

 

چنان که اشاره شد در جامعه ما از سطح خانواده ها تا سطح دولت ، جوان مجرد مساویست با یک منحرف بالقوه . لذا هر دوی این نهادهای اجتماعی مخصوصا در چند سال اخیر می کوشند تا به نحوی گاه با دادن آمارهای خطرناک به خانواده ها از طریق رسانه ها و گاه از طریق تشویق های خاص، جوان مجرد را از این وضعیت خارج کرده و اصطلاحا به هر نحوی آنها را دست به دست بدهند.

 

گرچه بالا رفتن سن ازدواج برای مسئولان یک زنگ خطر است اما اگر بخواهیم از لحاظ کیفی و نه کمی به قضیه ازدواج نگاه کنیم باید این نکته را هم در نظر آوریم که سن بیشتر در ازدواج احتمالا با آگاهی های بیشتر نیز توام خواهد بود.با نگاهی به آمار طلاق در شهرهای بزرگ در میابیم که در صد بالایی از طلاقها یعنی بیش از نیمی از این پدیده در5 سال اول زندگی و در نزد زوجهای زیر 30 سال به وقوع پیوسته است. بسیاری از زنان که چنین تجربه ای داشته اند به خیل مجردان قطعی می پیوندند و مخاطرات روانی ناشی از بروز عدم تفاهم و طلاق در نزد این زوجها تا سالها باقی مانده و باعث بروز عقده های اجتماعی و مشکل در روابط اجتماعی می شود.

 

امروزه جامعه مجردما با بحران های عمیقی رو به روست ؛ از یک طرف فشاربحران اقتصادی و بالا بودن هزینه های زندگی، فرصت شروع یک زندگی موفق از اکثر جوانان گرفته است و از طرف دیگر نگاه جامعه و انتظارات از آنان مبنی بر تشکیل خانواده و سر وسامان گرفتن آنها در یک منگنه اجتماعی قرار داده است.در این شرایط طرحهای تشویقی دولت مانند وام ازدواج و وعده و وعید ها در مورد مسکن مهر و غیره عملا هیچ تاثیری در کیفیت زندگی مشترک نداشته و حتی از لحاظ کمی نیز نتوانسته بر جمعیت مجرد کشور ایجاد انگیزه کند.

 

در این گیر و دار مصاحبه ها و اظهار نظر ها درباره پیری جمعیت در سالیان آینده و لزوم داشتن 5 یا 6 بچه در هر خانواده فاصله معنا داری با واقعیتهای موجود خانواده ها دارد که حتی برای گرفتن یک مراسم عروسی ساده و زندگی در یک مسکن استیجاری 40 تا 50 متری با مشکلات جدی مواجه اند.این شرایط لاجرم در سالیان بعد هم آمار مجردان را تکانی نخواهد داد و داشتن نگاهی از پیش قضاوت کننده در مورد جامعه مجردین نظیر آنچه در جامعه ما مشاهده می شود تنها بر مخاطرات روانی این نسل خواهد افزود.

 

جامعه ما باید در مورد جامعه مجردان نگاه خود را اصلاح کند و آنها را در شرایطی که هستند به رسمیت بشناسد.این یعنی اینکه دایره امکانات اجتماعی و اقتصادی را به مزدوجین محدود نکرده و حتی از لحاظ روانی پایگاه اجتماعی آنان را پایگاه لرزان یک فرد بی سر وسامان نداند.این اصلاح نگاه در موقعیتی که جامعه ما در آن قرار دارد می توان تا حدودی جو روانی جامعه و حاکمیت را نسبت به این جمعیت تعدیل کرده و از برنامه ریزی های خلق الساعه و با اثر کوتاه مدت برای ازدواج به هر قیمت این قشرجلوگیری کند.چرا که بالا بردن آمارکمی ازدواج از یک طرف و بالا رفتن همزمان آمار طلاق از طرف دیگر اصلا افتخار آمیز نیست.

منبع: سلامت نیوز

shiva & hasan بازدید : 152 سه شنبه 17 دی 1392 نظرات (0)

دلایل ازدواج,ازدواج به موقع,سن ازدواج

 

کبوتر بچه ها وقتی بزرگ می‌شوند، کم کم پرواز را می ‌آموزند، جفتی برای خود انتخاب می ‌کنند، با هم لانه‌ جدیدی می ‌سازند و پر می ‌کشند به سوی زندگی.

 

سه دلیل محکم برای ازدواج

هر چند زندگی ما انسان ‌ها از پیچیدگی بیشتری برخوردار است، اما اصل موضوع همان است. بچه ها بزرگ می ‌شوند، مهارت ‌های لازم را می‌ آموزند و باید جفت مناسب خود را پیدا کنند و آنها هم پر بکشند به سوی زندگی.

 

دوران مجردی با همه خوبی ‌ها و بدی ‌هایش، باید یک روز تمام شود. هر چند ازدواج، یک امر واجب و قطعی نیست، اما ساختار جسمانی و روانی انسان به گونه ای است که نیاز دارد تشکیل خانواده دهد.

 

این روزها به خاطر مشکلات مالی، میل به ادامه‌ تحصیل مخصوصاً در خانم ‌ها، چشم و هم ‌چشمی در داشتن مراسم و تهیه‌ جهیزیه، آداب و رسوم دست و پا گیر و…، سن ازدواج به تأخیر افتاده است.

 

حتی کسانی که مشکل مالی هم ندارند، به خاطر حفظ کلاس اجتماعی، در سنین بالاتر ازدواج می‌کنند، اما این نسخه: اول درس بخونم، خونه بخرم، ماشین بخرم و …بعد ازدواج کنم، با خود مشکلاتی دارد که با هم در باره آن صحبت می‌ کنیم و بعد از آن تصمیم با شماست که دوران بی مسئولیتی مجردی را تا دهه‌ 40 برای خود حفظ کنید یا شریک مناسبی برای زندگی خود بیابید و با هم، همراه شوید.

 

ازدواج زیباترین سنتی است که باید در حفظ آن بکوشیم و بدترین اتفاق آن است که با بهانه‌ گیری، آن را به کناری بزنیم و جایگزین ‌های مُسکن واری برای آن پیدا کنیم.

 

بهتر است در قدم اول به نیازهای یک جوان نگاهی بیندازیم:

نیاز جنسی؛ یک تابو اما واقعیت

ورود به سن جوانی با اوج گرفتن نیاز جنسی همراه است؛ نیازی که خداوند در وجود همه قرار داده تا وسیله‌ ای باشد برای تداوم نسل و همچنین نزدیک ‌تر شدن زن و شوهر به یکدیگر. نیازی که اگر صحیح رفع شود، لذتی پاک و حلال را به همراه خواهد داشت. اما به بیراهه رفتن در تأمین آن، می ‌تواند بسیار خطرناک باشد. وقتی جوانی وسیله ازدواج ندارد، به او توصیه می ‌شود تقوی پیشه کند و با ورزش، سرگرم کردن خود به کار و تحصیل، تحمل آن را راحت گرداند.

 

نسخه‌ ازدواج در سنین بالا که این روزها مد شده است، از راه دور پیچیده شده، به همین جهت، آنها نمی دانند که ادیان الهی که بروشور کامل انسان را در دست دارند، مخالف ارتباط خارج از چارچوب با جنس مخالف هستند. پس داشتن همخانه ای از جنس مخالف برای سال‌ ها و همچنین داشتن فرزند از او و دودلی برای ازدواج با او! چیزی است که اگر بین هنرپیشه های هالیوود عادی باشد، اما در ایران و در فرهنگ غنی اسلامی ایرانی ما هیچ جایی ندارد.

 

دوستی با جنس مخالف، ارتباط‌ های نامشروع و روابط خارج از کادر چیزهایی است که با خود مشکلات زیادی را به همراه خواهد داشت که هرکدام در نتیجه، آرامش فرد را سلب می ‌کنند. اما ازدواج یک بستر آرام و مطمئن خواهد بود برای رفع نیاز جنسی البته به شرطی که انتخاب همسر صحیح باشد.

 

یکی از آیات الهی این است که برای شما از جنس خودتان جفتی را بیافرید تا با او انس بگیرید و آرامش بیابید و در بین شما دوستی و مهربانی قرار داد و در این امر برای افرادی که اهل تفکر باشند آیات و نشانه ‌هایی وجود دارد. (سوره روم آیه 21)

دلایل ازدواج,ازدواج به موقع,سن ازدواج

استقلال، آزادی، زندگی مجردی

اما این همه‌ ماجرا نیست؛ وقتی یک فرد به سن جوانی می ‌رسد، دوست دارد مستقل باشد. خودش برای زندگی ‌اش تصمیم بگیرد و آن طور که می ‌پسندد، زندگی کند. زندگی دائم با پدر و مادر به دلیل فاصله سنی با آنها و همین طور تفاوت در نوع نگاه، ممکن است به این نیاز جوان صدمه بزند، اما تا قبل از ازدواج بهترین گزینه خواهد بود، راه دیگر همان زندگی مجردی به تنهایی و یا با دوستان هم‌ سن و سال است، در صورتی که این انتخاب آنقدر سخت و پر استرس خواهد بود که به گفته‌ بسیاری از کسانی که آن را تجربه کرده ‌اند، بدترین جایگزین است. ما در ایران وقتی فرزندانمان را از لانه پرواز می ‌دهیم که جفت خود را پیدا کرده باشند نه به تنهایی…

 

از دیو و دد ملولم و همدمم آرزوست

یکی دیگر از مسائلی که در طول زندگی مطرح است، اما در جوانی در اوج خود قرار دارد، نیاز به داشتن یک همدم و مونس است. درست است که دوستان و والدین می ‌توانند خیلی از مواقع همدم‌ های خوبی برای انسان باشند، اما داشتن یک مونس همیشگی از جنس مخالف که همراه لحظات شادی و غم است و می ‌توان روی حضور او همیشه حساب کرد، چیز دیگری است.

 

یک فرد هر چقدر هم که در کار خود موفق باشد، اگر 20 ساعت در شبانه روز هم درس بخواند، اگر تمام آخر هفته ها را به سفر با دوستان مشغول شود، باز هم در تنهایی ‌های خود به دنبال یک همدم است تا حرف ‌هایش را بشنود و با او همدردی کند و… .

 

یکی از آیات الهی این است که برای شما از جنس خودتان جفتی را بیافرید تا با او انس بگیرید و آرامش بیابید و در بین شما دوستی و مهربانی قرار داد و در این امر برای افرادی که اهل تفکر باشند آیات و نشانه ‌هایی وجود دارد. (سوره روم آیه 21)

 

همه‌ این فوایدی که بر شمردیم لازمه ‌اش یک انتخاب صحیح است؛ در غیر این صورت، فرد بعد از ازدواج افسوس از دست دادن روزهای مجردی‌ اش را خواهد خورد. یک انتخاب صحیح و یاد گرفتن مهارت ارتباط با همسر که کار ساده ای نیست، برای به دست آوردن آرامش لازم است. البته اصلاً نگران نباشید ما با شما هستیم؛ با آموزش مهارت صحیح برای انتخاب همسر و چگونگی سازش بعد از ازدواج. مقالاتمان را پی گیری کنید و با نظراتتان همراهمان شوید.

 

البته اینها فقط بخشی از دلایلی بود که یک جوان باید با دنیای مجردی خداحافظی کند. دلایلی چون داشتن فرزند و گسترده شدن روابط فامیلی و مسئولیت پذیری و برنامه ریزی صحیح برای زندگی و ده ها دلیل دیگر می ‌تواند هرکسی را توجیه کند که دوران متأهلی در کنار تمام سختی ‌هایش، برای تکامل لازم است.

 

به گفته‌ کارشناسان امور اجتماعی تأخیر در سن ازدواج به هر دلیلی که باشد، با خود آسیب‌ های کوتاه مدت و بلندمدتی را به همراه دارد مانند: بی اعتمادی به جنس مخالف، افسردگی، احساس یأس و ناکامی، ترک تحصیل و بی ‌انگیزگی در زندگی که در دخترها بیشتر از پسرها دیده شده است. همچنین بی رغبتی در ازدواج برای پسران نیز موجب بی مسئولیتی در زندگی شخصی و خانوادگی ‌شان می ‌شود. بی اخلاقی در آنان گسترش پیدا می ‌کند و در نتیجه به سمت موادمخدر و روابط نامشروع گرایش پیدا می‌ کنند.

 

فراموش نکنیم که مقصر بالا رفتن سن ازدواج تنها خود جوانان نیستند و خانواده‌ های آنها به عنوان کسانی که تربیتشان را بر عهده دارند و یک کانون حمایتی برایشان خواهند بود، می ‌توانند در ازدواج به موقع و صحیح یک جوان نقش بسزایی داشته باشند.

منبع:پنجره

shiva & hasan بازدید : 183 سه شنبه 17 دی 1392 نظرات (0)

نگرش های افراد,نگرش مثبت,نگرش منفی

 

می خواهید ازدواج کنید؟ دنبال یک آدم خوش بین و مثبت و موفق می گردید؟ پس قبلش یک نگاه به خودتان بیندازید و ببینید نگرش خودتان به زندگی چطور است. این بار درباره نگرش های افراد برایتان می گوییم و تاثیری که در زندگی شان می گذارد.

 

آمادگی در برابر یک موضوع یا فرد خاص که دقیقا به نگرش شما مربوط می شود. این نگرش، سبب ایجاد رفتارها و ایده های مثبت یا منفی (گرایش یا عدم گرایش، علاقه مندی یا نفرت و... شده و سبک رفتاری شما را تعیین می کند.

 

نحوه نگرش افراد به مسائل به دو صورت كلی است:

نگرش مثبت: نگرشی است كه در آن فرد نسبت به همه مسائل اطراف خود مانند رفتارها و اعمال، احساس ها و ... اطرافیان برداشت و تلقی مناسب و مثبتی داشته باشد.

 

این افراد همیشه به زیبایی ها و نقاط قوت همه امور توجه می كنند و از دید آنها زندگی سرشار از خوبی هاست. البته افراد زود باور و ساده لوح را نمی توان جز این دسته قرار داد. بالعكس افراد ساده لوح،‌ افراد مثبت اندیش دارای ذهنی باز و فكری روشن می باشند و برای تك تك امور زندگی شان برنامه ریزی و هدفگذاری می كنند.

 

ویژگی های افراد خوش بین و مثبت اندیش:

1. افراد خوش بین و مثبت اندیش افراد شاد،‌ سرحال و سرزنده و امیدوار هستند.

 

2. روح زندگی و امید به زندگی در این افراد موج می زند. آنها زندگی را پر از شیرینی هایی می دانند كه هنوز بدانها دست نیافته اند. البته منكر تلخی ها هم نیستند ولی چون شیرینی ها و زیبایی ها را زیاد دوست دارند و به دنبال شان هستند،‌ بیشتر نصیبشان می شود.

 

3. آنها افرادی هدفمند هستند و دارای برنامه ریزی دقیق می باشند.

 

4. در گفتارهای خود همیشه از کلمات و عبارات مثبت و امید بخش استفاده كرده و به فرد مقابل امید و شادی منتقل می نمایند.

 

5. هرگز ناامید نشده و از تلاش و كوشش دست بر نمی دارند. این افراد معمولا مسئولیت پذیر بوده و وظایفشان را به نحو احسن انجام می دهند حتی اگر در نهایت به نتیجه مورد نظر خود نرسند.

 

6. افكار مثبت چون ذهن را باز و روشن می كند و به فرد سرزندگی می بخشد باعث می شود تا فرد اختیار همه امور حتی افكار خود را به دست بگیرد.

 

نگرش منفی: دقیقا برعكس نگرش مثبت است و به حالتی گفته می شود كه در آن افراد نسبت به تمام امور اطراف خود دیدی منفی دارد. گویی عینكی آفتابی به چشم زده است و دنیا را تماما در سیاهی و زشتی و بدی می بیند. در اصطلاح به این افراد می گویند كه همیشه نیمه خالی لیوان را می بینند. به بیان دیگر آنها همیشه به دنبال نقاط ضعف و كاستی های امور هستند و تنها و تنها بدی ها را می بینند و درك می كنند. برای این افراد خوبی ها و نقاط قوت هیچ معنایی ندارد.

افکار منفی افکاری بازدارنده و مخرب هستند و وقتی به ذهن راه یابند، تعمیم یافته و به سرعت تمام ذهن را اشغال می کنند. در این حالت به جای اینكه تفكرات در اختیار افراد باشد افراد در اختیار تفكرات منفی خود هستند

 

ویژگی های افراد بدبین:

1. مدام در حال شكایت از زمین و زمان هستند و همه افراد بغیر از خودشان را در شكستها و ناكامی هایشان مقصر می دانند.

 

2. در سخنان و صحبت هایشان مدام از کلمات و عباراتی كه بار منفی دارند،‌ استفاده می نمایند.

 

3. آنها غالبا دچار افسردگی،‌ كمبود اعتماد به نفس، خوابهای پریشان، بی اعتمادی و... می گردند.

 

4. افراد بدبین نسبت به تمام اطرافیان خود حتی نزدیكانشان دچار بی اعتمادی و گاه حتی بی مسئولیتی نسبت به وظایفشان می شوند.

 

5. زندگی را تلخ و بیهوده و بی هدف می پندارند و چون همه چیز را تلخ و زشت می پندارند زیبایی ها به چشمشان نیامده و گاه حتی زیبایی ها هم برایشان تلخ و زشت می نماید.

 

6.افکار منفی افکاری بازدارنده و مخرب هستند و وقتی به ذهن راه یابند، تعمیم یافته و به سرعت تمام ذهن را اشغال می کنند. در این حالت به جای اینكه تفكرات در اختیار افراد باشد افراد در اختیار تفكرات منفی خود هستند.

 

همان گونه كه با مقایسه ساده دو گروه بدبین و مثبت بین دریافتید،‌ توجه به نحوه نگرش افراد به زندگی در ازدواج بسیار حائز اهمیت می باشد. یقینا یك فرد بدبین هرگز نمی تواند با یك فرد مثبت اندیش و مثبت بین زندگی خوب و موفقیت آمیزی داشته باشد.

منبع: تبیان

shiva & hasan بازدید : 168 سه شنبه 17 دی 1392 نظرات (0)

اعتماد به نفس درازدواج,ازدواج موفق,بالا بردن اعتماد به نفس

 

چند ساله كه كارشناسی رو تموم كردم و تو واحد حسابداری شركت پدرم مشغول به كارم ولی هنوز نتونستم با یه دوست خوب تو شركت آشنا بشم. خیلی حس تنهایی دارم برا همین تصمیم گرفتم ازدواج كنم. یه چند جایی رفتم خواستگاری اما چون نمی تونستم خوب صحبت كنم فرد مقابل قبول نكرد. نمی دونم چرا هیچ وقت نتونستم خودمو به كسی حتی به خودم ثابت كنم. همیشه برای نشون دادن خود واقعی ام به دیگران مشكل داشتمو و دارم برای همین همه فكر می كنن كه من یه بچه ننه حسابی ام و حتی نمی تونم پول تو جیبی خودمو در بیارم چه برسه به اداره كردن یه زندگی! ...

 

عدم اعتماد به نفس یكی از مهمترین مشكلات برخی از جوانان می باشد كه بسیاری از جوانب زندگی فردی و اجتماعی آنها را تحت الشعاع خود قرار داده است. معمولا این افراد در صحبت كردن دچار مشكل هستند. آنها همیشه می گویند كه به هنگام سخن گفتن با دیگران به خصوص افراد غریبه دست و پایشان را گم كرده و كلمات و واژگان را فراموش می كنند و در كل قادر به انتقال درست منظور و هدفشان به فرد مقابل نمی باشند. همین امر در بسیاری از اوقات باعث ایجاد سوء تفاهم و از دست رفتن بسیاری از موقعیت های خوب زندگی شده است و روز به روز اعتماد به نفس آنها را كمتر و كمتر كرده است.

 

راهكارهایی جهت افزایش اعتماد به نفس

-صحبت كردن در مقابل آینه: این افراد باید روزانه چند دقیقه در مقابل آینه بایستند و با خود در مورد موضوعات متفاوت سخن بگویند. این كار نه تنها باعث افزایش اعتماد به نفس افراد شده بلكه تبحر آنها را در صحبت كردن بالا می برد.

 

-محكم صحبت كردن: معمولا افراد با اعتماد به نفس پایین بسیار شل و وارفته سخن می گویند و چون به خود اعتماد ندارند و نگرانند سخنشان اشتباه باشد آرام و زیر لب حرف می زنند. سعی كنید از این به بعد ابتدا در مورد سخنتان خوب بیاندیشید ،بعد بسیار محكم و با صدای بلند سخن بگویید. اندیشیدن قبل از سخن گفتن احتمال اشتباه را بسیار ضعیف می كند.

اعتماد به نفس درازدواج,ازدواج موفق,بالا بردن اعتماد به نفس

-شركت در محافل و اظهار نظر در آنها: افراد پس از طی مرحله بالا باید سعی كنند كه از محافل كوچك شروع كرده و صحبت كنند. این سخن گفتن می تواند در ابتدا از بیان یك یا چند جمله عادی شروع شده و كم كم به بحث های بیشتر و تخصصی تر در جمع ها و گروههای بزرگتر برسد. گاه لازم است این افراد مصداق بارز «حراف» شوند تا بتوانند درست صحبت كردن را بیاموزند.

 

- هراس نداشتن از اشتباهات: فردی كه در سخن گفتن مشكل دارد در ابتدا هنگام سخن گفتن اشتباهاتی چون تپق زدن،‌ اشتباه گفتن، پیدا نكردن كلمات و ... خواهند داشت ولی هرگز نباید به دلیل هراس از این مشكلات و تمسخر اطرافیان از سخن گفتن انصراف دهد. آنها باید بدانند تا وقتی كه این مرحله را نگذرانند نمی توانند خوب و درست سخن بگویند.

 

-پذیرفتن ظاهر خود: برخی از افراد نیز با ظاهر خود مشكل دارند. آنها گمان می كنند كه چهره ای زشت دارند و دیگران حاضر به برقراری ارتباط با افراد زشت نیستند. برخی دیگر به دلیل داشتن وجود مشكلات و نقص های جسمی در اعضای بدن دچار این حس و كناره گیری از جامعه می شوند. تنها راهكار این دسته از افراد این است كه سعی كنند دیدشان را نسبت به خود مثبت كرده و به قول معروف نیمه پر لیوان را ببینند. توجه به زیبایی های ظاهری هم نوعی تشكر از خداوند متعال محسوب می شود و هم اعتماد به نفس فرد را به واسطه دیدن زیبایی هایش دو چندان می كند. این افراد باید بدانند كه هر طور به خود نگاه كنند و هر نظری در مورد خود داشته باشند در اطرافیان نیز تاثیر گذاشته و باعث می شود دیگران نیز در مورد آنها همان گونه فكر كرده و نظر دهند. در این ارتباط برخی از جمله جالبی چون: «تا خودت خودتو قبول نداشته باشی هیچ كس تو رو قبول نمی كنه» استفاده می كنند.

 

-سركوب افكار منفی:‌ گاهی اتفاق می افتد كه افکار منفی به ذهن فرد هجوم می آورد و سعی در دلسرد کردن وی دارد، در این حالت سعی کنید آنها را با یادآوری نقاط قوت و پیروزی هایتان سركوب كرده و نگاه مثبت به خود را جایگزین آن نمایید.

 

-اصلاح در نحوه پوشش و راه رفتن: راهكار دیگر افزایش اعتماد به نفس توجه در نوع پوشش و نحوه راه رفتن است. سعی كنید بیش از قبل به پوشش خود توجه كرده و لباس های مناسب و زیبا بپوشید. علاوه بر این در هنگام راه رفتن نیز قامت خود را كاملا صاف نموده،‌ سرتان را بالا بگیرید و محكم و قرص قدم بردارید.

منبع: تبیان

shiva & hasan بازدید : 154 سه شنبه 17 دی 1392 نظرات (0)

سابقه خانوادگی همسر, انتخاب همسر

 

اصالت خانوادگی به معنای شهرت، ثروت یا موقعیت اجتماعی نیست بلکه به معنای سلامت نفس خانواده و صالح و خوشنام بودن آنان است که هر قدر گستره اش (در نسل های پیاپی) بیشتر باشد، بهتر است.

 

اسلام تأکید دارد که درباره سابقه خانوادگی همسر، تحقیق لازم صورت گیرد و به خصوص، مراتب ایمانی و اخلاقی آنها در نظر گرفته شود. زیرا این اصالت خانوادگی در زندگی جدید و نسل بعد خانواده نوپا تأثیر خواهد گذاشت.

 

به عبارت دیگر آنچه در اصالت خانوادگی اهمیت بسیاری دارد، توجه به دو عامل مهم وراثت و تربیت می باشد. از نظر دین مبین اسلام صفات و خصوصیات والدین در فرزندان آینده تأثیر می‌ گذارد. به همین دلیل باید قبل از انتخاب همسر درباره‌ سابقه خانوادگی همسر و به خصوص مراتب ایمانی و اخلاقی آنها، تحقیق لازم صورت گیرد.

 

پیامبر (صلی ‌الله ‌علیه ‌و آله) فرمود: «اُنْظُرْ فى أىِّ شىْءٍ تَضَع ولدک فإنَّ العرق دَسّاس؛ نیک بنگر که فرزندت را در کجا قرار مى‏ دهى، زیرا نطفه (و ژن‏ها و خصوصیات ارثى)، خواه ناخواه منتقل مى‏شود و تأثیر مى‏گذارد».[1]

 

امام صادق (علیه السلام) نیز می فرمایند: «تَزَوَّجوا فِی الحِجر الصالِح، فَإنَّ العِرق دَسّاس[2]؛ با خانواده خوب و شایسته وصلت کنید، زیرا بر عرق (نطفه و ژن ها) اثر می گذارد.»

 

معیارهایی که به وسیله آن‌ها می‌توان اصالت خانوادگی فرد مقابل را به عنوان همسر آینده سنجید، عبارتند از:

1) حلال ‌زادگی: یکی از معیارهای اصالت خانوادگی حلال ‌زادگی افراد است. از دیدگاه دین اسلام فردی حلال ‌زاده است که پدر و مادرش مشخص باشند و مطابق با دینشان ـ که برخلاف فطرت انسانی نیست ـ و روش و آیین قوم خود به روش متداول، رسمی و علنی ازدواج کرده و صاحب فرزند شده باشند.

 

2) پارسایی و تقوا: معیار دیگر تقوا و پارسایی فرد و خانواده‌ اوست. تقوا و پارسایی باعث می‌ شود فرد مقابل حقوق همسرش را حفظ کند، هیچ‌گاه در پی هوس‌های نامشروع نرود، به او احترام ‌بگذارد و از هر گونه ستم بر او دوری ‌کند. مردی به امام حسن (علیه السلام) عرض کرد: «دختری دارم، او را به ازدواج چگونه فردی در آورم؟ حضرت فرمودند: «او را به ازدواج مردی با تقوا درآور؛ که اگر دوستش داشته باشد او را گرامی می دارد و اگر هم دوستش نداشته باشد، به او ستم نمی کند.[3]»

 

3) افکار و اعتقادات صحیح: افکار و باورها علاوه بر اعتقادات و باورهای دینی و مذهبی جنبه ‌های دیگری نیز دارد. مسئله مهم در زندگی مشترک تناسب و شباهت دو خانواده در اعتقادات و باورهاست. در این صورت دو طرف راحت ‌تر می‌ توانند با استفاده از روش ‌های منطقی بر اعتقادات و افکار هم اثر گذاشته و اختلافات جزئی را حل نمایند.

 

4) صلاحیت اخلاقی و روانی: آنچه در اصالت خانوادگی بسیار مهم است صلاحیت اخلاقی و روانی فرد و خانواده می ‌باشد. عدم توافق اخلاقی دو طرف محکم ‌ترین ضربه را به پیکر خانواده می ‌زند.

 

5) عزت نفس و نوکیسه نبودن: یکی از موارد دیگر عزت نفس فرد است. یعنی اینكه فرد در مورد خود چه قضاوتی می ‌کند؟ خود را چگونه ارزیابی می ‌کند؟ آیا خود را فردی ارزشمند می‌ داند یا خیر؟ و...

 

اگر فردی خود را موجودی باارزش بداند و قضاوت درست و واقعی در مورد خود داشته باشد می‌ داند که ارزشش به پول یا تحصیلات و ... نیست. بنابراین، خود را به راحتی نابود نمی‌کند. از سویی برخی افراد تنها به خاطر ثروت خود را مهم می‌ دانند و در مورد هر چیزی ـ حتی ارزش ‌های انسانی ـ با ارزش ‌های مادی و مالی قضاوت می ‌کنند. آنها به افرادی که دارای مال، تحصیلات، همسر زیبا و ... نیستند به دیده حقارت می ‌نگرند. بنابراین، فرد باید از خانواده ای باشد که برتری‌ را به پول یا مادیات نداند.

پی‌نوشت ها: [1]ـ جواهر، ج 29، ص 37

[1] - مکارم الاخلاق، ص 103

[1] - المستطرف، ج 2، ص 218.

منبع: ساج

shiva & hasan بازدید : 176 سه شنبه 17 دی 1392 نظرات (0)

جلسه خواستگاری,سۆالات در جلسه خواستگاری

 

یک هفته است که منتظرید! به همه چیز فکر کرده اید. حتی به رنگ لباس و جورابتان هم اندیشیده اید. یک دوره کامل مشاوره از افراد خانواده اعم از عمه، خاله، عمو و دایی‌جان گرفته اید. از دوست تان که در زمینه خواستگاری چند پیراهن بیشتر از شما پاره کرده است، کلی سۆال پرسیده اید که چطور می شود از اسرار و رموز خواستگارتان و یا دختری که به خواستگاری اش می روید، سر در بیاورید.

  

اگر تصمیمتان را برای تهیه انواع میوه، شیرینی، لباس و ... گرفته اید، بد نیست درباره نحوه پرسیدن سوال در جلسه خواستگاری به چند توصیه ما نیز توجه کنید:

 

از فرد کلی گو، سۆال جزئی بپرسید!

تعجب نکنید، شیوه درست پرسیدن سۆال تنها محدود به کلاس علوم دوره ابتدایی نیست! یکی از مهم ترین عرصه های کاربرد آن، جلسات پر نقل و نبات خواستگاری است. برای تحقق این امر مهم امیدوارم شما در شمار کسانی باشید که به هر مسئله‌ای با کنجکاوی برخورد می کنند، عادت دارند پیش از تصمیم‌گیری، مطالعه، بررسی و مشورت کنند، زود اعتماد نمی کنند، ساده لوح و زودباور نیستند، شکاک نیستند اما کمی موشکافی را چاشنی نگاهشان می کنند و ... اگر این گونه باشید، بزرگ ترهایتان می توانند کمی نفس راحت بکشند که احتمالا هنگام گفت و گو با فرد مورد نظر در جلسه خواستگاری نیز با نگاهی منطقی، متعادل و واقع نگر برخورد خواهید کرد. چگونه؟ ادامه مطلب را بخوانید: از کنار موضوعات با سرعت عبور نکنید، یعنی تا زمانی که مفهوم و معنای موضوع کاملا برایتان روشن نشده است، دست بردار نباشید. به این گفت‌وگوی فرضی در جلسه خواستگاری توجه کنید:

 

- برای من مهم است که همسرم (خانم) فعالیت اجتماعی داشته باشد.

- منظورتان از فعالیت اجتماعی چیست؟

 - یعنی خودش را در خانه و کارهای خانه محدود نکند.

- لطفا بیشتر توضیح دهید

 - مشخص است دیگر، یعنی در اجتماع حضور داشته باشد!

- منظورتان این است که دوست دارید همسرتان شاغل باشد؟

- بله، بله دقیقا!

- ولی خیلی از خانم ها شاغل نیستند اما باز هم فعالیت اجتماعی دارند!

- من اصولا موافقم که خانم ها حضور اجتماعی داشته باشند و در خانه محدود نشوند ...

 

احتمالا در ادامه این گفت وگو جناب خواستگار به شدت احساس گرما می کند، چرا که اصلا گمان نمی کرد که جهت صحبت ها به این سو تغییر کند، اما واقعیت این است که خود او هنوز نمی داند منظورش از فعال بودن همسر آینده اش در جامعه چیست و طرح روشنی برای این امر ندارد.

 

در مقابل، سۆالات دختر خانم از خواستگار برای دریافت پاسخ دقیق تر و تلاش برای یافتن یک نظر و پاسخ واقعی است. به یاد دارم که آقایی در مراسم خواستگاری ضمن موافقت با اشتغال همسر آینده اش، تاکید کرده بود که او در زندگی مشترک حتی از هرگونه حمایتی نیز در این باره دریغ نخواهد کرد. ولی وقتی دختر خانم پرسیده بود: "آیا حمایت شما تا حدی هست که اگر من به مدت یک هفته هر روز در محل کارم برای انجام اضافه کاری اجباری بمانم، شما مشکلی برای ناهار ندارید و حاضرید هر روز تخم مرغ نیمرو بخورید؟" جناب خواستگار صادقانه گفته بود: نه دیگر تا این حد!

 

شناخت شخصیت افراد مستلزم صرف زمان قابل توجه و تجربه شرایط خاص و متفاوت است. انتظار نداشته باشید در گفت و گوهای معین و گاهی کوتاه خواستگاری به این شناخت دست پیدا کنید. پرسیدن از خود فرد درباره ویژگی های شخصیتی اش کمک کننده است ولی به هیچ وجه کافی نیست

جلسه خواستگاری,سۆالات در جلسه خواستگاری

این سۆالات را نپرسید!

نتیجه آن که، برای دستیابی به دیدگاه واقعی طرف مقابل، سۆال های کلی نپرسید تا پاسخ های کلی دریافت نکنید، بر این اساس پرسیدن این سۆالات در جلسه خواستگاری توصیه نمی شود: نظر شما درباره میزان پایبندی به اعتقادات مذهبی در زندگی مشترک چیست؟ نظر شما در باره حجاب چیست؟ شما چگونه فردی هستید؟ و.... اما چطور می شود موضوعات مهم و اساسی را در قالب سوالات جزئی پرسید؟ به این مثال توجه کنید:

 

مثال) فرض کنید در مراسم عروسی یکی از دوستان تان شرکت کرده اید و فرصت اقامه نماز را پیدا نکرده اید، این مسئله چقدر برایتان مهم است؟

 

طرح این گونه سۆالات دارای دو حسن است؛ نخست آن که شما فضایی کاملا عینی را ترسیم کرده اید که فرد به راحتی می تواند خود را در آن شرایط تصور کند و یا حتی آن را قبلا تجربه کرده است. حسن دوم آن است که با آوردن عبارت "واقعا برایتان مهم است" او را نسبت به دیدگاه خود در فضایی مبهم نگاه می دارید (توجه دارید که شیوه و لحن پرسش نیز در تحقق این مسئله مهم است). این ابهام به آن دلیل مفید است که فرد نمی تواند با حدس زدن دیدگاه شما نظر خود را مطابق با نظر شما بیان کند تا نتیجه نهایی خواستگاری مطابق میلش شود و شما را فریب دهد بلکه مجبور است پاسخ صادقانه خود را مطرح کند.

 

مچ گیری کنیم یا نکنیم؟

نکته: ایجاد ابهام مداوم و در تمام سۆالات اصلا توصیه نمی شود. فراموش نکنیم مراسم خواستگاری از قداست، اهمیت و حساسیت ویژه ای برخوردار است و برخورد صادقانه و شرافتمندانه در آن از ضروریات اخلاقی و و جدانی است که نتیجه آن به طور مستقیم به آینده و حتی سرنوشت شما ربط دارد؛ بنابراین یادمان باشد که قرار نیست از طرف مقابل بازجویی کنیم و با طرح سۆالات کلی و مبهم او را در محاق و فشار قرار دهیم.

سؤالاتی که طرح آن در خواستگاری خطرناک است

 

چطور از شخصیت فرد مقابل سر در بیاوریم؟

خیلی از افراد بر اساس تجربه های شخصی، خانوادگی و اجتماعی شان گاهی نگرانند که فرد مقابل دارای یک ویژگی منفی باشد مثلا "دروغ گو" باشد. توجه این گونه افراد را به این نکته جلب می کنیم که مراقب باشید، تأکید بر داشتن یا نداشتن یک ویژگی مثبت یا منفی شما را از توجه به دیگر ویژگی ها باز ندارد. هر فردی در شاکله و مختصات جامعی شناخته می شود نه تنها با یک یا چند خصلت و صفت. شناخت شخصیت افراد مستلزم صرف زمان قابل توجه و تجربه شرایط خاص و متفاوت است. انتظار نداشته باشید در گفت و گوهای معین و گاهی کوتاه خواستگاری به این شناخت دست پیدا کنید. پرسیدن از خود فرد درباره ویژگی های شخصیتی اش کمک کننده است ولی به هیچ وجه کافی نیست. از فرصت پرسش و پاسخ در جلسات خواستگاری با روش هوشمندانه‌تری بهره بگیرید تا شاید کمی با شخصیت فرد آشنا شوید.

 

پرسیدن این سوالات را فراموش نکنید:

1- به نظر شما بزرگترین اشتباهی که هر فرد می‌تواند در رابطه خود با همسرش مرتکب شود چیست؟ (پاسخ این سوال اطلاعات زیادی را در مورد اینکه چه چیزهایی باعث ناراحتی و غمگینی او شده و نیز در مورد طرز برخوردش نسبت به مسایل مختلف در اختیار شما قرار خواهد داد.)

 

2- فکر می‌کنید مردها (زن‌ها) گرایش به بی‌احساسی و سردی زیاد دارند یا محبت و عاطفه زیاد؟

 

3- معیارهای یک رابطه ایده‌آل به عقیده شما چیست؟

 

4- مهمترین چیزی که یک مرد (زن) در مورد یک زن (مرد) درک نمی‌کند ولی باید درک کند چیست؟

 

5- آیا تا به حال قلبتان شکسته است؟ (با این سوال می توانید بهتر بفهمید که چه تجربیات تلخی در زندگی داشته و چه چیزهایی بیشتر او را ناراحت می کند.)

 

6- هدف تان از ازدواج چیست؟

 

7- بیشترین هراس شما در ازدواج و شروع رابطه عاطفی به خاطر چیست؟

 

8- فکر می‌کنید تا به حال یک ارتباط موفق ( با دوستان و یا آشنایان) داشته‌اید؟

 

9- علت شکست شما (در صورت وجود) چه بوده است؟

 

10- در مورد شروع یک زندگی تازه چه احساسی دارید؟

منبع:برگرفته از خراسان، برنا

shiva & hasan بازدید : 285 سه شنبه 17 دی 1392 نظرات (0)

مرد زندگی,مرد رویایی,شناسایی مرد رویایی

 

فهمیدن اینکه آیا یکی از همین مرد‌های اطرافتان، مرد زندگی شماست یا نه، کمی زمان می‌برد. پس با نشانه‌های یک مرد رویایی آشنا شوید و ببینید که چه کسی در اطرافتان این نشانه‌ها را در رفتار‌هایش بروز می‌دهد.

 

ما نه کف دستتان را می‌خوانیم و نه فالتان را می‌گیریم؛ برای اینکه بگوییم کدام مرد، مرد زندگی شماست، نه می‌توانیم جادو کنیم و نه چیزی را پیشگویی کنیم. تنها می‌توانیم با دیدن و یادآوری برخی نشانه‌ها، امکان شناسایی مرد رویاییتان را برای شما فراهم کنیم. فهمیدن اینکه آیا یکی از همین مرد‌های اطرافتان، مرد زندگی شماست یا نه، کمی زمان می‌برد. پس با نشانه‌های یک مرد رویایی آشنا شوید و ببینید که چه کسی در اطرافتان این نشانه‌ها را در رفتار‌هایش بروز می‌دهد.

 

نشانه اول؛ احترام

وقتی می‌خواهیم ببینیم که آیا یک مرد، مرد واقعی زندگی شماست، به اولین نکته‌ای که باید توجه کنیم، وجود احترام است. احترام موضوعی است که در صدر جدول خوشبختی قرار دارد و خودش را به هزار و یک جلوه نشان می‌دهد و البته احترام یک موضوع ۲جانبه است؛ موضوعی که هم شما باید برای رعایت‌کردنش تلاش کنید و هم همسرتان باید در رفتار‌هایش آن ‌را نشان دهد. اگر می‌خواهید بدانید احترام در رابطه میان شما و نامزدتان جایی دارد، می‌توانید از نشانه‌های زیر کمک بگیرید:

 

_ اهل سازش است و به خاطر منافع مشترکتان کوتاه می‌آید. او گذشت‌های شما را می‌بیند و برای کم کردن فشار روی شما و ارتباطتان، گاهی از خواسته‌هایش می‌گذرد.

 

_ به احساسات و نگرانی‌های شما گوش می‌کند و بدون نصیحت کردن یا رنجیدن، برای درک کردنشان تلاش می‌کند.

 

_ می‌داند که یک آدم بی‌عیب و نقص نیستید اما شما را همان‌طور که هستید دوست دارد و با دیگران مقایسه‌تان نمی‌کند.

 

برای نظر‌های شما ارزش قائل است؛ قبل از هر تصمیم اساسی‌ای، نظر شما را می‌پرسد و با تک‌روی سعی نمی‌کند حرف خودش را به کرسی بنشاند.

 

_ وقتی موفقیتی به دست می‌آورید با تمام وجود برایتان خوشحال می‌شود و سعی می‌کند زمینه را برای موفقیت‌های آینده‌تان فراهم کند.

 

_ احترام فقط در لحن خوب و رفتار پرمحبت خودش را نشان نمی‌دهد. پس اول ببینید که نامزدتان نشانه‌های بالا را در رفتار‌هایش نشان می‌دهد یا خیر و بعد وجود آن‌ها را در رفتارهای خودتان بررسی کنید.

 

نشانه دوم : اولویت‌های مشترک

همه ما ایده‌آل‌هایی در ذهنمان داریم که از بچگی، ‌وقتی صحبت ازدواج در آینده می‌آید، در ذهنمان چرخ می‌زنند. از ویژگی‌های ظاهری‌ای مثل قد و وزن گرفته تا شرایط مالی، تحصیلات و خصلت‌های رفتاری. مسلما هیچ دختری دوست ندارد همسر آینده‌اش بی‌پول یا بدخلق باشد اما اولویت‌گذاری آدم‌ها برای این ویژگی‌ها یکسان نیست. یکی به شأن اجتماعی اهمیت بیشتری می‌دهد و یکی به خلق‌وخو؛ یکی خانواده برایش مهم است و یکی هم پول. اما برای شما کدام مهم‌تر است؟

 

_ برای انتخاب همسر، به الگوهای دیگران نگاه نکنید و سعی کنید که این موضوعات مهم را از نظر خودتان دسته‌بندی کنید.

 

_ مهم نیست که از نظر بقیه فردی که انتخاب کرده‌اید چقدر شگفت‌انگیز یا ایده‌آل است، مهم این است که این فرد چقدر به معیارهای خود شما نزدیک باشد و البته اینکه از مرزبندی‌ها و خط قرمز‌هایتان هم عبور نکند.

 

_ اگر به یک مورد خاص فکر می‌کنید و برای ازدواج فردی را بررسی می‌کنید، اول ۱۰ ویژگی مهمی که برایتان در اولویت قرار دارند را روی کاغذ بیاورید و بعد در مورد ایده‌آل بودن یا نبودن این فرد تصمیم بگیرید. حتی اگر او ۷ ویژگی از این ۱۰ تا را داشته باشد، می‌تواند یک همسر مناسب برای شما باشد.

 

_ تا اینجای کار ۵۰ درصد مشکل حل شده. حالا وقت آن است که از این همسر آینده هم بخواهیم اولویت‌هایش را روی کاغذ بنویسد و ببیندکه آیا شما هم می‌توانید همسر اید‌ه آلی برایش باشید یا نه!

 

نشانه سوم : از خط قرمز‌ها نمی‌گذرد

در هر ارتباطی خط قرمز‌هایی هست که شکسته شدنشان همه چیز را به هم می‌ریزد و البته محدودیت‌های همه ارتباط‌ها مثل هم نیستند. وقتی هم که پای زندگی مشترک به میان بیاید، خط قرمز‌ها پیچیده‌تر و گاهی هم غیرقابل عبور‌تر می‌شوند و به همین دلیل یکی از اصلیترین نشانه‌هایی که به شما می‌گوید یک مرد، همسر ایده‌آل شماست، احترام به همین خط قرمز‌هاست.

 

_ بعضی از خط قرمز‌ها در همه ارتباط‌ها مثل هم هستند و بعضی‌های دیگر هم تنها در مورد زندگی مشترک شما صادق هستند. پس اگر او می‌خواهد برایتان بهترین همسر دنیا باشد، باید هر دوی این مسیرهای ممنوعه را بشناسد و به آن‌ها احترام بگذارد.

 

_ یک همسر ایده‌آل نباید تنها و تنها از مسیرهایی که خودش درست می‌داند عبور کند بلکه باید نگاهی به مفهوم درست در ذهن شما بیندازد و در صورتی که می‌بیند انجام یک کار به تصور ذهنی شما در موردش آسیب می‌زند، از انجام دادنش دست بردارد.

 

_ شما هم در این مورد یک وظیفه دارید. درست است که بسیاری از این مرزبندی‌ها جزو کلیشه‌هایی هستند که همه مرد‌ها از آن باخبرند اما اگر مورد دیگری در ذهنتان وجود دارد، انتظار نداشته باشید که مردتان آن را حدس بزند بلکه با توضیح آن موضوع و بیان دلایلتان، اهمیت این خط قرمز را بازگو کنید و از او بخواهید که به این محدودیت احترام بگذارد.

 

نشانه چهارم : اجازه می‌دهد خودتان

همه ما دوست داریم بهترین باشیم. بهتر از چیزی که هستیم و حتی بهتر از چیزی که در توانمان هست. به خصوص اگر مقابل فردی بنشینیم که دوستش داریم و نگران از دست دادنش هستیم، دوست داریم خودمان را به‌مراتب بهتر از خود واقعیمان جلوه دهیم و ضعف‌ها و شکست‌هایمان را در مقابلش پنهان کنیم. دوست داریم او فکر کند، قوی‌ترین و ایده‌آل‌ترین دختر جهان هستیم و هیچ جای دنیا، فردی به مهربانی، صبوری و دانایی ما پیدا نمی‌شود ولی مدتی که بگذرد، ‌این تلاش برای بیش از حد خوب بودن و در واقع یکی دیگر بودن، برایمان خسته‌کننده می‌شود و میل ماندن در آن رابطه را از وجودمان دور می‌کند.

 

_ باید بدانید در یک رابطه ایده‌آل و در مقابل مردی که مرد زندگیتان است، شما هیچ نیازی به پنهان کردن خود واقعیتان نخواهید داشت.

 

_ می‌دانید او شما را همان‌طور که هستید دوست دارد و حتی اگر هزار زن قدرتمند‌تر و دانا‌تر از شما مقابلش ظاهر شوند، ‌باز هم شما را انتخاب می‌کند.

 

_ این حس به شما اعتماد به نفس می‌دهد و نمی‌گذارد که با حسادت، ترس‌ها و بی‌اعتمادی‌های بی‌مورد یا احساس ناامنی، زندگی مشترکتان را خراب کنید.

 

نشانه پنجم : از شما دفاع می‌کند

گرچه بهترین حالت ممکن این است که ازدواج شما همه را خوشحال کند و کوچک‌ترین سردی و مشکلی در این مسیر پیش نیاید اما نباید فراموش کنید که این حالت رویایی همیشه هم اتفاق نمی‌افتد. تفاوت‌های خانوادگی، تفاوت در انتظار‌ها و سبک زندگی و بسیاری عوامل دیگر می‌تواند انتقاد دیگران را متوجه شما و تصمیم مشترکتان کند. انتقادهایی که گاهی از طرف خانواده و اطرافیان شما بیان شده و گاهی هم به نامزدتان گفته می‌شوند و گوش او را پر می‌کنند.

 

_ اگر او همسر ایده‌آل شما باشد، با شنیدن این داوری‌ها و گوشه کنایه‌ها از تصمیمش دلسرد نمی‌شود و برای راضی کردن دیگران، به فکر تغییر برنامه‌هایش نمی‌افتد.

 

_ شاید شما ۲ نفر با گرفتن یک تصمیم مشترک بتوانید راه را برای این ازدواج هموار‌تر کنید اما یک مرد ایده‌آل هرگز بار این تغییرات را به دوش شما نمی‌اندازد و با قرار دادنتان در برابر دیگران، به‌دنبال حاشیه امنی برای خودش نمی‌گردد.

 

نشانه ششم : حستان به شما می‌گوید...

حتی اگر او تمام نشانه‌هایی که یک همسر ایده‌آل باید داشته باشد را دارد، باز هم به معنای این نیست که او مردی است که برای آرامش شما آفریده شده است. با وجود بررسی تمام این موضوعات، دست آخر باید به این فکر کنید که چه حسی درباره این مرد دارید.

 

_ آیا هر زمان که او را می‌بینید احساس شوق و هیجان سراغتان می‌آید؟ آیا بعد از هر دیدار، با اشتیاق منتظر گذاشتن قرار بعدی می‌مانید؟ آیا وقتی صحبت از ازدواج می‌شود، دلتان می‌خواهد که زود همه‌چیز جفت‌وجور شود و برای همیشه در کنار او باشید؟

 

_ اگر پاسخ شما به این سوال‌ها منفی است اما وقتی دو‌دو‌تا چهارتا می‌کنید، می‌بینید که او ایرادی ندارد که بخواهید به خاطرش از ازدواج صرف‌نظر کنید، ‌دست نگه‌دارید!

 

_ حسی که شما باید به همسر آینده‌تان داشته باشید، حرف اول و آخر را می‌زند؛ حسی که اگر نباشد، ‌با وجود تمام ویژگی‌های مثبت هم نمی‌تواند شما را به ماندن در یک زندگی دلگرم کند.

منبع : مجله سیب سبز

shiva & hasan بازدید : 233 سه شنبه 17 دی 1392 نظرات (0)

خواستگاری,تعداد خواستگار, در شرف ازدواج

 

دختر بی خواستگار !

دختر برای اینکه از شر حرف های اطرافیان خلاص شود، شروع به دعا کردن، دخیل بستن، دعا گرفتن و حتی رو به کارهایی مانند عمل جراحی و دست بردن به قیافه ی خود می برد. شاید در فامیل به کسانی برخورده باشیم که بنا به دلایلی خواستگاری ندارند، تنها چیزی که به ذهنمان می آید این است که "دختر بیچاره! حتما بختش را بسته اند، حتما مشکلی دارد، حتما ..."

 

این سوال همیشه مطرح است که: " چرا برخی دختران اصلا خواستگار ندارند و برخی دیگر مدام در حال رد کردن خواستگارهایشان هستند؟"

 

متاسفانه در جامعه ما قانون نانوشته ای در میان مردم باب شده که خوبی دختر را می توان از تعداد خواستگارانش فهمید. یعنی هر دختری که تعداد خواستگاران زیاد باشد معلوم می شود که دختر خوبیست و اصل و نسب دار است اما اگر دختری در زمان متعارف جامعه ازدواج نکند یا خواستگار زیادی نداشته باشد این طور تعبیر می شود که حتماً مشکلی دارد که کسی سراغش نمی رود!

 

آن وقت است که دختران و خانواده هایشان روز به روز ناامیدتر، نگران تر و دستپاچه تر می شوند و اعتماد به نفس خود را در زمینه ازدواج از دست می دهند.

معمولاً افراد در مقابل این مشكل (نداشتن خواستگار) به دو نحو برخورد می كنند. برخی با آن كنار آمده و منتظر فراهم شدن شرایط خوب می شوند ولی برخی دیگر مدام در تلاشند تا از طرق مختلفی چون برقراری آشنایی های نادرست، دعانویسی و... خود را از این مهلکه نجات دهند.

 

اما به واقع علت اصلی نداشتن خواستگار چیست؟

 

به طور کلی علل و عوامل نداشتن خواستگار را می توان در دو دسته تقسیم كرد:

1- عوامل فردی: عللی كه خود فرد باعث ایجاد آنها شده است.

2- عوامل بیرونی: عللی كه عامل ایجاد آن ها خود فرد نبوده است.

 

1. عوامل فردی

-گاهی دختر دچار خطا یا انحراف اجتماعی، اخلاقی و... شده که تمام اهل محل آن را می دانند. این امر از سویی باعث سلب اعتماد مردم محل و از سوی دیگر باعث مردود شدن وی در تحقیقات محلی افراد غریبه می شود. به همین دلیل کسی به خواستگاری ایشان نمی رود که البته باید تا حدودی در این رابطه به مردم حق داد. تنها راه رهایی از این مشکل توبه حقیقی دختر به درگاه خداوند و کمک خواستن از او برای تغییر و اصلاح است. اگر فرد واقعاً توبه کرده و درستكار شود، مردم با دیدن رفتار تغییر یافته اش، به مرور زمان دوباره به وی اعتماد می كنند.

 

- گاه برخی از دختر خانم ها به علل مختلفی چون خجالتی بودن، کمرویی و... از حاضر شدن در جمع های خانوادگی یا دوستان سر باز می زند و به قولی انزواجو می شود. در این حالت نیز اولاً به دلیل این مشکل شخصیتی شان و ثانیاً به خاطر دیده نشدن توسط واسطه ها دچار تاخیر در ازدواج می شوند. راه چاره این مشکل، توسعه روابط اجتماعی دختر و خانواده او است. شرکت در جمع های جدید به شما فرصت دیده شدن می دهد و در محیط های جدید می توانید عقاید خود، شخصیت و ظرفیت اداره یک زندگی را به دیگران نشان دهید. به عبارتی، پختگی شما تا زمانی که پشت پرده باشد، کسی را به سوی شما جلب نمی کند. شما باید در محیط های اجتماعی سالم رفت و آمد داشته باشید و قابلیت های خود را نشان دهید. حتما منظورمان را از قابلیت متوجه می شوید. یعنی آن چه که احترام دیگران را نسبت به شما برمی انگیزد و نشان می دهد شما یک سر و گردن از دیگران دختران بالاترید و آمادگی یک زندگی واقعی را دارید.

 

-مشکل دیگر برخی از دختران ایراد گرفتن های زیاد از خواستگاران است. البته هیچ دختری در خودآگاهش خود را یک آدم سخت گیر نمی داند. پای صحبت بیشتر این دخترها که بنشینید می شنوید: «مگر من چه توقعی دارم؟ من که خانه و ویلا و مهریه و شیربها نخواستم. همین قدر که پسری مرد زندگی باشد برای من کافی است.» اما خیلی از همین دختران پای انتخاب که می رسد، دچار وسواس های بیهوده می شوند: «نکند تک پسر بودنش باعث لوس شدن او شده باشد؟ نکند پرجمعیت بودن خانواده او بعدها برایم مشکل تراشی کند؟ این خواستگار را نمی پسندم چون چاق است... این یکی پدرش را از دست داده و باید سرپرست خانواده خودش هم باشد... مگر می شود با پسری که دانشجو است ازدواج کرد؟ و...» همین وسواس هایی که به نظر خیلی از خانواده ها منطقی به نظر می رسد، باعث بالا رفتن سن دخترها و در نهایت نبود خواستگار می شود.

خواستگاری,تعداد خواستگار, در شرف ازدواج

2. عوامل بیرونی

- اما همه انتقادها به دختر خانم ها مربوط نمی شود. خیلی وقت ها این پسران و خانواده آنها هستند که این مشکلات را دامن می زنند. مثلا با عرض تاسف یکی از مهمترین ملاک های انتخاب همسر در این روزها چه از سوی پسر و چه از سوی خانواده او داشتن زیبایی بسیار دختر است. یک دختر همه چیز تمام دختری است که زیبا، خوش ظاهر، مقید باشد و خانواده داری او با تمکن مالی خانواده تعبیر می شود. همین امر باعث شده که دخترانی که از زیبایی کمتری برخوردارند یا متمکن نیستند با مشکل عدم خواستگار مواجه باشند.

 

- گاهی مشاهده می شود که برخی از دخترها به دلیل وجود نقض عضو یا مشکل جسمی با این مشکل درگیر می شوند که یقیناً این امر نوعی آزمایش از جانب خداوند برای محک فرد می باشد. البته افراد این دو دسته می توانند با گسترش استعدادها و توانمندی های خود در زمینه های متفاوت علمی، هنری و... نواقص خود را جبران و توانمندی هایشان را به رخ دیگران نکشانند.

 

- مشکل دیگر برخی از دخترهای جوان بزهکاری و شرایط نامساعد اخلاقی پدر، مادر، برادر و دیگر افراد خانواده شان است. والدین باید بدانند که اشتباه هریک از اعضا و بدنامی خانواده ابتدا به پای جوانان در شرف ازدواج آن خانواده به خصوص دخترهایشان نوشته می شود. به همین دلیل باید تمام سعی خود را برای اجتناب خود و اعضای خانواده از مشکلات اجتماعی و اخلاقی بکنند.

 

-نداشتن هم کفو و همتا معضل دیگر برخی از دختران است. مثلاً دختری تحصیل کرده که در محیطی کوچک و روستایی زندگی می کند و همتایی برایش وجود ندارد.

 

-گاه دیده می شود که خانواده ای محترم در محله ای که معروف به فساد است زندگی می کنند. یقیناً دختر این خانواده با مشکل نبود خواستگار مواجه می شود. زیرا هر کسی که قصد ازدواج با وی را داشته باشد ابتدا وارد محله می شود تا از همسایه ها تحقیق کند و اگر ببیند که محل سکونت دختر در محله ای بدنام می باشد گمان می کند که خانواده یا خود دختر نیز مشکل دارند. راهکار مقابله با این مشکل ترک محل است. هجرت حرکتی مقدسی است که شاید یکی از مصادیقش همین جا باشد.

 

-فرهنگ های اشتباه و کوته نظرانه، عامل بیرونی دیگری است در ایجاد نبود خواستگار برای برخی از دختران. فرهنگ هایی چون «دختر کوچک ازدواج کرده و دختر بزرگتر مانده. حتماً ایراد و اشکالی دارد که کسی دختر اول را نگرفته است.»، «سطح مالی پایین خانواده دختر و عدم تامین جهیزیه از طرف آنها» و... همه و همه فرهنگ هایی غلطی هستند که متاسفانه مثل قارچ های سمی در جامعه ما رشد یافته اند و کسی به بیهودگی شان نمی اندیشد.

منبع: پرداد

shiva & hasan بازدید : 361 سه شنبه 17 دی 1392 نظرات (0)

 درست است که ازدواج هم مثل دیگر اتفاقات زندگی از قانون غیرقابل نقضی پیروی نمی‌کند اما آینده این تصمیم هم مثل دیگر تصمیم‌ها تاحدودی قابل پیش‌بینی است و البته درست است که حتی با گذاشتن تمام سوپاپ‌های اطمینان هم نمی‌شود آینده را پیش‌بینی کرد، اما روانشناسان و محققان این حوزه معتقدند بی‌توجهی به زنگ خطر‌ها می‌تواند زودتر از آنچه تصورش را می‌کنید، زندگی شما را به سراشیبی بیندازد. اگر می‌خواهید با اطمینان بیشتری به دنیای عجیب و مبهم ازدواج پا بگذارید، بهتر است نگاهی به تجربیات دیگران بیندازید و این 13 زنگ خطر را جدی بگیرید.

 

دنیای عجیب ازدواج,ازدواج نحس

 

زنگ خطر اول

 

گذشته‌اش را مهر و موم کرده؟

وقتی با او در مورد گذشته صحبت می‌کنید، به گفتن جواب‌های کلی و گنگ اکتفا می‌کند و تمایلی به گفتن خاطرات گذشته‌اش ندارد؟ اگر چنین فردی در مقابل شما قرار دارد، کمی محتاط‌تر باشید. کسی که با اشتیاق خاطراتش را برایتان بازگو نمی‌کند و نمی‌توانید سر از کارنامه‌اش دربیاورید، ممکن است واقعیت‌های مهمی برای پنهان کردن داشته باشد. بررسی‌ها ثابت کرده کسی که از صحبت کردن درمورد گذشته خود اجتناب می‌کند و وقتی از او سؤالی مي‌كنيد، از جواب‌دادن به آن طفره می‌رود، ممکن است فرد ایده‌آلی برای ازدواج نباشد. چنین شخصی احتمالا در پاسخ به شما، موضوع را کم‌اهمیت جلوه می‌دهد و همیشه با سیاست از پاسخ دادن خودداری می‌کند یا جوابی که چندان مشکلی از شما حل نمی‌کند را بر زبان می‌آورد.

 

زنگ خطر دوم

 

با خانواده‌اش بیگانه است

اگر خواستگار شما میانه‌ای با خانواده‌اش ندارد و کمتر سراغشان می‌رود هم باید مراقب باشید. کسی که از صحبت کردن در مورد خانواده‌اش و سوابق خانوادگی‌اش طفره می‌رود، مشکلات جدی‌تری دارد که ممکن است به راحتی قابل حل نباشد. ممکن است این فرد با صمیمی شدن مشکل داشته باشد یا نسبت به اعضای خانواده‌اش احساس خشم فروخورده‌ای داشته باشد؛ خشمی که می‌تواند در دیگر جنبه‌های زندگی او هم اثر بگذارد و از ارتباطات کاری گرفته تا شیوه فرزندپروری و ارتباطش با شما را تحت تاثیر قرار دهد.

 

زنگ خطر سوم

 

با همسر سابقش صمیمی است

ارتباط داشتن با همسر یا نامزد سابق، زنگ خطر دیگری است که باید به آن توجه کنید. اگر خواستگار شما هنوز هم با همسر یا نامزد سابقش ارتباط نزدیک و صمیمانه‌ای دارد، باید بیشتر نگران باشید. گرچه احتمالا او از عبارت «دوستی ساده» استفاده می‌کند اما همیشه این خطر وجود دارد که به رابطه قدیمی‌اش بازگردد و نتواند از خاطراتش دل بکند. درست است که همسر آینده شما هم مثل هر فرد طبیعی، دوستان هم‌جنس و غیرهم‌جنسی دارد اما اگر از معرفی شما به دوستان غیرهمجنسش خودداری كرده و دور از چشم شما با آنها ملاقات می‌کند، نمی‌توانید انتظار تشکیل زندگی موفقی را داشته باشید.

 

زنگ خطر چهارم

 

بدون خانواده‌اش آب نمی‌خورد

ارتباط افراطی با اعضای خانواده به همان اندازه نداشتن چنین ارتباطی می‌تواند دردسرساز شود. اگر نامزد شما بیش از اندازه به خانواده‌اش نزدیک است و بدون خواست و تمایل آنها، نمی‌تواند تصمیمی بگیرد، در مورد انتخاب او تردید کنید. اگر او در طول روز بارها و بارها با خانواده‌اش صحبت می‌کند و برای خدمت‌رسانی به آنها، از اولویت‌های زندگی خودش می‌گذرد، احتمالا دچار وابستگی افراطی است. فردی که اجازه می‌دهد خانواده‌اش به او امر و نهی کنند و در این مورد حد و مرزی هم قائل نمی‌شود، نمی‌تواند ازدواج موفقی داشته باشد. احتمالا او بعد از ازادواج هم گفته‌ها و تصمیم‌های خانواده‌اش را در اولویت قرار می‌دهد و نمی‌تواند به همسرش آنطور که باید ارزش و اعتبار دهد. با ورود به چنین خانواده‌ای، شما به عنوان یک فرد اضافی و بی‌اهمیت، احساس غریبگی خواهید کرد و همسرتان هم هرگز به خاطر دفاع از حقوق و نظرات شما، به خانواده‌اش واکنشی نشان نخواهد داد.

 

زنگ خطر پنجم

 

معتاد یا رفیق‌باز است؟

قبل از دادن هر جوابی به عادت‌های خواستگارتان توجه کنید. سابقه اعتیاد به مواد مخدر، یک زنگ خطر جدی است. اگر او برای بیشتر کردن «شادی»‌هایش سراغ مخدر می‌رود یا می‌خواهد از این طریق با دوستانش خوش باشد به آینده زندگی مشترکتان بیشتر فکر کنید. چنین تفکری را نمی‌توانید به آسانی توجیه کنید. یادتان نرود شما نه پزشک مخصوص او هستید و نه روان‌درمانگرش؛ پس با این توجیه که بعد از ازدواج اوضاع فرق می‌کند و با دیدن توجه و محبت شما، او هم تغییر می‌کند، خودتان را به دام نیندازید. البته مسلما خواستگار شما در ابتدا چنین اتهاماتی را انکار می‌کند یا در صورت پذیرش آنها، به شما وعده‌هایی برای آینده می‌دهد اما باور کنید که شما به تنهایی قادر به تغییر دادن چنین شرایطی نیستید.

 

زنگ خطر ششم

 

شما را کادو باران می‌کند

از مردهای بیش از حد مهربان بترسید. مردهایی که شما را غرق در محبت و توجه می‌کنند و تمام دارایی‌شان را به پای شما می‌ریزند، نمی‌توانند همسر ایده‌آلی برای شما باشند. کسی که مدام با شما تماس می‌گیرد و وانمود می‌کند که تمام 24 ساعت به شما فکر می‌کند، در آینده می‌تواند زندگی را برایتان سخت کند. چنین فردی احتمالا در مورد شما احساس مالکیت شدیدی دارد یا از غرق کردن خودش در این رابطه به عنوان راهی برای فرونشاندن اضطرابش استفاده می‌کند. چنین همسری در آینده هم برای شما آزادی و حریم شخصی قائل نخواهد شد و نیاز طبیعی شما به تنهایی را درک نخواهد کرد. گرچه در آغاز دیدن این توجه‌ها می‌تواند لذت‌بخش و همراه با غرور باشد اما بعد از مدتی در کنار او احساس خفگی خواهید کرد.

 

زنگ خطر هفتم

 

از همسر سابقش بیزار است

اگر شما اولین تجربه ارتباط خواستگارتان با جنس مخالف نیستید، باید محتاط‌تر عمل کنید. احساسات خوب، بد یا خنثایی که این مرد نسبت به همسر یا نامزد قبلی‌اش دارد، می‌تواند برای شما هشداری جدی‌باشد. اگر او به شدت از همسر یا نامزد قبلی‌اش نفرت دارد و نسبت به او عصبانی و منزجر است، مراقب باشید. در زندگی با مردی که همیشه تجربه‌های قبلی‌اش را به عنوان آزاردهنده‌ترین اتفاقات ارتباطی زندگی‌اش بیان می‌کند و به جای در نظر گرفتن اشتباهات خود، آنها را برای شکست رابطه‌اش مقصر می‌داند، شما هم امنیت ندارید. احتمال اینکه مقصر بعدی شما باشید و تمام نفرتش متوجه شما شود هم کم نیست. چنین مردهایی مسئولیت خود را در ساختن و پروراندن یک رابطه درنظر نمی‌گیرند و معمولا، هیچ‌وقت به رضایت عاطفی نمی‌رسند.

دنیای عجیب ازدواج,ازدواج نحس

زنگ خطر هشتم

 

با یک چمدان شکست به خواستگاری آمده؟

می‌گویند همه آدم‌ها یک چمدان نامرئی را با خود به همراه دارند. چمدانی که از خاطرات گرفته تا موفقیت‌ها و شکست‌ها را در خود دارد. برای آنکه بخواهید به خواستگارتان جواب بدهید، باید نگاهی به محتویات چمدان او بیندازید. آیا سرگذشت او پر است از اشتباهات شغلی و ارتباطی یا اینکه با یک دنیا تجربیات سودمند به زندگی با شما وارد می‌شود؟ آیا او از شکست‌های زندگی‌اش درس گرفته یا اینکه اشتباهاتی که پیش از این خانواده‌اش انجام داده بودند را دوباره تکرار می‌کند و از انجام دوباره اشتباهات خودش هم ابایی ندارد؟ یادتان نرود از خواستگاري تا ازدواج، شما به زمانی بین 6ماه تا 2 سال نیاز دارید و در این دوران نامزدی، می‌توانید چمدان همسر آینده‌تان را حسابی زیرو رو کنید.

 

زنگ خطر نهم

 

زیر بدهی دست و پا می‌زند؟

اینکه همسر آینده شما پولدار باشد یا نباشد، موضوع چندان مهمی نیست اما تصمیم‌گیری‌های مالی او، می‌تواند آینده زندگی‌تان را هم تاحدودی آشکار کند. اگر خواستگار شما همیشه بدهکار و مقروض است، زیاد به موفقیت این رابطه خوشبین نباشید. فردی که برگه‌های جریمه پرداخت‌نشده‌ای دارد و نمی‌تواند دخل و خرجش را با هم هماهنگ کند، احتمالا از نظر اقتصادی بی‌ثبات است و به‌جای تلاش برای رفاه شما، مدام وعده‌هایی را مطرح می‌کند که هرگز عملی نمی‌شوند.

 

زنگ خطر دهم

 

زندگی‌تان را توی مشتش گرفته؟

به گفته خودش می‌خواهد مثل یک پروانه دور شما بچرخد و نگذارد آب توی دلتان تکان بخورد؟ اینکه همسر شما چنین ادعایی را چطور عملی می‌کند هم می‌تواند در دوام یا شکست ارتباط شما موثر باشد. اگر او مدام شما را زیر نظر دارد و به بهانه حمایت و محافظت از شما، تنهایتان نمی‌گذارد، آینده خوشی در انتظارتان نیست. فردی که در همین آغاز آشنایی مدام شما را به بهانه مهربانی بیش از حدش کنترل می‌کند، در آینده به همسری سختگیر و دیکتاتور تبدیل می‌شود که مجال نفس کشیدن را به شما نمی‌دهد. یادتان نرود که زندگی مشترک، همیشه در این روزهای شیرین آشنایی باقی نمی‌ماند و چنین مردی، می‌تواند به همسری کنترل‌گر و حسود تبدیل شود که در تمام تصمیم‌های زندگی‌تان دخالت می‌کند و حتی ارتباطتان با دیگران را زیر نظر می‌گیرد.

 

زنگ خطر یازدهم

 

خانواده‌ها سد راهند

نیاز آدم‌ها به احترام یک نیاز اساسی برای ساختن ارتباطی موفق است. اگر از همان ابتدای آشنایی شما، اطرافیانتان این ارتباط را به رسمیت نمی‌شمرند، مراقب باشید. دلایل خانواده‌ها و دوستان برای مخالفت با این ارتباط چیست؟ به پاسخ این سؤال خوب فکر کنید و اگر به نتیجه نرسیدید، موضوع را با خانواده‌ها مطرح کنید. یادتان نرود حمایت و احترام اطرافیان شما نسبت به این ارتباط، انرژی شما برای ساختن یک زندگی موفق را چندین برابر می‌کند و فراموش نکنید همه ما، نیاز داریم به ارتباط عاطفی و همراهی که برای زندگی‌مان انتخاب کرده‌ایم، افتخار کنید و با شادی همراه او در کنار دیگران حاضر شویم.

 

زنگ خطر دوازدهم

 

آرزوهای شما آرزویش نیست

او زندگی در یک شهر کوچک را می‌پسندد و زندگی شما با ترافیک و شلوغی گره خورده؟ او عاشق لم دادن و تلويزیون دیدن است و شما برای اینکه امروزتان از دیروز پربارتر باشد به هر دری می‌زنید؟ او گوشه‌گیر و اهل تنهایی است و شما عاشق مهمانی و مسافرت‌های برنامه‌ریزی نشده‌اید؟ اگر میان شما و خواستگارتان، یک دنیا تفاوت ریز و درشت وجود دارد و نمی‌توانید از آنها صرف‌نظر کنید، مراقب باشید. تفاوت نگاه شما به زندگی و انتخاب سبک‌های زندگی متضاد، می‌تواند به زیان هر دوی شما تمام شود. چنین زندگی‌اش از شما افرادی خسته خواهد ساخت که از تفریحات هم لذتی نمی‌برند و معنای شادی و خوش‌گذشتن در ذهنشان تفاوت اساسی دارد.

 

زنگ خطر سیزدهم

 

وقت ازدواجش شده؟

زندگی با مردی که تنها به دليل آنکه سنش اقتضا می‌کند تصمیم به ازدواج گرفته، آسان نیست. مردهایی که با فشار خانواده و اطرافیان یا به دليل ترس از همیشه تنها ماندن و رقابت با دوستان متاهل‌شان ازدواج می‌کنند، اغلب سرانجام خوشی ندارند. گذشته از این، کسانی که به دليل تلافی کردن و انتقام گرفتن از نامزد و همسر قبلی‌شان به خواستگاری می‌روند، نمی‌توانند زندگی موفقی را بسازند. انگیزه آنها عشق و ساختن یک زندگی موفق در کنار کسی که توانایی خوشبخت کردنشان را دارد، نیست. آنها تنها به دليل رها شدن از فشارهای خانواده یا اثبات توانایی‌هایشان به دوستان یا همسر سابق برای ساختن این زندگی پیش‌قدم می‌شوند، پس مراقب باشید و از انگیزه همسرتان برای ازدواج مطمئن شوید.

منبع:مجله سیب سبز

shiva & hasan بازدید : 174 سه شنبه 17 دی 1392 نظرات (0)

شرط ازدواج ,پسندظاهر,اولین شرط ازدواج

 

برایتان موقعیت ازدواجی پیش آمده که فکر می کنید همه شرایطش مناسب است. تحصیلاتتان، خانواده هایتان، روحیات و اعتقادات تان با هم همخوانی دارد اما یک مشکل بزرگ، دل چرکینتان می کند. صورتش را نمی پسندید! زیادی لاغر یا زیادی چاق است. از تیپ و پوشش اش خوشتان نمی آید و... باید به ازدواج با او فکر کنید یا به نه گفتن؟

 

پسندیدن ظاهر اولین شرط ازدواج است. قرار نیست داماد شبیه فلان هنرپیشه هالیوود باشد و عروس ملکه زیبایی دنیا. همین که علف به دهن بزی شیرین بیاید، همین که از ظاهر و چهره اش احساس خوبی پیدا کنید، به دلتان بنشیند و کششی نسبت به او داشته باشید، از مرحله اول انتخاب به سلامت عبور کرده اید.

 

همیشه شنیده ایم که ظاهر عادی می شود. بنابراین معیار زیبایی و ظاهر برای خیلی ها در اولویت های آخر انتخابشان قرار می گیرد. اما واقعیت این است که ظاهر قبل از آنکه عادی شود باید مورد تایید شما باشد. از الهه های زیبایی و مانکن ها صحبت نمی کنیم. صحبت مان سر چهره هایی است که با سلیقه شما جور در می آیند. شاید این چهره از نظر خواهر یا برادر شما زیبا یا جذاب نباشد اما برای شما باید جذابیت داشته باشد.

 

در واقع باید این طور بگوییم که نارضایتی از ظاهر طرف مقابل و به اکراه پذیرفتن آن، خیلی وقت ها مانع صمیمیت بیشتر است. شما طرف مقابل را همه جور تایید می کنید اما تا چشم تان به صورتش می افتد، پس می کشید و ترجیح می دهید نگاهش نکنید. نارضایتی از ظاهر گاهی خیلی زیرپوستی وجود دارد. شما فکر می کنید با ظاهر همسرتان کنار آمده اید اما در واقع هیچ گرایشی به او ندارید و همین می تواند باعث سردی، بدی روابط زناشویی و مانعی برای روابط عمیق تان باشد.

 

ذره بین روی رفتار

اما این فقط ظاهر و زیبایی و تناسب اندام نیست. بخش مهمی از پسند ظاهری، در رفتار تعریف می شود. آیا رفتار طرف مقابل شما زیادی خشن و خشک است؟ بی پروا است؟ در جمع رفتارهای غیرقابل کنترلی دارد که از آن خجالت می کشید؟ عقایدی دارد که برای خودش بسیار محترم است اما شما از مطرح شدنشان در جمع واهمه دارید؟ رفتارش زیادی گل درشت است؟ آرزو می کنید کاش بعضی از جنبه های رفتاری اش را به میل شما تغییر می داد؟ دست نگه دارید! این ازدواج برای شما خطرناک است.

 

شما ازدواج نمی کنید که کسی را تغییر دهید. طرف مقابل شما، همینی است که هست. همین طور که شما مجموعه رفتارها، آداب و عقایدی دارید که دوست ندارید کسی آنها را به زور و به خواست خودش عوض کند. رفتار ما متناسب با خانواده و اجتماعاتی که در آن رشد کرده ایم متفاوت است و این تفاوت همیشه بد نیست اما گاهی غیر قابل تحمل است. در این صورت روی ازدواج با همسری که رفتارهای اجتماعی یا عقاید شخصی اش برای شما غیرقابل تحمل است باید بیشتر فکر کنید.

 

این سوال ها را بپرسید

· قبل از آن که به ازدواج با کسی به طور جدی فکر کنید، از خودتان این سوالات را بپرسید:

 

· آیا اگر در جمع دوستان و فامیل با این زن/مرد دیده شوم، خجالت می کشم؟

 

· آیا رفتارهایی دارد که باید در جمع مراقب باشم که آنها را بروز ندهد؟

 

· باید مدام از او بخواهم خوددار باشد و جلوی خانواده و آشنایانم رفتارهای او را توضیح دهم و جبران کنم؟

 

· این چهره، چهره ای هست که در همه حال دوستش داشته باشم یا فقط وقتی مرتب و آراسته و تمیز و سرحال است او را می پسندم؟

 

· آیا از تیپ لباس پوشیدنش خوشم می آید؟

 

· اگر در یک شبکه اجتماعی عضو باشم، حاضرم او را به عنوان همسر خود معرفی کنم؟

 

· آیا کلیت رفتار و ظاهر شما در مقایسه با همسرتان طوری هست که بگویند به هم می آیید؟ اگر بشنوید که می گویند شما از همسرتان سر هستید، ناراحت نمی شوید؟

رابطه همسری مثل روابط اجتماعی نیست که بتوانید در آن ظاهر فرد را ندید بگیرید. در روابط اجتماعی شما یک همکار خوش خلق و خلاق و منظم خیلی بهتر از همکاری زیبا و خوش اندام اما تنبل است. اما در روابط زناشویی، از آنجایی که کشش و جاذبه جنسی نقش مهمی ایفا می کند، پسندظاهر اهمیت بیشتری می گیرد

 

ایده آل های بدقیافه

اما اگر با کسی آشنا شده اید که از هر جهت مناسب است اما چیزی را در ظاهر او نمی پسندید چه باید بکنید؟

 

ببینید عنصر نامطلوب شما چقدر قابل تغییر است. اگر با چاقی یا لاغری اش مشکل دارید، مساله را با او در میان بگذارید. ببینید چقدر حاضر به همکاری است تا به ظاهر ایده آل شما برسد. مدل مو، وزن و شکل لباس پوشیدن در گذر زمان قابل تغییر است اما شما نمی توانید رنگ پوست، حالت چهره و قد و چهارچوب بدنی یک فرد را اصلاح کنید. بنابراین درباره تغییر ناپذیرها کمی حساس تر باشید.

 

کشش را دست کم نگیرید

رابطه همسری مثل روابط اجتماعی نیست که بتوانید در آن ظاهر فرد را ندید بگیرید. در روابط اجتماعی شما یک همکار خوش خلق و خلاق و منظم خیلی بهتر از همکاری زیبا و خوش اندام اما تنبل است. اما در روابط زناشویی، از آنجایی که کشش و جاذبه جنسی نقش مهمی ایفا می کند، پسندظاهر اهمیت بیشتری می گیرد. اگر یک نفر هزاران صفت عالی داشته باشد اما از نگاه کردن به او، لمس کردن و در آغوش کشیدنش احساس تنفر کنید یا تصور روابط نزدیک با او برایتان غیرممکن باشد، هیچ وقت نمی تواند طرف خوبی برای رابطه ای طولانی به اندازه زندگی مشترک باشد. ازدواج رابطه طولانی مدتی است که شما در آن باید همه جوره طرف مقابل تان را بپسندید. اگر زنی را انتخاب کنید که چهره اش فقط با آرایش مطلوب شماست یا با مردی ازدواج کنید که وقتی خسته است نمی توانید به صورتش نگاه کنید یا وقتی مدتی ورزش را کنار می گذارد، اندامش برای شما غیرقابل تحمل می شود، باید در انتخاب خود دقت بیشتری کنید.

منبع:تبیان

shiva & hasan بازدید : 161 سه شنبه 17 دی 1392 نظرات (0)

ازدواج دیرهنگام,عواقب ازدواج

 

سن ازدواج، سن تمایل است و چنین برمی‌آید که در صورت نیاز اگر ترک آن موجب گناه ‌شود، ازدواج واجب می‌شود. اما در جوامع امروزی سن ازدواج از سن بلوغ جسمی فاصله گرفته است و این شروع بسیاری از مشکلات است.

 

قرآن کریم بلوغ را سن ازدواج می‌داند و از آن با تعبیر بلوغ نکاح یاد می‌کند. روایات ائمه و تفاسیر مختلف نیز بر همین موضوع صحه می‌گذارند؛ به طوری که شیخ طوسی سن ازدواج را سن توانایی جنسی و رغبت به تاهل می‌داند. یعنی سن ازدواج، سن تمایل است و چنین برمی‌آید که در صورت نیاز اگر ترک آن موجب گناه ‌شود، ازدواج واجب می‌شود. اما در جوامع امروزی سن ازدواج از سن بلوغ جسمی فاصله گرفته است و این شروع بسیاری از مشکلات است.

 

در عمل هم نزدیک شدن سن ازدواج به مرز دهه سوم زندگی، پیامدهای رفتاری و روانی تلخی برای جامعه امروزی به دنبال دارد. پژوهش‌ها در این باره از رابطه افزایش سن ازدواج و رواج تجرد با مفاسد و آسیب‌های اجتماعی حکایت می‌کنند و جامعه‌شناسان و صاحب‌نظران مکرر در این باره هشدار می‌دهند. چرا که از منظر روان‌شناسی، تجرد طولانی مدت ریشه بسیاری از آسیب‌های فردی و اجتماعی است.

 

تاخیرهای جبران ناپذیر

خداوند متعال می‌فرماید: «وَ مِن آیاتِه أن خَلَقَ لَکُم مِن أنفُسِکُم أزواجاً لِتَسکُنوا إلَیها وَ جَعَلَ بَینکم مَوَدَّةً وَ رَحمَة» در این آیه سه فایده؛ « لِتَسکُنوا إلَیها(آرامش)»، «مَوَدَّةً (دوستی)» و «رَحمَة (مهربانی)» برای ازدواج بیان می‌کند.

 

این سه عنصر به بُعد متافیزیکی (روان شناختی) انسان اشاره دارد. دین به ما می‌گوید انگیزه اصلی ازدواج، تأمین نیاز‌های روانی است و بخش دیگری از آن در تأمین نیاز‌های جنسی خلاصه می‌شود. وقتی ازدواج به تأخیر بیفتد، در درجه اول گسترش خلأ‌های عاطفی رخ می‌دهد. وقتی خلأ‌ها، بروز کند، به دنبال آن مشکلاتی چون افسردگی، ناامیدی، ‌اضطراب، تشنجات، خشونت، پرخاشگری، را در پی خواهد داشت.

 

دومین اثر سوء در تأخیر ازدواج، «توسعه بی‌عفتی‌ها» است. پسر یا دختری‌که ازدواج آن‌ها به تأخیر افتاده‌است قدرت کنترل غرایز جنسی را نخواهد داشت و به ورطه بی‌عفتی خواهند افتاد که در نتیجه، بی‌عفتی چنین افرادی، دامن‌گیر خانواده‌های آنان نیز خواهد شد. خانواده‌ای که زمینه دیرهنگامی ازدواج فرزند خود ‌را به بهانه‌های مختلف همچون؛ «هنوز بچه‌است، فوق لیسانسش را نگرفته و...» فراهم کند، در واقع به بی عفتی او کمک کرده‌است. یک وقت خواهند دید فرزند، فوق لیسانس خود‌ را گرفت، اما فاسد‌الاخلاق شد. یا در این رابطه کارش به مراجع قضایی کشیده‌شد.

 

سومین مورد از آثار سوء تأخیر ازدواج،‌تأخیر کمالات انسانی است. یکی از آثار ازدواج صحیح و به‌هنگام،‌ کمال‌یابی و کمال‌دهی انسان است. در روایت هم وارد شده‌است که انسان به واسطه ازدواج، نصف دینش کامل می‌شود. وقتی دختر و پسر، ازدواج نمی‌کنند یا دیر ازدواج می‌کنند، خلأ دینی و رشدی پیدا خواهند کرد.

 

«توقف ارتقاء» از دیگر آثار در تأخیر ازدواج است. یعنی جوانی‌که متدین و مۆمن است با ازدواج می‌تواند حرکت‌های جهشی در مسائل مختلف داشته‌باشد، اما با تأخیر در ازدواج، این ارتقاء یافتن، متوقف می‌شود.

 

«بی‌اعتنایی والدین نسبت به ازدواج» از دیگر عوامل تأخیر ازدواج است. در گذشته افراد فامیل (دایی، عمو، خاله، عمه) دست به دست همدیگر می‌دادند و زمینه ازدواج پسر یا دختری را فراهم می‌کردند. اما متأسفانه الآن کمتر چنین مواردی پیدا می‌شود

 

عوامل تاخیر در ازدواج

اولین عامل پیوند دادن برخی مسائل با ازدواج از عوامل مهم تأخیر ازدواج است، مثلا والدین موضوعاتی مثل؛ تحصیل، شغل، سربازی و درآمد را به ازدواج پیوند می‌دهند. در زندگی‌های گذشته، این مسائل در جایگاه خود دارای اهمیت بوده‌است و اگر جوانی مۆمن، متدین و فعال درخواست ازدواج می‌کرد، درخواست او مورد قبول قرار می‌گرفت و به تدریج شغل و درآمد او با همراهی و کمک والدین مهیّا می‌شد.

 

«بی‌اعتنایی والدین نسبت به ازدواج» از دیگر عوامل تأخیر ازدواج است. در گذشته افراد فامیل (دایی، عمو، خاله، عمه) دست به دست همدیگر می‌دادند و زمینه ازدواج پسر یا دختری را فراهم می‌کردند. اما متأسفانه الآن کمتر چنین مواردی پیدا می‌شود.

 

اگر در ازدواجی که صورت می‌گیرد هدایای ازدواج، به‌خوبی مدیریت شود، بخشی از هزینه‌های زندگی با این هدایا تأمین می‌شود. متأسفانه در برخی از موارد، مشاهده می‌شود هدایایی داده‌ می‌شود که علاوه بر حمل طاقت‌فرسا، هیچ استفاده‌ای از آن‌ها نمی‌شود و یا حتی این قبیل وسائل را قبلاً زوجین تهیه کرده‌بودند.

برگرفته از: حوزه نیوز، آکا ایران

shiva & hasan بازدید : 137 سه شنبه 17 دی 1392 نظرات (0)

راه و رسم خواستگاری,شیوه مناسب خواستگاری

 

زندگی در «دنیای جدید» مهارت های متناسب و ویژه خود را می طلبد و شیوه مناسب خواستگاری در این شرایط نیاز به رعایت اقتضائات همین دنیا دارد. سخت ترین مرحله ازدواج و خواستگاری در دنیای جدید شناخت فرد موردنظر برای ازدواج است که بخش مهمی از سوالات و دغدغه های جوانان امروز را به خود اختصاص می دهد. واقعا بهترین راه برای انجام خواستگاری و شناخت طرف مقابل در دنیای جدید چیست؟

 

نه فقط پدران و مادران ما که نسل های قبل از آنها هم اینطور ازدواج می کردند. تمام خانم های محله جمع می شدند در حیاط یکی از همسایه ها، مادرها دست دخترهای جوانشان را می گرفتند، جعبه های گوجه نیمی از حیاط را پر کرده بود، دخترهای جوان زیر نگاه بعضی خانم ها سرخ و سفید می شدند، یک هفته بعد گذشته بود یا نگذشته بود، پیغام و قرار خواستگاری و ... از آن طرف پدر در حجره بازاری اش کم کم سر صحبت را با پسر باز می کرد و از دختری حرف می زد که مادر پسر در مراسم رب درست کردن در خانه یکی از همسایه ها برای پسرش زیر نظر گرفته بود.

 

اصل و نسب یکدیگر را می دانستند، عمری همه در همان محله زندگی کرده بودند، در غم و شادی با هم بودند و ... از ماجرای زندگی یکدیگر آگاه بودند. خواستگاری های سنتی هرچه بود این اطمینان را به طرف مقابل می داد که دختر یا پسر موردنظر در چه خانواده ای با چه عقایدی و با چه پیشینه ای رشد کرده است. اما حالا همسایه ات را نمی شناسی، با خاله، عمه، عمو و دایی گاهی 2 یا 3 بار بیشتر در سال رفت و آمد نداری که دختر و پسرش را بشناسی و اخلاقشان دستت بیاید.

 

واقعیت این است كه مدل و شیوه خواستگاری به ویژه در کلان شهرها تغییر کرده است. در حال حاضر برخی خانواده های مذهبی و اصیل برای دستیابی به شناخت، به این شیوه عمل می کنند که خانواده پسر برای آشنایی بیشتر با خانواده دختر چند جلسه رفت و آمد می کنند تا با شغل، اصل و نسب، ارتباطات و رفتار و منش خانوادگی یکدیگر آشنا شوند، در این شیوه 2 یا 3جلسه خانواده ها با هم رو به رو می شوند و گاهی بستگان نزدیک مثل دایی، عمو، خاله، عمه و ... هم حضور دارند و از نگاه خود بررسی هایی انجام می دهند.

 

بعد از این جلسات، خانواده دختر به دیدن خانواده پسر می روند و بعد از این رفت و آمدها به دختر و پسر فرصت آشنایی می دهند و آن دو مثلا دوماه فرصت دارند تا زیرنظر خانواده گفتگو کنند. این شیوه خواستگاری که ابتدا خانواده ها جلو می روند و سپس فرصت را در اختیار جوان ها قرار می دهند، می تواند مناسب باشد زیرا هم مبتنی بر نظر خانواده هاست و هم بر نظر دختر و پسر و معمولا پس از گذشت 2 یا 3 ماه تکلیف آن ها مشخص می شود.

 

مشکلات ازدواج به سبک امروزی

معیارها باتوجه به تحولاتى که صورت گرفته فرق کرده است. به طورى که جوانان امروزه نمى خواهند به صورت چشم و گوش بسته تن به ازدواج بدهند و اعتقادشان بر این است که باید خودشان در این امر نقش داشته باشند. حالا با توجه به فضاى موجود این سۆال پیش مى آید که آیا نظام تربیتى خانواده هاى ما که در آن پدر و مادر انتخاب همسر را براى فرزندشان حق خود مى دانند، با این نگرش درمیان جوانان ایجاد تضاد نمى کند؟ و آیا اصلاً جامعه ما با توجه به مسائل مذهبى و فرهنگى مان پذیراى ازدواج مدرن هست یا خیر؟ و اصولاً آمار و ارقام ازدواجهاى سنتى را موفق تر مى دانند و یا ازدواج هاى مدرن را؟

 

امروز شاهد هستیم که در برخی خانواده های امروزی تر، آشنایی ابتدا بین دختر و پسر صورت می گیرد و بعد از چند ماه صحبت و آشنایی در محیط دانشگاه یا محیط کار که با آشنایی در محیط خانواده، بسیار تفاوت دارد، تصمیم می گیرند که با هم ازدواج کنند که این گونه ازدواج ها با اشکالاتی همراه است.

 

اما این گونه ازدواج ها که ابتدا دختر و پسر بدون دخالت خانواده با یکدیگر آشنا می شوند و تصمیم می گیرند ازدواج کنند اشکالات و ایرادهایی هم دارد. یکی از مسائلی که چنین ازدواج هایی در پی دارد، مخالفت خانواده هاست. دختر و پسر جوان پس از آشنایی و ارتباط با یکدیگر نسبت به هم احساس و عاطفه پیدا می کنند و بعد خانواده ها مخالفت می کنند. در ایران نظر خانواده بسیار مهم است. این افراد چه با هم ازدواج کنند و چه به خاطر مخالفت خانواده ازدواج نکنند، به دلیل احساسات و عواطفی که پیدا کردند باز هم مشکلاتی پیدا می کنند.

 

موضوع بعدی تأخیر در ازدواج است، جوان ها به خاطر مشکلات اقتصادی و نداشتن ثبات شغلی مجبورند ازدواج شان را به تأخیر بیندازند. در این شرایط معمولا دخترها دوست دارند زودتر ازدواج کنند و پسرها مخالفند چون کسی نیست که از آن ها حمایت کند. گاهی اوقات اصلا خانواده از موضوع بی خبر است، بنابراین رابطه آن ها طولانی می شود و با طولانی شدن این رابطه مشکلاتی پیش می آید و گاهی اصل رابطه زیر سوال می رود. در چنین شرایطی دو نفر که هنوز با هم ازدواج نکرده اند، با هم مشکل پیدا می کنند و این مشکلات به بعد از ازدواج هم منتقل می شود یا اصلاً نسبت به ازدواج با یکدیگر دچار تردید می شوند و ازدواج نمی کنند.

 

اشکال ازدواج هاى مدرن در این است که در بسیارى از مواقع پسر و دختر از دید احساسى به مسأله نگاه مى کنند و بدون داشتن آگاهى تن به این ازدواج ها مى دهند و مشکلات آنها پس از شروع زندگى مشترک در زیر یک سقف، مشخص شده و بروز مى کند.

 

بسیارى از جوانان متقاضى ازدواج مدرن هستند زیرا خود همسرشان را انتخاب مى کنند ولى تنوع فرهنگى، ضعف شناخت از یکدیگر و صرفا شناخت هاى ظاهرى و تکیه کردن به یک سرى از معیارهاى کمى باعث شده است ازدواج هاى مدرن در جامعه ما آسیب پذیر باشند.

 

هر چه جامعه کوچکتر و بسته تر بود، شیوه انتخاب همسر ساده تر و دوام و بقاى زناشویى بیشتر بود. به همراه گسترش جوامع و توسعه شهرنشینى و افزایش تحصیلات به تدریج از سهم ازدواج هاى سنتى کاسته شده و به طرف ازدواج هاى مدرن حرکت شد ولى این تحول به یکباره بیانگر یک ازدواج مدرن نیست.

 

طلاق پیش از ازدواج!

روابط و دوستی های 2-3 ساله كه با اسم و هدف آشنایی شکل می گیرد و ادامه پیدا می کند آسیب هایی به همراه دارد. این روابط وقتی به جدایی و فروپاشی می رسد گرچه دختر و پسر با هم ازدواج نکرده اند اما آسیب روحی که با آن رو به رو می شوند همانند تجربه روحی طلاق است. یعنی یک یا دو سال درگیر آسیب های آن هستند. آن ها به خاطر شرایط روحی که دارند نمی توانند رابطه جدیدی برای ازدواج داشته باشند و اگر هم وارد رابطه جدیدی شوند هنوز در فکر فرد قبلی هستند و دچار افسردگی می شوند. کارشناس ازدواج ادامه داد: آشنایی از یک حد و سطح مشخصی که بگذرد، دیگر اسم آن رابطه است نه آشنایی و وقتی از حد معمول بگذرد، مشکلات آغاز می شود و این دوستی و رابطه به ضرر آن ها تمام می شود.

 

مثلاً وقتی فردی یك سال به طور جدی با کسی رابطه دارد دیگر نمی تواند به ازدواج با کسی دیگر فکر کند. چنین ارتباط هایی پیچیدگی های زیادی به وجود می آورد.

منبع: خراسان، آکاایران

shiva & hasan بازدید : 156 سه شنبه 17 دی 1392 نظرات (0)

 با وجود اینكه در ازدواج، هم‌سنگ بودن و توازن رفتاری، فرهنگی، فكری، فیزیكی، ظاهری، اقتصادی، دینی، اجتماعی و خانوادگی از ضرورت‌های اساسی هستند، متاسفانه بسیاری از جوان‌ها به محض اینكه از جنس مخالفی خوششان می‌آید و علاقه اندكی به او پیدا می‌كنند، زمینه را برای ازدواج مناسب و مساعد می‌بینند. در دوره‌های اخیر، انواع مختلف ازدواج‌های غیرمتعارف انجام می‌شود كه در ادامه این یادداشت به بخشی از آنها اشاره خواهم کرد.

 

ازدواج‌های نامتعارف ,ازدواج‌های غیرمتعارف

 

ازدواج از راه دور

این‌گونه ازدواج‌ها بیشتر در مورد كسانی كه به دلایل مختلف به خارج از كشور رفته‌اند و نمی‌توانند به وطن برگردند، دیده می‌شود. معمولا خانواده این افراد، همسری انتخاب و بعد از گرفتن عقد و مراسم، او را راهی و به اصطلاح «پست» می‌كنند. بدین ترتیب نادیده و ناشناخته زندگی آغاز می‌شود اما معمولا این زندگی‌ها دوام پیدا نمی‌كند و به اختلاف می‌كشد.

 

به روایت آمار 98 درصد ازدواج‌های پستی در 5 سال گذشته به طلاق منجر شده است. ریسک بالای طلاق در این‌گونه ازدواج‌ها به دلیل تغییرهای زیربنایی فرهنگی و عقیدتی و قوانین حاکم بر جوامع میزبان، تا آنجاست که بعضی از ازدواج‌ها به یک سال هم نمی‌رسد.

 

امروزه بسته پیشنهادی ازدواج از خارج شامل فیلم و عکس و صداست و اینها برای آغاز یک زندگی و ادامه آن کافی نیست. در کنار غربت و دوری از خانواده و مشکلات بی‌همزبانی باعث می‌شود او به انواع مشکلات و آزارهای جسمی و روانی تن دهد چرا که نه راه‌های قانونی را می‌شناسد و نه توان بازگشت به کشور را دارد. بسیاری از خانم‌ها یا آقایانی که تن به چنین ازدواجی می‌دهند و مهاجرت می‌کنند حتی از نظر تسلط به زبان انگلیسی هم (که زبان بین‌المللی است) مشکل دارند و این نقص باعث می‌شود پس از مهاجرت قادر نباشند با کسی ارتباط برقرار کنند، کار داشته باشند یا ادامه تحصیل دهند و خلاصه در اجتماع باشند و ناچارند کنج خانه بنشینند. این بیکاری و بی‌برنامگی و روزهای بلندی که باید در خانه تنها بمانند تا همسرشان برگردد واقعا آنها را آزار می‌دهد و همه اینها واقعیت‌هایی است که قبل از مهاجرت لمس نمی‌شوند و تلخی آن توصیف‌نشدنی است.

 

در میان اینگونه انتخاب‌ها و ازدواج‌ها فراموش می‌شود كه اگر مردی‌، زندگی در یك كشور خارجی را پذیرفته چرا در شكل و شیوه انتخاب همسر مطابق فرهنگ كشور و محل اقامتش رفتار نمی‌كند‌؟ واقعیت آن است كه بسیاری از آقایان ایرانی پس از تجربه سال‌ها زندگی در كشوری بیگانه، به آداب و رسوم و سنت‌های موطن خویش در مورد ازدواج پایبند‌تر می‌شوند، از این روست كه مصمم می‌شوند از ایران همسر اختیار كنند. این مردان‌، از همسر ایرانی فرستاده شده برای خود‌، انتظار دارند كه زندگی با سبك و سنت ایرانی را برای شوهر به ارمغان بیاورد در حالی‌كه عروس از ایران آمده با اشتیاق و سودای رسیدن به فرهنگ آن كشور خارجی است كه چنین انتخاب و ازدواجی كرده است. تفاوت این 2 دیدگاه موجب بسیاری اختلافات، مشكلات و... ودر نهایت طلاق‌هاست.

ازدواج‌های نامتعارف ,ازدواج‌های غیرمتعارف

ازدواج‌ اینترنتی

اینترنت به‌عنوان ابزار ارتباطی دارای امتیازهای مثبت و فراوانی است اما در مورد روابط عاطفی و آشنایی برای ازدواج این ابزار کارایی لازم را ندارد.

 

اولین علت مخالفت با ازدواج‌های اینترنتی، گنگ بودن هویت کاربران هنگام آغاز آشنایی است یعنی فرد می‌تواند ویژگی‌های شخصیتی و اجتماعی خود و حتی جنسیتش را دروغ بگوید کما اینکه بارها اتفاق افتاده فردی مسن خود را جوان‌تر یا فردی بی‌سواد خود را دارای تحصیلات عالی معرفی کرده و بعد از ایجاد وابستگی در طرف مقابل، دروغ او آشکار شده است. وقتی که دیگر برای قطع رابطه بدون آسیب روحی و اجتماعی دیدن دیر است.

 

گاهی برخی دختران از شیوه همسریابی اینترنتی برای انتخاب همسر مناسب استفاده می‌کنند و این در حالی‌است که پسران بیشتر با هدف سرگرمی‌ وارد «چت‌روم‌ها» می‌شوند. تجربه‌های به‌دست آمده در این زمینه نشان می‌دهد 90 درصد ازدواج‌های اینترنتی منجر به طلاق می‌شوند. در واقع نتیجه این تحقیق که در سال 89 و 90 انجام شد نشان داد اغلب ازدواج‌هایی که با زمینه آشنایی در اینترنت شکل گرفته، با شکست مواجه می‌شوند؛ تا جایی که 85 درصد ازدواج‌های پستی و اینترنتی در کمتر از 3 سال منجر به طلاق و جدایی می‌شود و عواقب آزاردهنده روانی و رفتاری آنها تا مدت‌ها با زوج باقی می‌ماند.

 

نتایج برخی از تحقیق‌ها نشان می‌دهد فعالیت در چت‌روم‌ها و شبکه‌های اجتماعی برای کسانی که به این نحو با همسر خود آشنا شده‌اند، بعد از ازدواج هم ادامه پیدا می‌کند و این موضوع باعث ایجاد بی‌اعتمادی در طرفین می‌شود. این اتفاق باعث می‌شود همسران در ازدواج‌های اینترنتی همواره در فضای تردید زندگی کنند و هیچگاه اعتماد کامل به یکدیگر پیدا نکنند.

ازدواج‌های نامتعارف ,ازدواج‌های غیرمتعارف

ازدواج با دختران بزرگ‌تر

سومین گروه ازدواج‌های غیرمتعارف در عصر حاضر، ازدواج پسران با دختران بزرگ‌تر از خود است. معمولا اختلاف سنی برای ازدواج باید بین 4 تا 8 سال باشد و بزرگ‌تر بودن مرد از زن مورد قبول است. البته ازدواج خانمی كه 3-2 سال بزرگ‌تر از مرد است هم مانعی ندارد و توصیه می‌شود والدین با این ازدواج‌ها مخالفتی نكنند اما اگر پسری با دختری كه 8 تا 15 سال بزرگ‌تر از او است، ازدواج كند، گاهی اتفاق‌های تلخی در روابط عاطفی آنها خواهد افتاد و زندگی‌شان مانند زندگی مادر و پسر خواهد شد، نه زن و شوهر.

 

در چنین ازدواج‌هایی تبادل رفتاری به هم می‌ریزد و معمولا موازنه عاطفی در آن به نفع زن است. پسرانی كه تمایل به ازدواج با دختران بزرگ‌تر از خود دارند، معمولا در خانواده‌های مادرسالار و تحت سلطه عاطفی و رفتاری مادر، بزرگ شده‌اند و بیشتر به مادر و سرپرست نیاز دارند تا همسر.

 

در بیشتر این ازدواج‌ها زنان به همسران جوان خود علاقه‌‌ و وابستگی شدید و افراطی پیدا می‌کنند اما با گذشت زمان این حس کمرنگ می‌شود. مطالعه روی تعداد زیادی از پرونده‌های طلاق این واقعیت را نشان می‌دهد که یکی از مهم‌ترین دلایل جدایی همسران از یکدیگر، بروز همین تفاوت سنی است زیرا این پدیده چه از نظر فرهنگی و چه از نظر اجتماعی در جامعه ما چندان پذیرفته شده نیست.

 

از طرفی، در بسیاری از موارد علت اینگونه ازدواج‌ها، انگیزه‌های اقتصادی است. درواقع گروه اندكی از این افراد نیز به دلیل نیاز مالی، با دختران بزرگ‌تر از خود وصلت می‌كنند زیرا اینگونه دختران معمولا شاغل هستند و پس‌انداز، اتومبیل و احیانا خانه‌ای دارند. در چنین شرایطی دیگر نیازی نیست مرد زحمت زیادی برای تهیه این ملزومات بكشد! متاسفانه پس از مدتی زن در می‌یابد که تنها دلیل مرد از تن دادن به چنین ازدواجی مسایل مادی است، بدون اینکه عشق و علاقه‌ای وجود داشته باشد. این گروه از ازدواج‌ها نیز معمولا به شکست منجر می‌شوند.

منبع: سلامت، همشهری

shiva & hasan بازدید : 238 سه شنبه 17 دی 1392 نظرات (0)

آشنایی های منجر به ازدواج,دوران نامزدی

 

برای ازدواج، آشنایی طولانی موردنیاز است و منظور از طولانی،‌ حداقل 6 ماه است. این ارتباط به معنای دیدارهای كوتاه‌مدت در پارك‌ یا كافی‌شاپ نیست. دیدارها باید عمیق‌تر و منطقی‌تر باشد و هر دو طرف نكته‌هایی را رعایت كنند که موارد زیر از مهم‌ترین آنها محسوب می شود.

 

چطور برای ازدواج آشنا شویم؟

آشنایی های منجر به ازدواج باید حد و مرزهایی داشته باشد و بعد از چند ماه گفت وگو و آشنایی باید تکلیف شان را مشخص کنند؛ معمولاً خانم ها تلاش می کنند که زودتر ازدواج کنند و آقایان در سطح دوستی و ارتباط رابطه را نگه می دارند. در چنین موقعیت هایی، نقش خانم ها بسیار مهم است که به این رابطه تن ندهند و موجب تداوم آن نشوند و اجازه ندهند ازدواج شان به تأخیر بیفتد.

 

وقتی مردی تن به ازدواج نمی دهد، آن را به تعویق می اندازد و به خانواده اطلاع نمی دهد؛ خانم ها فکر می کنند در این شرایط با محبت بیشتر و همراهی کردن می توانند بیشتر در دل او رسوخ کنند، این اشتباه است و باید بدانند با فاصله گرفتن و دور شدن از پسر موفق ترند.

 

در دوره آشنایی فقط باید گفت و گو کنند و هیچ نوع رابطه دیگری برای آشنایی درست نیست. بسیاری از جوانان تئوری دارند که باید روابط عمیق تری برای آشنایی داشته باشیم؛ این امر نادرست است حتی گفت وگوها هم باید با اطلاع خانواده و همراه با تعهداتی باشد. در غیر این صورت باعث می شود رابطه به سمت ازدواج پیش نرود، زیرا فرد با خود می گوید حالا که هر چیزی که بخواهم در این رابطه به دست می آورم چرا زیر بار ازدواج، مسئولیت ها و هزینه های آن بروم؟!

 

گفت و گو هم باید به صورت مناسبی صورت گیرد و از مسائل و گفت و گوهای عاطفی شدید و احساسات عمیق پرهیز شود. زیرا این مسائل رابطه را عمیق تر می کند و دیگر از سطح آشنایی خارج می شود و بیشتر شکل دوستی خیابانی پیدا می کند، و اگر خانواده ها مطلع نباشند می شود نامزدی غیررسمی که هیچ کسی از آن خبر ندارد و سطح آسیب را بالا می برد.

آشنایی های منجر به ازدواج,دوران نامزدی

9 نكته مهم در دوران نامزدی

در دوران آشنایی و نامزدی باید به نكاتی توجه داشته باشید كه شاید كمتر كسی درباره آنها با شما صحبت كرده باشد. این نكات آنقدر مهم هستند كه بی توجهی به آنها می تواند زندگی شما را با بحران طلاق مواجه كند.

 

1. به حس‌های خود در رابطه توجه كنید : خشمگین شدن، نداشتن ‌تمایل به یكدیگر و بگومگو، علایم هشداردهنده ای هستند. شاید عده‌ای تصور كنند این حالت‌ها در یك رابطه طبیعی است و هر دو طرف به مرور به هم عادت می‌كنند و وضعیت بهبود می‌یابد اما دوره نامزدی با این فراز و نشیب نشانه آن است كه قطعا در زیر یك سقف مشكلات تشدید خواهد شد.

 

2. دوره نامزدی دوره خوشگذرانی نیست : دوره نامزدی برخلاف تصور، دوره تفریح و خوشگذرانی نیست بلكه دوره دشوار آشنایی برای كسب اطلاعات در یك زندگی چند ساله است.

 

3. صفات قابل‌تحمل و غیرقابل‌تحمل همدیگر را بشناسید : خطوط قرمز غیرقابل‌چانه‌زنی و غیرقابل‌مذاكره، خواسته‌هایی هستند كه باید به اطلاع طرف مقابل برسد تا بداند در صورتی كه از این خطوط قرمز عبور كند، زندگی به پایان خواهد رسید مثلا خط‌قرمز بعضی‌ها اعتیاد یا رابطه خارج از زندگی زناشویی است.

 

4. از آزارهای جسمی طرف مقابلتان چشم‌پوشی نكنید : اگر در دوران نامزدی از طرف مقابل متحمل آزار جسمی شدید، شك نكنید این مشكل دوباره تكرار خواهد شد. این زدن به معنای عصبانیت و خشم نیست و عذرخواهی نیز تغییری در ماهیت عمل ایجاد نخواهدكرد. در پس آن فرهنگ و ذهنیتی وجود دارد كه به آن مرد یا زن اجازه دست‌درازی می‌دهد. البته ممكن است واكنشی‌ نشان دهید كه طرف مقابل دیگر حركت خود را تكرار نكند ولی فرهنگ و ذهنیت او را نمی‌توان تغییر داد.

 

5. آزارهای روانی را تحمل نكنید : اگر نامزدتان شما را آنگونه كه هستید قبول ندارد و قصد دارد در رفتار شما تغییری ایجاد كند یا برایتان احترام قائل‌ نیست، تردید نكنید بعد از ازدواج و ورود به زندگی زناشویی رفتارش به هیچ‌وجه عوض نخواهد شد.

 

6. اولویت‌ها را مشخص كنید : در دوره نامزدی بررسی كنید اولویت نامزد شما كیست؟ شما در اولویت هستید یا پدر و مادرش و چقدر تحت‌كنترل آنهاست. آیا آنقدر بلوغ فكری و عاطفی پیدا كرده كه از والدین خود جدا شود؟ این مشكل یكی از شایع‌ترین علت‌های جدایی و طلاق در ایران است. وابستگی جوان‌ها به خانواده‌ها مشكلات عدیده‌ای در زندگی زناشویی به وجود می‌آورد.

  

7. افكار و احساساتتان را بروز دهید : وقتی در دوره نامزدی حس می‌كنید افكار و احساساتتان مقابل نامزدتان مجال بروز ندارند و او همیشه به فكر تحمیل احساسات و افكار خود به شماست، خطر را جدی بگیرید. او ارزش‌های خود را درست می‌داند و از شما خواهد خواست مانند او فكر كنید.

 

8. همه معیارها را بررسی کنید : بعضی خانواده‌های مذهبی فكر می‌كنند اگر هر دو خانواده به مذهب معتقد باشند، نیازی به بررسی دیگر نكته‌های مهم زندگی نیست اما سایر عوامل اثرگذار در ازدواج (مثل اشتغال و استقلال فكری) هم باید بررسی شوند. نکته دیگر اینكه اگر كسی ادعا كند به دین معتقد است، این لزوما به معنای عمل كردن او به دستورات دین نیست و چه‌بسا تلقی او از دینداری با تلقی شما کاملا متفاوت باشد.

 

9. تعیین تكلیف كنید : شما ممكن است بحث‌هایی را مطرح كنید كه اهمیت زیادی برایتان داشته باشد ولی طرف مقابل با شوخی یا طفره رفتن موضوع را خاتمه ‌دهد. از این مساله نباید به راحتی گذشت. فرض كنید شهر موردنظر برای زندگی یا دوری و نزدیكی به والدین برای شما مهم است ولی نامزدتان درباره آن صحبت نمی‌كند در حالی كه ضروری است قبل از ازدواج درباره این موضوعات مذاكره و تعیین تكلیف شود.

منبع: باشگاه مجردها، خراسان

shiva & hasan بازدید : 214 سه شنبه 17 دی 1392 نظرات (1)

دوست دختر ,جنس مخالف ,دختر و پسر

 

دوست دختر نداری؟ مگه می شه!

جوان شدی و نیازداری بایکی دوست باشی ،نه از این دوستای معمولی ها .بالاخر ه تو هم دل داری بابا...

 

وقتی دوران مدرسه به پایان می رسد و پا به دانشگاه می گذاری ،قند توی دلت آب می شود که دیگر مجبور نیستی سر ساعت 8 ،در مدرسه حاضر شوی و سر ساعت 3 برگردی خانه و اگر یک ربع دیرتر برسی ،مادرت با هزار سال و جواب ، آخر بفهمد که سر راه در پارک محل با دوستانت یک بستنی خورده ای!

 

خلاصه روزهای زیر ذره بین بودنت تمام شده و حالا به عنوان یک جوان ، دانشجو هستی ، سربازی می روی و یا کاری را انتخاب کرده ای. جز دوران سربازی در بقیه ی موقعیت های جدیدت ، یک فرق عمده وجود دارد که از خدا پنهان نیست از بنده ی خدا هم پنهان نباشد ، این تفاوت را بسیار دوست داری!

 

تو دیگر تا چشم کار می کند ، همجنسانت را نمی بینی ؛ حتی اگر در دانشگاهی باشی که کلاس هایش را تفکیک جنسیت کرده اند ، از سلف دانشگاه تا کتابخانه و حیاط که می توانی آزادانه تر در آن قدم بگذاری ، تو را در موقعیت ارتباط با جنس مخالف قرار می دهد.

 

فرض ما بر این است که تا امروز فقط حواست به درس و کتاب بوده و از امروز به بعد هم حواست پیش درس هایت خواهد بود اما بخش کوچکی از آن ، گاهی به سمت قطب منفی جنس مخالف کشیده می شود.

 

البته اینکه در عنفوان جوانی هستی و دوپینگ نکرده ، انرژی ات دنیا را تکان می دهد ، قابل انکار نیست . غریزه ای هم که چند وقتی است ،پررنگ تر شده را هم نمی توان منکر شد اما با تمام این شرایط، چیزی که باید شش دانگ حواست را به آن بدهی ، مهار نیازی است که اگر غافل شوی ،ضربه فنی ات خواهد کرد.

 

هرکاری در این دنیا قواعد خودش را دارد . باید نحوه ی انجامش را آموخت و بی گدار به آب نزد .تا قبل از این ، کنترل محسوس و نامحسوس والدین به تو کمک می کرد تا راحت تر رفتار کنی. هرچند در خیلی از موارد دلت آن جای دیگر بود و خودت جای دیگر اما نتیجه ی آن ، رفتارهای داخل چهارچوبی بود که داشتی .

 

همین اول بگویم که این کشش به جنس مخالف ، طبیعی است و غدد درون ریز بدنت بیکار ننشسته و کار خودشان را خواهند کرد.وقتی صفات ثانویه جنسی پیدا می کنی و به عنوان یک زن یا مرد ، تغییراتی در بدنت رخ می دهد ، یعنی دیر یا زود جنس مخالف برایت معنایی دیگر پیدا خواهد کرد.

 

از طرفی زمینه هم برای اقدام بلامانع در جهت رسیدن به آن مطلوب ِ مهجور ، آماده است. حال چه کنی تا گرفتار نشوی؟

 

در قدم اول بی خیال دوستانی شو که می گویند این روزها هر کسی کسی دارد و یار نو رسی دارد . این روابط نه تفریح است و نه سرگرمی ، صحبت عاطفه و احساس دونفر است و درگیر شدن های روحی که می تواند آسیب جدی برساند. صحبت از ارزش وجودی دختر و پسری است که قرار است خود را تا پیدا کردن نیمه ی گمشده شان پاک نگه دارند.

 

به دوستان و همکلاسی هایی که می گویند : مگه می شه دوست دختر و دوست پسر نداشته باشی؟ بگو : من در این موضوع بی استعدادم .بگذار دلشان خنک شود .

 

زیاد طول نمی کشد که ورق رابطه ی احساسی و هیجانی شان بر می گردد و تبدیل به آه های شبانه و بی تابی های روزانه می شود.مخالفت های خانواده ، بی وفایی یکی از طرفین ، افت تحصیلی ، چند شکست پی در پی ، بی اعتمادی به جنس مخالف ، مشکل در انتخاب همسر،تنوع طلبی و ... .

 

اینها بخشی از مشکلاتی است که دوستانت به تو نخواهند گفت. البته می دانم اگر بخواهی برای هر کدام، توجیهی خواهی داشت اما کمی صبر کن و مقاله که به پایان رسید ، نظرت را برای ما بنویس.

 

پیشنهاد ما این است که همه ی حرفهای قدیمی ها اشتباه نبوده و یکی از حرف های درستشان تشبیه دختر و پسر به آتش و پنبه است. حتی اگر همکلاسی ِ جنس مخالف داری و یا در محل کار ، زیر یک سقف و در یک اطاق با جنس مخالفی کار می کنی ، به محدوده ی خطر نزدیک هم نشو. این موضوع مثل اعتیاد است. پیشگیری بهتر از درمان جواب خواهد داد.

 

کنترل چشم ها و دلت را به دست بگیر. دیگر بزرگ شده ای و اولین نشانه ی مرد شدن ، پشت لب سبز شدن نیست ! اولین نشانه ی زن شدن هم چیزهایی نیست که فکر می کنی. بلکه اولین نشانه ی یک بزرگ سال ،قدرت کنترل هیجانات و غرایزش می باشد .

  

خودت را به هرچه بادا باد نسپار ، در برابر وسوسه ها مقاوم عمل کن. مثل یک ساختمان ضد زلزله، چو بید بر سر ایمان خویش نلرز.فرمول آن راحت است ؛ دل به دست ِ کمان ابرویی کافر کیش نده تا با آرامش زندگی کنی.

 

البته داشتن رویاهای عاشقانه ، جزیی از روحیات یک جوان است اما باور کن ازدواج با این فانتزی ها فرق می کند و باید برای انتخابی صحیح ، بجای عاشق شدن در یک نگاه و در یک کلاس ، طبق معیارهای واقع بینانه عمل کنی.

 

نقش ایمان واقعی را جدی بگیر. کسی که خدا را در تمام لحظات زندگی اش می بیند ، باور می کند مانیتورینگ قلبی ،حرفی، چشمی، پیامکی، اینترنتی و..... می شود. در این شرایط دوری از گناه آسان تر است.

 

بجای ناله های عاشقانه بهتر است خودت را آماده کنی تا زودتر برای ازدواج آستین ها را بالا بزنی. درس، سربازی، پیدا کردن ِ کار مناسب و ... .

 

خیلی کارها هست که باید انجام دهی پس وقتت را به روابط بی سرانجام با کسی که نمی دانی چقدر در زندگی ات جدی می شود یا نمی شود ، صرف نکن.

 

صبر کن تا گوهر شناس قابلی پیدا شود و آنوقت تحت نظارت خانواده ها و پس از مشورت با افرادی که دوتا پیراهن بیشتر پاره کرده اند ، برای ازدواج پا پیش بگذار و اگر لازم شد چند باری رفت و آمد و گفتگو کن .درست است که احتمال دارد با افراد زیادی برای ازدواج حرف بزنی و به نتیجه نرسی اما این حرف زدن ها کجا و آن کافی شاپ نشینی ها کجا !!! میان ماه من تا ماه گردون، تفاوت از زمین تا آسمان است.

 

جنس مخالف ،لولو نیست اما اگر ندانی با آن چگونه برخورد کنی بدتر از برق 220 ولت عمل می کند.

 

منبع:تبیان

shiva & hasan بازدید : 140 سه شنبه 17 دی 1392 نظرات (0)

ازدواج با مرد جوان, زن و شوهر مناسب

 

شما به‌عنوان یک خانم فکر می‌کنید ازدواج و زندگی با یک مرد جوان‌تر بهتر است یا مردی جاافتاده و با‌تجربه. اصلا به نظر شما چه اختلاف سنی میان زن و شوهر مناسب است؟ بعضی‌ها معتقدند که شوهر حتما باید از زنش مسن‌تر باشد، اما عده‌ای نظر عکس دارند و برخی هم ممکن است همسر همسن و سال خود را ترجیح بدهند. اما آیا واقعا اختلاف سنی در زندگی مشترک مهم است؟باید بگوییم بله، اختلاف سنی در زندگی فاکتور بسیار تاثیرگذاری است اما تعیین‌کننده خوشبختی نیست؛ اما دانستن این اثرات می‌‌تواند به تصمیم‌گیری کمک کند.

 

زندگی با شوهر جوان چگونه است؟

 

نکات مثبت

 

آماده زندگی پر هیجان باشید

هرقدر فاصله و اختلاف سنی بین زن و مرد کمتر باشد جنس دغدغه‌های‌شان به هم نزدیک‌تر است و آنها به درک بهتری از یکدیگر می‌رسند و در نتیجه احتمال تفاهم بیشتر است.

افرادی که در محدوده سنی نزدیک هم باشند، تجربه‌ها و خاطره‌های یکسان و پیش‌زمینه فرهنگی مشابهی برای صحبت و وقت‌گذرانی با هم دارند.

وقتی که 2 جوان با یکدیگر زندگی می‌کنند، به دلیل جوانی، قابلیت انعطاف بیشتری دارند و در نتیجه راحت‌تر خود را با عادت‌های یکدیگر وفق می‌دهند، حال آنکه با افزایش سن، انعطاف آدمی کاهش می‌یابد.

زن و شوهر جوان با هم رشد می‌کنند و می‌توانند همراه هم تازگی‌ها و زیبایی‌های دنیا را کشف کنند و از اینکه در این فرآیند کنار هم هستند لذت می‌برند.

توانایی‌های بدنی 2 نفر شباهت زیادی به هم دارد؛ می‌‌توانند در روزهای جوانی هیجان را تجربه کنند و در روزگار پیری همراه هم استراحت کنند.

با هم رفتن به دنبال فعالیت‌‌های هیجان‌انگیز می‌تواند سرزندگی و نشاط بی‌حدی به زندگی تزریق کند.

ازدواج با مرد جوان, زن و شوهر مناسب

نکات منفي

 

بی‌تجربگی‌هایش باعث دردسر است

گاهــی تحمل خامی و بی‌تجربگی‌اش را نداشته باشید و از اینکه در مورد برخی از مسائل زندگی به اندازه شما نمی‌داند و به سرعت شما برخی چیزها را یاد نمی‌گیرد، آزرده شوید.

زن دوست دارد با مردی زندگی کند که برای او تکیه‌گاه باشد و بتواند از او حمایت کند. به مرد جوان‌تر کمتر از جا افتاده می‌توان تکیه کرد.

همـــان‌قـــدر کــــه خوشگذرانی‌های زیادی در این زندگی وجود دارد ممکن است مشکلات و ناخوشی‌های شدیدی هم به وجود بیاد.

مرد گاهی آنگونه که زن انتظار دارد منطقی فکر نمی‌کند و حتی ممکن است زن احساس کند مرد زندگی را کمتر جدی می‌‌گیرد.

از نظر مالی و اقتصادی تقریبا اول راه است و خیلی نمی‌توان به تجارب او اطمینان کرد.

هر دو به دلیل کم‌تجربگی سر همه چیز لج می‌کنند و همین می‌تواند اختلافاتی را به وجود آورد.

زن همیشه نگران است مبادا بعد از چندین سال زندگی ظاهرش پیر شود و مرد که حالا جاافتاده شده سراغ فردی دیگر برود.

 

زندگی با شوهر جا‌افتاده چگونه است؟

 

نکات مثبت

 

نگران مسائل مالی نیستید

می‌توان با کمک مرد از دیدگاهی متفاوت به دنیا نظر کرد و مسائل و مشکلات را با نگاهی عمیق‌تر حل کرد.

روبه‌رو شدن با مردی که از نظر مالی به موفقیت و ثبات رسیده، برای بيشتر زن‌ها خوشایند است چراکه مردی که پا به میانسالی گذاشته، احتمالا شرایط مالی بهتری دارد.

دخترانی که رابطه عاطفی محکمی با پدرشان نداشته‌اند برای‌شان ازدواج با مردی مسن‌تر جذاب است چراکه به دنبال مردی هستند که آنها را زیر پر و بال خود بگیرد و ترس‌های‌شان را دور ‌کند.

مردهایی که اختلاف سنی زیادی با همسرشان دارند، دوست دارند به هر طریقی شریک زندگی‌شان را از خود راضی نگه دارند تا مبادا همسرشان به دلیل اختلاف سنی دچار مشکل شود.

مردانی که همسران کم سن دارند، نگران از دست دادن آنها هستند. مثلاً نگران آن هستند که مبادا همسرشان روزی از آنان طلاق بگیرد و زندگی آنان را متلاشی كند و در نتیجه محبت بیشتری به همسرشان می‌کنند.

مرد با تجربه بسیاری از مشکلات را مدیریت می‌کند و نمی‌گذارد به این راحتی‌ها بحرانی در زندگی ایجاد شود و در نتیجه زندگی حالت یکنواخت‌تری دارد.

مرد با بیشتر چشیدن خوب و بدی‌‌های دنیا قدر زن و زندگی‌اش را بیشتر مي‌داند.

 

نکات منفي

 

کمتر عمر می‌کنید

وجود فاصله سنی زیاد باعث می‌شود که زن و شوهر نتوانند به خوبی یکدیگر را درک کنند و دنیای‌شان فاصله زیادی با هم دارد.

وقتی که فاصله سنی بین زن و شوهر زیاد باشد، هر‌یک در دوره‌ای از زندگانی به سر می‌برند که به لحاظ قوت و توان بدنی متفاوت با دیگری است مثلاً زنی که 35 سال دارد، در دوران جوانی و سرزندگی به سر می‌برد و همسر او که در 60 سالگی است به مرز پیری رسیده ‌است.

اگر زن بخواهد گاهی جوانی کند یا کمی سراغ تفریحات شاد و پرهیجان برود ممکن است همسرش خیلی همراه نباشد و ترجیح دهد در خانه بماند.

ممکن است بعداز مدتی حوصله نداشته ‌باشد شاهد بزرگ ‌شدن زن باشد یا آزمون و خطاهای زن برای به دست آوردن شغل، جایگاه اجتماعی، حل مشکلات شخصی و ارتباطی‌‌اش را نتواند تحمل کند.

گاه وجود فاصله‌های سنی زیاد باعث می‌شود که برخی از مردان، سوءظن‌هایی نسبت به همسر خود پیدا کنند و ممکن است حتی نتوانند دلایلی هم برای اینگونه افکار خود بیاورند.

فرد کوچک‌تر دچار نوعی رودربایستی رنج‌آور است و نمی‌تواند به راحتی مشکلات کوچک و گاه بچگانه‌اش را با همسر خویش در میان بگذارد، لذا حرف‌های ناگفته بسیاری دارد.

جاافتاده بودن سن مرد می‌تواند او را به همسری کنترلگر تبدیل کند که مدام برای همسرش تعیین تکلیف می‌کند.

گروهی از کارشناسان موسســـه تحقیقــات جمعیت‌شناسی ماکس پلانک طی بررسی‌های خود متوجه شده‌اند وجود اختلاف سن بین زنان و شوهران تاثیر منفی بر عمر زنان دارد.

ممکن است گاهی به دلیل اختلاف سنی زیاد زن حجالت بکشد شوهرش را در جمع‌ جوانان ببرد یا به دوستان و اقوام جوانش معرفی کند.

منبع:مجله ایده آل

shiva & hasan بازدید : 183 سه شنبه 17 دی 1392 نظرات (0)

ازدواج‌های مادربزرگی, انتخاب برای ازدواج

 

برای زن‌های باسواد و اجتماعی امروزی نسخه مادربزرگ‌هایی که هنوز کودکی‌شان تمام نشده، وارد دنیای تاهل و تعهد می‌شدند، همیشه عملی نیست. اگر می‌خواهید بدانید با شنیدن چه حرف‌هایی باید راه خودتان را از مادربزرگ‌تان جدا کنید در ادامه این مطلب با ما باشید.

 

مادر را ببین دختر را بگیر

واقعیت این است که ژنتیک و یادگیری 2 موردی است که تاثیر آن بر رفتار و شخصیت ما اجتناب‌ناپذیر است بنابراین شباهت‌هایی از نظر رفتاری و فیزیکی معمولا بین پدر و پسر و مادر و دختر وجود دارد اما همیشه اینطور نیست. کم ندیده‌ایم که پدری آرام و متین، پسری پرخاشگر و سختگیر داشته باشد یا دختری با مطالعه و مشاوره گرفتن و شرکت در کلاس‌های روانشناختی شخصیتی رشد یافته داشته باشد اما مادرش رفتار‌های درست و سنجیده‌ای از خود بروز دهد و اگر بخواهیم بر اساس این باور شریک زندگی‌مان را انتخاب کنیم پس باید چنین دختری را به خاطر مادرش کنار بگذاریم.

 

نتیجه: این باور نمی‌تواند در همه موارد باوری منطقی باشد و نمی‌توان همیشه از آن استفاده کرد پس بهتر است بگوییم در انتخاب برای ازدواج شناخت خانواده‌ها برای هر دو طرف اهمیت زیادی دارد اما در این میان نباید اهمیت بیشتر شناختن خود فرد را انکار کرد. از طرف دیگر باید بیشتر از هرچیز به مدل رابطه شخص با خانواده‌اش و خانواده‌اش با او توجه داشت.

 

حساب و کتاب زندگی وظیفه مرد است

شاید 50 سال پیش در شرایطی که اغلب افراد و به خصوص خانم‌ها از سواد بالایی برخوردار نبوده و فقط به کار خانه و بچه‌داری مشغول بودند و مردان به عنوان تنها نان‌آور خانواده شناخته می‌شدند، چنین باوری مشکل خاصی ایجاد نمی‌کرد. آن روز‌ها در بسیاری از خانواده‌ها زنان حق مداخله زیادی در مسائل مالی نداشتند اما امروزه که بسیاری از خانم‌ها پا به پای مردان کار می‌کنند و در اقتصاد خانواده نقش مهمی ایفا می‌کنند، چنین باوری جایی ندارد. از طرف دیگر ما با زنانی مواجه هستیم که اگرچه شاغل نیستند اما نبوغ درک و استعداد بالایی در زمینه‌های اقتصادی دارند و بسیاری اوقات مشورت‌های خوب و سنجیده‌ای به همسرانشان ‌می‌دهند.

 

نتیجه: چنین باوری هیچ جایگاهی در زندگی امروز ندارد. از یاد نبریم که در این چند سال اخیر برخی از کارآفرینان نمونه کشور را زنان تشکیل می‌د‌هند.

 

جیب زن و شوهر باید یکی باشد

این ایده خیلی خوشایند است اما تعریف زن و شوهر از این یکی بودن جیب باید به هم نزدیک باشد، در غیر این صورت موارد مالی می‌تواند محل خوبی برای ایجاد اختلاف بین زن و شوهر باشد. به عنوان مثال زن و شوهری که هردو شاغل هستند اگر تقسیم مناسبی در مورد پرداخت هزینه‌های زندگی‌شان نداشته باشند همیشه شرایط برای ایجاد دلخوری و سرد شدن و فاصله گرفتن از یکدیگر در زندگی آنها مهیا می‌شود.

 

نتیجه: شما می‌توانید با وجود در نظر گرفتن یک محدوده شخصی برای جیب‌تان به نیازهای مشترک زندگی‌تان هم توجه کنید. یادتان نرود شریک زندگی هم هستید و لازمه یک ارتباط موفق گذشت، صبوری، همدلی و توجه داشتن به نیازها و خواسته‌های یکدیگر است.

عده‌ای به غلط تصور می‌کنند رابطه بیمار یا مشکل‌دار یک زوج را یک نوزاد حل خواهد کرد! در واقع این طرز تفکر همان پاک کردن صورت مسئله است و نباید فراموش کنیم ما در قبال فرزندی که به این دنیا می‌آوریم مسئولیم. وقتی کانون زندگی مشترک ما گرم نیست چگونه نوزادی معصوم می‌تواند به ما کمک کند؟

 

مرد کوه درد است

این باور شبیه همان باور قدیمی است که می‌گوید مرد که گریه نمی‌کند! چرا؟ مگر مرد ربات است. در اینکه معمولا جامعه و خانواده از آقایان توقع تحمل و قدرتمندی بیشتری دارند شکی نیست اما چقدر این موضوع علمی و قابل اجراست؟ ما ازدواج را زندگی مشترک می‌دانیم یعنی 2 نفر در زندگی با هم شراکت می‌کنند شراکت در غم و شادی، بود و نبود، بخشی از صحبت‌های 2 نفره هر زن و شوهری در طول روز باید درددل کردن با هم باشد. چنین مکالمه‌ای می‌تواند فرد را کمی سبک‌تر کند.

 

نتیجه: زن و شوهر‌ها باید توانایی همدلی را داشته باشند و به همسرشان این احساس را بدهند که درک می‌شود و به دلیل نگرانی‌هایش قضاوت نمی‌شود.

 

خانه مادر، ملاک خانه داری دختر

بدون شک مهارت در خانه‌داری و برخورداری از یک خانه مرتب و تمیز برای هر خانمی به خصوص خانم‌های خانه‌دار یک امتیاز محسوب می‌شود اما نتیجه‌گیری از روی شرایط خانه مادر یک دختر نمی‌تواند نتیجه مناسبی باشد. درست است که نظافت، مرتب بودن و توجه به بهداشت و اینگونه موارد ابتدا توسط والدین و سپس در اجتماع به افراد آموخته می‌شود، اما توجه زیاد به همین باور باعث می‌شود تعدادی از خانم‌ها وسواس‌گونه به تمیزی منزل خود بپردازند و گاهی فرزندان‌شان را هم وسواسی پرورش می‌دهند.

 

نتیجه: شاید بد نباشد که بار دیگر این نکته را تکرار کنیم كه درست است بسیاری از رفتارها و باور‌های افراد در خانواده و تحت تاثیر والدینشان شکل می‌گیرد اما باز هم باید تکرار کنیم که آدم‌ها، آینه زندگی پدر و مارشان نیستند.

ازدواج‌های مادربزرگی, انتخاب برای ازدواج

بچه بیاورید تا رابطه‌تان خوب شود

عده‌ای به غلط تصور می‌کنند رابطه بیمار یا مشکل‌دار یک زوج را یک نوزاد حل خواهد کرد! در واقع این طرز تفکر همان پاک کردن صورت مسئله است و نباید فراموش کنیم ما در قبال فرزندی که به این دنیا می‌آوریم مسئولیم. وقتی کانون زندگی مشترک ما گرم نیست چگونه نوزادی معصوم می‌تواند به ما کمک کند؟ نباید از یاد ببریم که قرار است بعد از تولد او، ما مراقبت و کمک به او را بر عهده بگیریم، نه اینکه او از ما مراقبت و رابطه ما را گرم کند. البته حضور به موقع فرزند می‌تواند به کیفیت زندگی ما کمک کند، به این شرط که شرایط ما برای حضور او در همه زمینه‌ها مساعد باشد.

 

نتیجه: بچه‌ای که به دنیا می‌آید با خودش یک دنیا مسئولیت هم برای ما می‌آورد و اگر اوضاع زندگی‌شان به سامان نباشد، خستگی این مسئولیت‌ها هم می‌تواند مشکلی روی مشکلات‌تان باشد. واقعیت این است که زوجی که رابطه بیمار و مشکل‌داری دارد و برای حل مسائلش تلاشی انجام نداده با حضور بچه فقط مدتی سرگرم می‌شود و پس از مدت کوتاهی دوباره اختلافات و سردی و دلخوری‌های آنها از سر گرفته می‌شود.

 

عشق بعد از ازدواج می‌آید

بهتر است باز هم به زمانی که در آن به سر می‌بریم نگاه کنیم. شاید شما هم در میان خانم‌های میانسال اطرافتان، زنانی را ببینید که با در نظر گرفتن همین باور، لباس عروسی به تن کرده‌اند. اما احتمالا در میان آنها با کسانی برخورده‌اید که پس از چند سال زندگی در کنار هم، توانسته‌اند عشق را پیدا کنند. پس احتمالا می‌توان گفت آنچه به عنوان ایجاد عشق بعد از ازدواج از آن یاد می‌شود، بیشتر از اینکه عشق باشد، عادت است.

 

نتیجه: شاید بتوانیم نتیجه‌گیری کنیم که انتخاب عاقلانه‌ای که در آن علاقه هم وجود دارد، پتانسیل تبدیل شدن به زندگی عاشقانه را می‌تواند داشته باشد.

 

ازدواج پایان پیشرفت و آزادی است

اگر این باور درست بود، احتمالا همه افراد موفق تا پایان عمر مجرد می‌ماندند. اما کم نیستند زوج‌هایی که در کنار هم چه در زمینه تحصیلی و چه در زمینه مالی یا ورزشی و... پیشرفت می‌کنند. از طرف دیگر قبل از آنکه قضاوتی درباره این جمله داشته باشیم، باید تعریف‌مان را از آزادی مشخص کنیم. اگر منظور از آزادی بی‌بندوباری باشد، شاید بتوان این باور را پذیرفت که ازدواج پایانی بر چنین رفتارهایی است یا حداقل باید باشد اما اگر برای مثال آقایی دوست دارد گاهی با دوستانش به ورزش یا محلی برای تفریحات سالم برود و گمان می‌کند ازدواج پایان چنین لذت‌هایی است، باید گفت ازدواج مانع چنین لحظاتی نیست و نباید باشد. زن و شوهر باید بدانند لازم است گاهی کمی از هم فاصله بگیرند و با حفظ وفاداری به فعالیت‌های انفرادی بپردازند.

 

نتیجه: قرار نیست پس از ازدواج همیشه و همواره در کنار هم باشیم باید گاهی فردیت‌مان را حفظ کنیم تا این رابطه طراوت خود را از دست ندهد.

 

ازدواج کند خوب می‌شود

ازدواج یک مسئولیت است و برای خوب بر عهده گرفتن آن به صحت و سلامت روح و جسم نیاز است. این در حالی است که گاهی ما با افرادی روبه‌رو می‌شویم که با وجود برخورداری از یک بیماری جسمی یا روانی جدی با تشویق بزرگ‌ترها یا اطرافیان دست به انتخاب بزرگ و مهم ازدواج می‌زنند و گاهی حتی بیماری را از طرف مقابل و خانواده او پنهان نگه می‌دارند اما شکی در این واقعیت نیست که مسائل رفتاری یا بیماری باید قبل از ازدواج برطرف شود.

 

نتیجه: ازدواج دارو و اکسیری برای رسیدن به حال و رفتار خوب و مناسب نیست به ویژه اینکه ما با جنس مخالفی روبه‌رو هستیم که تفاوت‌های بسیاری با ما دارد و برای سازگاری و داشتن ارتباطی خوب با او باید مجهز به دانش و آگاهی باشیم.

 

گربه را دم حجله بکش

این همان باوری است که باعث می‌شود دختران گاهی از سنین نوجوانی شمشیر و زره خود را برای ورود به کارزار قوم شوهر آماده کنند، دچار حساسیت شوند و تصور کنند مادر و خواهر همسر کسانی هستند که او باید ابتدا تکلیفش را با آنها مشخص کند یا به عبارتی آنها را سر جایشان بنشاند. این باور باعث می‌شود حتی اگر خانواده همسر افراد خوب و خیرخواهی باشند هم دختر رفتارهای خاصی از خود نشان دهد یا رفتارهای آنها را علیه خود تفسیر کند چراکه بیشتر انسان‌ها با باور خویش زندگی می‌کنند نه با واقعیت.

 

نتیجه: اگر شما هم مادر هستید، به جای این باور به دختران‌تان تاکید کنید که خانواده همسر هم مانند خانواده خودت قابل احترام هستند و کسی قرار نیست آزاری برای تو ایجاد کند. این باور تولید اطمینان و حال خوب می‌کند و باور اول تولید خشم و حال بد.

منبع: سیب سبز

shiva & hasan بازدید : 368 سه شنبه 17 دی 1392 نظرات (0)

ازدواج دختران و پسران امروزی,دختران و پسران امروزی

 

دنیا عوض شده. دیگر نه دختران شبیه گذشته مادرانشان هستند، نه پسران به جوانی پدرهایشان می مانند. آنها با تعاریف نیمه سنتی، نیمه مدرن بزرگ شده اند و معیارهایشان برای زندگی مشترک با هم متفاوت است.

 

در اینجا ویژگی هایی از دختران و پسران امروزی را با هم مرور می کنیم که در ازدواج آنها مساله ساز می شود. اینها روحیاتی هستند که الزاما در همه وجود ندارد اما در عموم جوان ها به چشم می خورد و آنها را برای یک زندگی مشترک، نا آماده نشان می دهد.

 

دختران امروز چگونه اند؟

1- یكی از دلایلی كه باعث شده دختران دیر و خیلی كم ازدواج كنند توقعات بالا و زیاده‌خواهی‌های آنان است كه بر تمام تصمیم‌گیری‌های‌شان تاثیر گذاشته است. قبلا دختران می‌گفتند هرچه پدر و مادرم بگویند یا خدا بزرگ است و من چیز زیادی نمی خواهم ولی در این دوران دختران خواسته‌های‌شان را اعلام می‌كنند و می‌خواهند و براساس آن تصمیم می‌گیرند یعنی تنها تامین مادی از طرف یك مرد برای‌شان ملاك نیست و انواع و اقسام خواسته‌ها و نیاز های مختلفی كه دارند را بیان می‌كنند و در ازدواج به‌دنبال برطرف كردن‌شان هستند.

 

2- موقعیت های تحصیلی و شغلی دختران هم در مقایسه با سال های گذشته تفاوت‌های آشكاری پیدا كرده است. در گذشته دختران عموما یا كار نمی‌كردند یا كارهایی در حیطه خانه انجام می‌دادند ولی امروزه دختران علاوه بر انجام امور منزل عموما خارج از خانه به‌دنبال كار هستند و به راحتی هم جذب بازار كار می‌شوند. در جامعه امروزی می‌بینیم كه دختران به كار كردن مشتاق‌تر هستند و توفیقات‌شان در كاریابی و پیشرفت كاری هم بیشتر است.

 

3- از سوی دیگر در گذشته سنی كه دختران را بالغ و عاقل فرض می‌كردند خیلی کمتر از امروز بود. برای یکی دو نسل قبل، یك دختر 15 ساله به‌عنوان یك دختر خانم كامل معرفی می شد که آمادگی ازدواج داشت و اگر در این سن ازدواج نمی‌كرد و مثلا 20 ساله می‌شد می‌گفتند ازدواج برایش دیر شده. ولی امروزه اگر بخواهند یك دختر 20 ساله را شوهر بدهند همه می‌گویند چرا به این زودی و مگر عجله دارید.

 

4- در سطوح میانی مدیریتی، حضور زنان خیلی بیشتر از گذشته شده است و این یعنی خانم‌های جوان توانسته‌اند از محدوده‌های ممنوعه كه در گذشته وجود داشته عبور كنند.

 

5- ارتباطات اجتماعی دختران در جامعه امروز بیشتر شده است؛ در جامعه امروز ارتباط با جنس مخالف هم بیشتر از گذشته شده است مثل حضور در دانشگاه و محیط‌های كاری و... شاید بتوان گفت دختران جوان در این دوره آزادی‌های اجتماعی بیشتری می‌خواهند.

 

6- دختران امروزی استقلال‌طلب هستند یعنی با درنظر گرفتن همه شرایط از جمله مهریه‌های سنگین و حق طلاق و... باز هم دنبال استقلال هستند و حاضر نیستند زیر سایه هیچ‌كسی باشند چه پدر، چه مادر، چه همسر و چه بچه...

 

پسران امروز چگونه اند؟

1- پسران امروز در مقایسه با نسل قبل از خود بی خرد به حساب می آیند. خرد به معنای قدرت تمییز و تشخیص است که بین پسران به‌شدت كاهش یافته است. در مقایسه پسران گذشته با پسران امروزی در سنین مثلا فوق لیسانس این تفاوت فاحش است. در گذشته در این سن هم فعالیت بیشتر بود، هم كسب درآمد، هم شعور و فهم اجتماعی و هم انگیزه. نسل امروز ضریب هوشی بالاتری نسبت به نسل گذشته دارد ولی خردش كمتر و قدرت تحلیلش ضعیف‌تر است.

 

2- پسران امروز نسبت به فرهنگ و تمدن ایران ناآگاه و بی‌تفاوت شده‌اند. نه تنها از مسائل روز بی‌اطلاع هستند بلكه از مسائل دیروز هم بی اطلاعند.

 

3- پسران امروزی یا درآمدهای بسیار پایینی دارند یا اصلا درآمدی ندارند و همچنان وابسته به درآمد پدر و مادر هستند. در مقایسه با دختران می‌بینیم كه كمتر فكر كار هستند چون دختران با كارهای متوسط، با حداقل حقوق 400 تا 500 هزار تومان هم راضی می‌شوند تا ادامه بدهند ولی پسران با این درآمد حاضر نیستند كار كنند یا اگر هم كار كنند این میزان درآمد برای‌شان كافی نیست.

 

4- پسرها بلافاصله بعد از اولین آشنایی با یك دختر حتی در حد رابطه دوستی و همكاری، بلافاصله خانواده را فراموش می‌كنند و كاملا به طرف او تمایل پیدا می‌كنند ولی دختران همدلی و وابستگی بیشتری به خانواده دارند.

 

5- پسران علاقه‌مندند كه بلافاصله بعد از اتمام دانشگاه شغلی در حد مدیر و مدیر كل داشته باشند تا راضی باشند ولی دختران در سطوح مختلف مشغول به كار می‌شوند.

 

6- انگیزه های پسران به‌صورت عمومی كاهش پیدا كرده است و این بی انگیزگی یا كم‌انگیزگی به‌صورت اپیدمی میان پسران افزایش یافته است.

 

 

روحیاتی که مانع خوشبختی هستند

در یک کلام باید گفت در زمانه امروزی، چیزی که مشکل ایجاد می کند این است که زن ها به سمت مرد شدن پیش می روند و مردها به سمت زن شدن. عادت های روزمره دختران و پسران امروزی، ملاحت و زنانگی را از زن و مردانگی و قدرت و ایستادگی را از مرد گرفته است. به همین دلیل الگوهای خانواده دچار بحران شده اند. زن ها، به قدر کافی زن نیستند و مردها به قدر کافی مرد نیستند.

 

با وجود همه این تفاوت ها، دختران و پسران وقتی وارد زندگی مشترک می شوند، می خواهند به تلفیقی از الگوهای سنتی خانواده و روحیات امروزی خود برسند. می خواهند خودشان باشند اما طرف مقابلشان شبیه پدر یا مادرشان رفتار کند. از این گذشته، روحیات امروزی دختران و پسران بیش از آنکه آنها را آماده یک زندگی مشترک همدلانه کند، بر مبنای سود فردی و رضایت فردی خواهد بود. این که آنها چقدر از این ازدواج بهره (مادی و معنوی) برده اند، چقدر خوشحالند و چقدر در چنین ازدواجی آینده دارند. این فردگرایی در ازدواج، همیشه بین دو نفر باقی می ماند و آنها را از یک خانواده تبدیل به دو همخانه می کند که تا زمان داشتن منافع مشترک کنار هم خواهند بود و در صورت بروز هر اختلافی، می توانند راهشان را از هم جدا کرده و سراغ زندگی خودشان بروند. 

منبع: زندگی ایده آل

shiva & hasan بازدید : 268 سه شنبه 17 دی 1392 نظرات (0)

گفتگوهای جنسی قبل از ازدواج

در زمانه ما، یکی از دلایل افزایش طلاق وجود مشکلات جنسی و نگرش منفی زن یا مرد به آن است. متاسفانه هنوز هم بسیاری از دختران و پسران طی گفت‌وگوهای قبل از ازدواج، به نگرش و انتظارهای خود از رابطه زناشویی اشاره نمی‌کنند. اما واقعیت این است که برآورده‌نشدن توقعات در رابطه زناشویی می‌تواند باعث سردی رابطه و نابسامانی‌های دیگر شود. 

 

چرا باید درباره مسائل جنسی صحبت کنیم؟

اگر از دختر و پسری که حتی تاریخ ازدواجشان را تعیین کرده‌اند سوال شود: «آیا راجع به مسایل زناشویی با همدیگر صحبت کرده‌اید یا نه؟» در بیشتر موارد می‌گویند: «نه، ما فکر نمی‌کردیم این موضوع مهم باشد» یا می‌گویند: «ما این جور صحبت‌ها را به بعد از ازدواج موکول کرده‌ایم، به‌دلیل اینکه بعد راحت‌تر می‌توانیم در مورد آن صحبت کنیم.»

 

چنین زوج‌هایی نمی‌دانند اینگونه صحبت‌ها به قبل از تصمیم‌گیری نهایی برای ازدواج مربوط است، نه بعد از ازدواج. آیا شما هم معتقدید گفت‌وگو راجع به مسایل زناشویی باید به بعد از ازدواج موکول شود؟ آیا بعد از ازدواج برای اینگونه صحبت‌ها دیر نیست؟ اگر بعد از ازدواج همسران متوجه شدند که با یکدیگر در این‌باره توافق ندارند، راه‌حل چیست؟ آیا می‌توانند به‌راحتی در ازدواج خود تجدیدنظر کنند؟

 

کی صحبت کنیم؟

رابطه بین زن و شوهر، با سایر رابطه‌های اجتماعی، دوستی و خانوادگی متفاوت است. این رابطه 4 اصل دارد و وجود مشکلات جدی در هر کدام از این اصول، موثرنبودن تلاش‌های زوج در حل این مشکلات و ناامیدی یا دست از تلاش برداشتن، می‌تواند خطر جدی برای سلامت و آینده رابطه باشد. پایه‌های اصلی رابطه زناشویی عبارت است از: چارچوب (ویژگی‌ها و شرایط مشابه)، علاقه و رابطه عاطفی، داشتن رابطه زناشویی رضایت‌بخش و تعهد و احساس مسوولیت نسبت به یكدیگر.

 

در دین و فرهنگ‌ ما و بسیاری از فرهنگ‌ها، برقراری رابطه زناشویی قبل از ازدواج، مشروع و پذیرفته نیست. اما برخی می‌پرسند که:

 

آیابدون داشتن چنین تجربه‌ای می‌توان در این حیطه، اطلاعاتی راجع به خودشان و طرف مقابل به‌دست آورد؟

پاسخ این است که قبل از ازدواج لازم است دختران و پسران از طریق مطالعه و گفت‌وگو با افراد واجد صلاحیت، آموزش‌هایی را در مورد رابطه زناشویی ببینند و تا حدودی به ارزیابی نگرش، انتظارها و تمایل خود نسبت به این رابطه بپردازند. در این گفت‌وگوها نكته‌هایی مطرح می‌شود که همسران از طریق آن می‌توانند اطلاعات بیشتری در مورد رابطه زناشویی بعد از ازدواجشان به‌دست آورند.

 

زمانی که همسران آینده، در مورد بیشتر معیارهای خود، با طرف مقابل به توافق رسیدند، لازم است خجالت را کنار بگذارند و گفتگو‌هایی را با حفظ چارچوب‌های اخلاقی به این مساله اختصاص دهند.

 

با توجه به اینکه گفت‌وگو درباره این موضوع آسان نیست یا ممکن است شناخت كافی نسبت به تمایل مزاجی خود نداشته باشند، بهتر است برای این کار از مشاوران خانواده کمک بگیرند و در خصوص این مسایل با هم صحبت كنند.

 

میزان اشتیاق و تمایل هر فرد به رابطه زناشویی متفاوت است. بعضی افراد اشتیاق بیشتر و بعضی‌ها اشتیاق کمتری برای این رابطه دارند. تمایل به رابطه زناشویی در افراد از روزی چند بار تا سالی یکبار متفاوت است. تفاوت افراد در میزان اشتیاق جنسی هم به دلیل تفاوت‌های جسمی یا هورمونی و هم به علت خصایص روانی افراد است. حال تصور کنید که تمایل جنسی زن یا مرد بسیار بالا و تمایل طرف مقابلش بسیار کم باشد. قطعا این تفاوت، رضایت و سلامت زناشویی چنین زوجی را به خطر می‌اندازد. بنابراین باید انتظارها و سلیقه‌های جنسی خود را با همسر آینده‌تان در میان بگذارید.

 

بعد از ازدواج

درست است که رابطه زناشویی طبیعی و معمول در همه انسان‌ها تقریبا به یک شکل انجام می‌گیرد اما هر فرد انتظارها و سلیقه‌های خاصی دارد. بنابراین بیشتر از گذشته، لازم است زوج‌ها راجع به این رفتار با همدیگر تعامل و گفت‌وگو داشته باشند. مهم این است که زن و شوهر در این انتظارات، توافق داشته باشند. خیلی از همسران به دلیل سلیقه‌های جنسی متفاوت و متضاد، دچار تعارض می‌شوند و تجربه نشان داده است که هرچند این انتظارات تا حدودی قابل اصلاح و تغییر است اما به‌طور کامل تغییر نمی‌کند و زن یا شوهری که انتظاراتش در روابط زناشویی برآورده نشود، ممکن است احساس سرخوردگی كند.

 

این سرخوردگی نیز احتمالا زمینه‌ساز سردی رابطه یا خطا‌های اخلاقی دیگر خواهد شد. علاوه بر اینها،‌ زن و شوهر باید بعد از ازدواج در مورد حاشیه‌های روابط زناشویی با همدیگر به توافق برسند. منظور از حاشیه روابط، نظر افراد راجع به عوامل زمینه‌ساز مطلوب برای شروع و ادامه رابطه است؛ مانند چگونگی گفت‌وگو‌های عاطفی، نوازش و لمس قبل از رابطه، محل و فضای مطلوب برای برقراری رابطه و... یکی دیگر از مسایل و مشکلات نادیده‌گرفتن بعضی از تعهدات اخلاقی عاطفی و جنسی در زندگی زناشویی، از سوی یک یا هر دو است که می‌تواند باعث بروز اختلاف‌های شدید و بحران‌های غیرقابل جبران در زندگی مشترک بشود. قبل از ازدواج، لازم است که همسران از عقاید مربوط به تعهدات جنسی و اخلاقی همدیگر مطلع شوند.

برگرفته از: سلامت

shiva & hasan بازدید : 270 سه شنبه 17 دی 1392 نظرات (0)

تمایل به ازدواج ,عدم تمایل به ازدواج

 

صحبت مان درباره کسانی که فرصت مناسب و دلخواه ازدواج را پیدا نمی کنند نیست. از کسانی حرف می زنیم که خودشان تصمیم به مجرد ماندن می گیرند. آنهایی که از ازدواج می ترسند یا نفرت دارند. چرا بعضی از زنان از ازدواج فرار می کنند؟

 

استقلال

این یکی از شایع‌ترین دلایل حفظ استقلال است. به نظر می‌رسد این روزها خانم‌ها بیشتر از آزادی خود لذت می‌برند. آنها فکر می کنند ازدواج استقلال شان را به مخاطره می اندازد و با مسئولیت های جدید و تعهدهای خانوادگی محدودشان می کند. بنابراین مجبورند از کار و تحصیل و علایقشان فاصله بگیرند. تصوری که البته اشتباه است. ازدواج ممکن است سبک زندگی شما را عوض کند اما با انتخاب درست می توانید همسری داشته باشید که حامی استقلال شما و فعالیت هایتان باشد نه مخالف آن.

 

اوقات تنهایی

بعضی از زنان وقت گذراندن برای خودشان را یکی از دلایل عدم تمایل به ازدواج می دانند. تجرد طولانی مدت برای عده ای باعث می شود انزوا و تنهایی شان را به هر چیزی ترجیح بدهند. این عده عموما سازگاری خوبی ندارند و به راحتی با دیگران کنار نمی آیند.

 

روابط قبلی

تجربیات بد از ازدواج‌های قبلی گاهی یکی دیگر از دلایلی است که خانم‌ها را از ازدواج دور می‌کند. نه فقط ازدواج، روابط عاطفی شکست خورده و دوستی های ازبین رفته و بی اعتمادی ناشی از آنها مانع از وارد شدن آنها به یک رابطه طولانی مدت می شود. تجربیات تلخ دیگران هم گاهی مزید بر علت می شود تا زن ها قید ازدواج را بزنند.

 

چطور با این ترس ها مقابله کنید؟

برای خودتان تعیین كنید كه دقیقا از چه چیزی می‌ترسید: بیشتر افراد از خود ازدواج نمی‌ترسند، از حواشی و آن ترس دارند. برای مقابله با این ترس بدترین تصویر ذهنی كه نگرانتان می کند و باعث می شود از ازدواج بترسی، در ذهن خود مجسم كنید و سعی کنید حربه های مقابله با آن را برای خود تعیین کنید. این که چطور می توانید از این اتفاق پیشگیری کرده و در صورت وقوع چطور باید با آن برخورد کنید.

 

مشورت بخواهید: از هر كسی كه در زندگی مشترك خود موفق است بخواهید تا درباره ترس ها و نگرانی هایی که قبل از ازدواج داشته و موفقیت هایی که در مقابله با آنها یا حل و فصل شان به دست آورده برایتان صحبت کند.

 

قبل از ازدواج توجه کنید: ترس های شما تا حد زیادی با انتخاب همسر مناسب تان از بین می رود. نیازهایتان را پیش از هر چیز باید با شریك زندگیتان در میان بگذارید. از این طریق هم شریكتان متوجه نیازهای شما می‌شود و هم می توانید در رابطه خود موفق تر به پیش بروید.

منبع: تبیان

shiva & hasan بازدید : 185 سه شنبه 17 دی 1392 نظرات (0)

روز خواستگاری ,داماد شدن, عروس شدن

 

قدیمی‌ها اعتقاد داشتند ازدواج، ارتباط زیادی به دختر و پسری که قرار است با هم ازدواج کنند ندارد بلکه به والدین و حتی طایفه دو نفر مربوط می‌شود. اگر در خاطرات پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌های خود دقت کنید، درمی‌یابید که زوج‌های زیادی قبل از نشستن بر سر سفره عقد حتی همدیگر را نیز ندیده بودند.

 

برای داماد شدن همین‌قدر کافی بود که پسر بگوید می‌خواهد ازدواج کند و گاهی برای عروس شدن به همین اندازه هم نیاز نبود؛ اما دیگر نمی‌شود چنین نسخه‌ای برای نسل امروز پیچید؛ نسلی که قرار است در یک خانواده کوچک دو نفره فقط روی پای خودش بایستد بی‌تردید ملاک‌ها و معیارهای خاص خودش را نیز دارد.

 

برای این نسل جدید توصیه می‌شود دست‌کم یک جلسه گفت‌وگو پیش از خواستگاری برگزار شود تا در آن از دیدگاه‌های یکدیگر و خانواده‌هایشان مطلع شوند. حرف‌های این جلسه و جلسات خواستگاری و پس از آن باید از لاف و گزاف به دور باشد و دختر و پسر خود را همان‌گونه که هستند نشان دهند. بنابراین، سعی کنید به هنگام گفتگو از هرگونه کلی‌گویی، پراکنده‌گویی و ابهام‌گویی اجتناب کنید فکر نکنید این‌که نگذارید طرفتان به واقعیات پی ببرد زرنگی است.

 

من می خواهم

جوانی می‌گفت در جلسه پیش از خواستگاری دختری را که می‌خواستم با او ازدواج کنم فراری دادم. راز این فرار این بود که آن جوان هرچه را که می‌خواست به عنوان دیدگاه خود مطرح کند می‌گفت: من می‌خواهم که این‌طوری باشد. چون من دوست دارم که آن‌طوری باشد...

 

این‌که شما چیزی را می‌خواهید دلیل کافی برای اجرا شدن آن نیست اگر دلیل درست و حسابی دارید جای مطرح کردن آن در همین جلسه است.

 

اگر آرزویی، برنامه‌ای، هدفی و خواسته‌ای را دارید دلایل خودتان را کاملاً بیان کنید، مستدل و منطقی صحبت کردن دیگران را نیز به فکر فرو می‌برد تا بیشتر در مورد حرف‌های شما فکر کنند، اگر خواسته‌های منطقی دارید با منطق آنها را بیان کنید تا تصور نشود که شما خیلی متوقع هستید.

 

خیالباف‌ها شکست می‌خورند

زوج‌های زیادی به دلیل حرف‌های بی‌اساس و وعده‌ها و ادعاهای واهی و خیالی زندگی آینده خود را به هم ریخته‌اند. کاخی که بر دروغ و خیال بنا شود هرچقدر هم که بالا برود محکوم به سقوط است.

 

مردی می‌گفت به همسر آینده‌ام گفتم لیسانس دارم چون فکر می‌کردم آن سال دانشگاه قبول می‌شوم. دختری می‌گفت همیشه دلم می‌خواست خانواده‌مان پولدار باشند به خاطر همین نگفتم پدرم راننده شرکت است گفتم مدیر آنجاست... و من آنها را در دادگاه خانواده ملاقات کرده بودم، پس به هنگام گفتگو از واقعیت‌ها بگویید، از آمال و آرزوها و توهمات بی‌اساس و خیالی دوری کنید، از مسائل مهم صحبت کنید، به مسائلی بپردازید که نشانه رشد فکری و روحی و بلوغ شما باشد.

 

پسری دختری را ملاقات کرد، به دختر گفت دوست ندارم بدون من از خانه بیرون بروی، دختر پنداشت چقدر دوستم دارد! گمان کرد این حرف را از علاقه می‌گوید و حتما جدی نیست. پسر با دختر ازدواج کرد و نگذاشت تنها از خانه بیرون برود. بزودی همین در زندگی آنها مساله‌ای بزرگ شد...

 

اگر بحث تشکیل یک زندگی است، پس لازم است که قاطع باشید و هرچیز را که ممکن است نپذیرید از همان اول مطرح کنید. هر گونه مسامحه یا سهل‌انگاری ممکن است فرجام ناخوشایندی را به همراه داشته باشد.

 

اگر برای آینده خود برنامه‌هایی دارید، لازم است همه آنها را به هنگام گفتگو به روشنی هر چه تمام بر زبان آورید. درباره تمامی مسائل وضعیت فکری و روحی، وضعیت اقتصادی، سبک زندگی، برنامه‌های آینده، اعتقادات و ... بحث و تبادل‌نظر کنید، نگذارید مساله‌ای مبهم بماند

 

برنامه‌هایتان را به هم بگویید

دختر گفت:‌ من می‌خواستم تا مقطع دکترا تحصیل کنم. فکر نمی‌کردم تو مخالف باشی،‌ پسر گفت:‌ من می‌خواستم به شهرستان برگردم فکر می‌کردم تو خودت می‌دانی که نمی‌توانم دور از والدینم زندگی کنم...

 

اگر شما برنامه‌ای دارید چرا آن را پنهان می‌کنید. اگر همه چیز از اول مشخص نشود در آینده تضمینی برای کنار آمدن همسرتان در مورد آن برنامه نخواهد بود. فکر نکنید باید او را در مقابل کار انجام شده قرار دهید. او را از اول در مقابل برنامه‌های خود قرار دهید و بگذارید هر دو برای زندگی خود درست برنامه‌ریزی کنید.

 

اگر برای آینده خود برنامه‌هایی دارید، لازم است همه آنها را به هنگام گفتگو به روشنی هر چه تمام بر زبان آورید. درباره تمامی مسائل وضعیت فکری و روحی، وضعیت اقتصادی، سبک زندگی، برنامه‌های آینده، اعتقادات و ... بحث و تبادل‌نظر کنید، نگذارید مساله‌ای مبهم بماند، اگر در مورد مساله‌ای بحث کردید و به اختلاف رسیدید تا تکلیف آن را مشخص نکردید، آن را رها نکنید. در هنگام صحبت، خود را همان‌گونه که هستید عرضه دارید و همین دقت را در مورد طرف مقابلتان به کار ببرید.

 

هنگام تنظیم قرارداد ازدواج، همه درخواست‌های قلبی خود را که بالندگی و رشد و استقلال فردی را تضمین می‌کند با طرف دیگر در میان بگذارید و در صورت توافق آن را امضا کنید، باید خاطر نشان سازیم که انتظارات و توقعات شما از ازدواج باید کاملاً منطقی و معقول باشد.

منبع: چاردیواری

shiva & hasan بازدید : 179 سه شنبه 17 دی 1392 نظرات (0)

همسر ایده آل,ازدواج سابق,ازدواج دوباره

 

شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد. فردی برای ازدواج به شما معرفی می شود که سابقه ازدواج قبلی دارد. شما با این مساله راحت کنار می آیید اما این همه ماجرا نیست. همسر ایده آل و مورد علاقه شما، از ازدواج سابقش بچه هم دارد. شرایط چنین ازدواجی چطور باید باشد؟

 

نسبت به بچه‌ها چه احساسی دارید؟

خیلی‌ها اصلاً بچه دوست ندارند و خوششان نمی‌آید بچه دوروبرشان باشد. اگر می‌دانید که همه عمرتان بچه دوست نداشته‌اید، این را به خودتان یادآور شوید و باز برای فکر بیشتر به خودتان وقت بدهید. اما اگر معمولاً از حضور بچه‌ها لذت می‌برید، مسئله‌ای که باید به آن فکر کنید این است که بچه‌های طرف‌مقابلتان را دوست دارید یا نه.

 

بچه نسبت به شما چه احساسی دارد؟

طلاق همیشه برای بچه‌ها سخت است اما ازدواج دوباره والدینشان می‌تواند سخت‌تر هم باشد. بیشتر بچه‌ها وقتی پدر یا مادرشان فردی جدید را پیدا می‌کند کمی حسودی می‌کنند و گاهی هم می‌ترسند که پدر یا مادرشان را از دست بدهند. گاهی اوقات فکر می‌کنند شما می‌خواهید جای پدر یا مادر واقعی‌اش را بگیرید. اینها احساساتی کاملاً طبیعی هستند که با ارتباط و گفتگوی درست می‌توان با آنها کنار آمد. واقعیت سخت‌تر این است که این بچه اعتراف کند که از همسرتان بدش می‌آید و ترجیح می‌دهد با آن یکی والدین خود زندگی کند. یکی دیگر از مشکلات می‌تواند این باشد که این بچه بطور مداوم شما و همسرتان را به جان هم بیندازد. برای کنار آمدن و برخورد با چنین موقعیت‌هایی یک توصیه سه کلمه‌ای داریم: گفتگو، گفتگو، گفتگو. بچه‌ها خراب‌کارهایی عالی هستند. اگر از قبل می‌دانید که می‌توانند مانعی بر سر راه شما باشند، می‌توانید پیش مشاور بروید و خیلی وقت‌ها هم البته این مشکلات قابل‌حل نیستند.

 

پدر یا مادرخوانده بودن چطور زندگی‌تان را تغییر می‌دهد؟

از شب‌ها بیرون رفتن و خوشگذرانی لذت می‌برید؟ بدانید که اینها و خیلی کارهای دیگر اگر نگوییم غیرممکن از این به بعد سخت خواهد شد. باید بفهمید که وضعیت نگهداری بچه بین همسر جدید شما و همسر سابق او به چه صورت خواهد بود. بعضی والدینی که از هم جدا شده‌اند بچه‌ها را به صورت نیمه‌وقت نگه می‌دارند و گاهی کلاً مسئولیت سرپرستی بچه به عهده یکی از آنها خواهد بود.

 

چه میزان مسئولیت خواهید داشت؟

بفهمید که همسرتان از شما به عنوان والدین جدید این کودک تا چه میزان توقع دارد. آیا انتظار دارد اگر بچه دل‌درد گرفت، بخاطر او نیمه شب از خواب بیدار شوید؟ آیا باید هر شب برای او غذای مخصوص درست کنید؟ برایش شب‌ها قصه بخوانید تا خوابش ببرد؟ اگر شیطنت کرد تنبیهش کنید؟ ممکن است همسرتان همه مسئولیت‌های پدر یا مادری را از شما توقع داشته باشد. اما اینکه هیچ مسئولیتی هم به شما در قبال آن بچه واگذار نکند به همین اندازه بد است.

همسر ایده آل,ازدواج سابق,ازدواج دوباره

آیا می‌توانید تحمل کنید همسرتان با همسر سابقش ارتباط داشته باشد؟

اینکه بدانید همسرتان قبل از شما همسر دیگری داشته است به اندازه کافی دشوار است چه برسد به اینکه مجبور باشید تحمل کنید این رابطه‌ بخاطر بچه‌ها همچنان ادامه داشته باشد. ببینید اگر همسر سابق او تلفن کند یا اگر بفهمید که با هم برای تفریح بچه، او را جایی برده‌اند چه احساسی پیدا می‌کنید؟ اینکه بطور مداوم همسرتان را متهم کنید که رابطه با همسر سابقش را از سر گرفته است یا بعد از جلسه اولیا و مربیان بچه که همراه همسر سابقش به مدرسه رفته بود چند روز با او حرف نزنید از نبایدهاست. به خاطر داشته باشید که این فرد الان به شما متعهد شده است!

 

آیا می‌توانید با این مسئله که همیشه نفر اول نیستید کنار بیایید؟

همه این فکر را دارند که حداقل چند سال اول زندگی برایشان مثل ماه‌عسل خواهد بود -- یعنی فقط شما دو نفر و عشقتان. وقتی همسرتان بچه داشته باشد، این دوره به محض اتمام ماه‌عسل تمام خواهد شد (تازه اگر تصور کنیم که قرار است آن را دو نفری بروید!) و بعد مجبورید به واقعیت زندگی برگردید. دیگر به جای اینکه همسرتان از پشت شمع روی میز شام به شما زل بزند، مشغول زور کردن بچه‌اش برای غذا خوردن است. وقتی دوست دارید برای تفریح به جزیره کیش بروید، همسرتان ممکن است بخاطر بچه‌ها پارک ارم را پیشنهاد کند. حتی ممکن است مجبور شود به جای گرفتن دست شما، دست دختر کوچولویش را بگیرد. برای اینکه با مشکل مواجه نشوید، باید انعطاف‌پذیر باشید و درک کنید که همسرتان تا چه اندازه دوستتان دارد--هر چقدر که بچه‌هایش را هم دوست دارد دیگر مهم نیست.

 

آیا همسرتان می‌خواهد بچه‌های بیشتری داشته باشد؟

همیشه این احتمال وجود دارد که همسرتان به اندازه‌ای که می‌خواسته بچه‌دار شده است. اگر شما هم قصد بچه‌دار شدن دارید، حتماً باید در این مورد با طرف‌مقابل صحبت کنید. ممکن است مجبور شوید آرزوی همیشگی داشتن 2 یا 3 بچه را به یک بچه تقلیل دهید اما اگر این فرد همانی باشد که همیشه می‌خواسته‌اید، ارزشش را دارد!

منبع: مردمان

تعداد صفحات : 21

درباره ما
Profile Pic
همگی دست به دست هم دهیم تا بستری سالم فراهم کنیم برای رساندن دلها به یکدیگر
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    محتوا و مطالب سایت را چگونه ارزیابی میکنید؟
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 621
  • کل نظرات : 10
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 57
  • آی پی امروز : 36
  • آی پی دیروز : 91
  • بازدید امروز : 371
  • باردید دیروز : 171
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,509
  • بازدید ماه : 2,437
  • بازدید سال : 15,612
  • بازدید کلی : 171,052
  • کدهای اختصاصی