loading...
ازدواج | مشاور ازدواج و خانواده | دانستنیهای قبل از ازدواج
shiva & hasan بازدید : 147 جمعه 20 دی 1392 نظرات (0)

شما از زمانی که قصد ازدواج می کنید، تا وقتی زندگی مشترکتان را شروع می کنید به مهارت هایی نیاز دارید که مهم ترین آنها انتخاب درست و مناسب همسر و دانستن اصول‌ مهارت‌های ارتباطی در زندگی مشترک است تا بتوانید یک خانواده درست و اصولی تشکیل دهید.

 


خانواده شباهت زیادی با خانه دارد. در قرآن كریم جایی که قرار است به خانه و خانواده اشاره شود، از ریشه لغوی "سكن" استفاده می شود. قرآن از خانه با تعبیر «مسكن» یاد كرده و یكی از هدف‌ها و فایده‌های پیوند زناشویی را لیسكن الیها (اعراف/ 189) و لتسكنوا الیها (روم/21) می داند.

 

 

 

همان طور که خانه محل آرامش است، ازدواج هم فرصتی برای آرامش گرفتن و تسکین به حساب می آید. یک خانه خوب، خانه ای محکم و استوار است که روی زمین سفت ساخته شده باشد و خطری آن را تهدید نکند. درست مثل یک ازدواج خوب و سالم!

 
 
 

 

 

شما در خانه ای راحت هستید که تجهیزات آن متناسب با نیازهایتان انتخاب شده باشد. یک ازدواج خوب و موفق هم ازدواجی است که در آن دو طرف بیشترین سازگاری و تناسب را با هم داشته باشند.

 

 

 

بنابراین، اینجا بیش از هر چیز انتخاب همسر و شرایط آن اهمیت پیدا می کند. همان طور که زیبائی، نوساز بودن، خیره‌ كنندگی نما و گران‌بها بودن وسایل یک خانه نمی تواند سستی پایه‌های یك ساختمان را جبران كنند، در ازدواج هم باید به دنبال معیارهایی اساسی تر از ظاهر و اسم و رسم باشید.

 
 

 

 

که عشق آسان نمود اول

 

 

 

در زمانه ما، دختران و پسران جوان برای انتخاب همسر، كه مهم‌ترین و اساسی‌ترین این مراحل است، با سه دغدغه مهم روبه‌رو هستند:

 

 

 

1- ملاك‌ها: از بین ده‌ها ویژگی و صفتی كه یك نفر دارد به كدام یك بیشتر توجه كنیم؟ سن، ظاهر، فرهنگ خانواده، باورها و اعمال دینی، تحصیلات، وضعیت اقتصادی، شغل، صفات اخلاقی، موقعیت اجتماعی، نژاد، سلامت جسمی، سلامت روانی، اصالت خانواده،...

 
 
 

 

 

2- راه‌های تشخیص ملاك‌ها: سن را با شناسنامه می‌توان به دست آورد، ظاهر را با مشاهده. تحصیلات، وضعیت اقتصادی و شغل را با پرس و جو. مسئولیت‌پذیری، مهربانی، سازگاری، بردباری، اصالت و سلامت خانواده را ـ كه در شكل‌گیری و تداوم یك زندگی مشترك نقش و اثر بسیار زیادی دارند ـ چگونه و از كجا می‌توان فهمید و نسبت به وجود آنها اطمینان خاطر پیدا كرد؟

 
 
 

 

 

3- روش‌های پیداكردن فرد مورد نظر: داشتن یك فهرست بلند بالا از ویژگی‌ها و صفات همسر آینده، هرچند با مطالعه، دقت و مشورت تنظیم شده باشد برای فرد طالب همسر، "همسر" نمی‌شود. با آنكه در فرآیند گزینش همسر كه سرنوشت‌سازترین انتخاب هر فرد است، مراحل " آگاهی از ملاك‌های اساسی" و "آشنایی با روش‌های تشخیص هر ملاك" اهمیت زیادی دارند، اما مشكل عده زیادی از افراد عاقل و آگاه كه نمی‌خواهند با یك نگاه و برخورد، شیفته و دلداده كسی شوند و در دام عشقی تند و آینده‌ساز بیفتند این است كه دسترسی به فرد مطلوب خود ندارند و نمی‌دانند از چه كس یا سازمانی كمك بگیرند. در این آشفته بازار ناآگاهی و نیاز، هر از گاهی بنگاه‌های همسریابی قارچ‌‌گونه می‌رویند و با دفتر و دستك و این روزها با سایت و رایانه و آزمون ! بدون پشتوانه علمی و كارشناسی معتبر یا از سر خیرخواهی و احساس وظیفه، و یا به قصد فریبكاری و سودجویی، جوانان را به سوی خود می‌كشند و بر بحران‌های فردی و خانوادگی متقاضیان می‌افزایند.

 


 

ملاك‌ها ازكجا می‌آیند؟

 

 

 

تفاوت انتخاب همسر با هر انتخاب دیگر، در همین ملاك‌های سلیقه‌ای است. والدین دختری، خواستگار او را به این خاطر نمی‌پذیرند كه تعداد اعضای خانواده‌ پسر زیاد است. به باور آنها این امر، رفت و آمدها را افزایش می‌دهد و باعث مزاحمت و هزینه فراوان می‌شود! پسری از ازدواج با دختری كه تك فرزند است ابا می‌كند، چون به نظر او، فرزندِ تنها، سلطه‌گر بار می‌آید و خواسته‌های زیادی را بر همسر خود تحمیل می‌كند! بعضی سخنان نیز به صورت ضرب‌المثل رایج شده است: «از مردم فلان شهر زن بگیرید اما به آنها زن ندهید!» با تمام این ها، به نظر می‌رسد خاستگاه ملاك‌های ازدواج، مانند بسیاری از موارد دیگر باید عقل و دین باشد. در بین ملاك‌های همسرگزینی باید به چند مورد توجه کرد:

 

 

 

ملاك‌های مثبت

 

 

 

1-تعهد به رشد خود و بهبود زندگی مشترك

 

 

 

2 -بازبودن روحی و احساسی

 

 

 

3-صداقت

 

 

 

4-پختگی و مسئولیت‌پذیری

 

 

 

5-اعتماد به نفس بالا

 

 

 

6-نگرش مثبت به زندگی

 
 

 

 

ملاك‌های منفی

 

 

 

1-اعتیاد به مواد مخدر و الكل

 

 

 

2-پرخاشگری شدید و مداوم

 

 

 

3-ذهنیت قربانی

 

 

 

4-تلاش برای مهاركردن دیگران

 

 

 

5-اختلالات و انحرافات جنسی

 

 

 

6-ناپختگی و كودك صفتی

 

 

 

7-سطح هیجانی پایین

 

 

 

8-زخم‌های عاطفی بهبود نیافته

 

 

 

9-سابقه آزار و اغفال در كودكی

 
 

 

 

ویرانگرها: این ها مواردی هستند که از همان آغاز ازدواج آسیب‌رسان و مخرب می شوند

 

 

 

1-تفاوت سنی فاحش

 

 

 

2-تفاوت دینی و مذهبی

 

 

 

3-تفاوت‌های نژادی، اجتماعی و فرهنگی

 

 

 

4-خانواده آشفته و ناسالم

 

 

 

5-همسر قبلی دردسرساز

 

 

 

6- فرزند ناتنی مشكل‌ساز

 

 

 

7- رابطه از راه دور

 
 
 
 
 

برگرفته ازسایت بیداری

shiva & hasan بازدید : 176 جمعه 20 دی 1392 نظرات (0)

یکی از مقوله های بسیار مهم و اساسی در امر ازدواج شناخت طرفین نسبت به هم دیگر است؛ زیرا اگر دو نفر نسبت به هم شناختی نداشته باشند، ازدواج آنها با جهل و نادانی صورت گرفته و تبعات منفی را به دنبال دارد و منجر به طلاق و جدایی می شود.

 

 

این در حالی که است که ازدواج فامیلی در میان برخی از خانواده‌ها بدون هیچ شناختی در زمینه ازدواج بشدت طرفدار دارد و اما برخی دیگر خانواده‌ها فرزندان خود را از این نوع ازدواج منع می‌کنند.

 
 

 

 

در گذشته به دلیل اینکه ارتباطات بین قبیله، قوم و خویش محدود بود و افراد با خانواده و فامیل رابطه بیشتری داشتند و معمولا همه جزئیات و کلیات رفتار دختر را مورد نظر را می‌سنجیدند و او را به عنوان همسر مناسب برای فرزند خود انتخاب می‌کردند در حالی که این ازدواج‌ها معمولا تحمیلی بود و براساس شناخت پدر و یا مادر صورت می‌گرفت.

 
 

 

 

این در حالی است که درمورد انتخاب همسر باید به صورت مجموعه‌ای از ملاک‌ها ، معیار و پارامترها توجه کرد و هر فردی با توجه به روحیات خود همسر خود را با توجه به شناخت از او انتخاب کند.

 

 

 

تجربه‌ها نشان داده است برخی مواقع زمانی که ازدواج فامیلی صورت می‌گیرد زوجین زندگی خوب و خوشی ندارند زیرا شناختی از قبل از هم نداشته و براساس فامیل بودن با هم ازدواج کردند و در این موارد اقدام بسیار جاهلانه و اشتباهی انجام داده‌اند.

 

 

اما در بعضی اوقات ازدواج فامیلی صورت نمی‌گیرد و دو نفر هیچ نسبت فامیلی با هم ندارند ولی چون قبل از ازدواج همدیگر را شناخته اند ، زندگی موفقی دارند.

 

به همین دلیل ازدواج‌های فامیلی و یا غیر فامیلی باید همه بر مبنای شناخت صورت بگیرد.

 
 

 

 

یکی از آفت و آسیب های ازدواج فامیلی دخالت خانواده و فامیل‌ها است زیرا بستگان و فامیل‌ها به خودشان این حق را می‌دهند که در زندگی زوجین دخالت و مالکیت کنند و بستگان دو طرف حق انتخاب و اختیار را از زن و مرد گرفته و اجازه زندگی مستقل و پایدار را به آنها نمی‌دهند و آنها دچار سرگردانی می‌شوند.

 

 

 
 

موارد زیادی مشاهده شده است که زن و شوهری که ازدواج فامیلی داشته اند و دردادگاه‌ها خواهان طلاق هستند، عامل اصلی طلاقشان دخالت خانواده ها و یا بستگان است.

 
 

 

 

هرچه نسبت فامیلی نزدیکتر باشد، طرفین و خانواده‌ها به خودشان بیشتر اجازه و حق دخالت را می‌دهند و به تدریج زندگی آنها دچار سرگردانی شده و از هم پاشیده می شود؛ زیرا خود زوجین هم نمی توانند تشخیص بدهند که خانواده کدام طرف دلسوز آنها بوده وتصمیم درست را می‌گیرد.

 
 

 

 

شناخت عمیق در زندگی زن وشوهر بسیار مهم و این شناخت را در فامیل نمی توان پیدا کرد. بارها اتفاق افتاده زن و شوهری که هیچ نسبت فامیلی نداشته، سالیان سال در کمال آرامش باهم زندگی می‌کنند، زیرا همه زوایای همدیگر را می دانند وبا صداقت و معیار همسر آینده شان را انتخاب کرده‌اند و براساس احساس تصمیم نگرفته‌اند.

 
 

 

 

در قرآن، آیات و روایت بیشتر بر دلیل شناخت تاکید شده است. زمانی که در قرآن آمده که ما شما را در کنار همدیگر آفریدیم تا جفت و عشق خود را پیدا کنید و در کنار هم به آرامش برسید نتیجه می گیریم که عشق عمیق و شناخت بعد از ازدواج مهم است نه قبل از ازدواج. در نتیجه فامیل بودن به معنای شناخت نیست و کلیت ندارد.

منبع : bornanews.ir

shiva & hasan بازدید : 318 جمعه 20 دی 1392 نظرات (0)

اگر احساس می کنید بعد از ازدواج رابطه تان با همسرتان کمی سرد شده و مثل گذشته گرم و صمیمی نیستید نکات زیر را بخوانید و به آنها عمل کنید.

 

۱) مسایل کوچک را سرسری نگیرید

 

 

شاید به نظرتان برسد برخی مسایل آنقدر کوچکند که نمی توانند باعث دعوا شوند اما کاملا برعکس گاهی نگذاشتن ظرف ها در ظرفشویی یا درآوردن کفش در مکانی نامناسب، باعث دعواهای بزرگی می شود. اگر مسایل کوچک بین زوج ها حل نشود تبدیل به یک مشکل بزرگ خواهد شد. پس اجازه ندهید مشکلات بی اهمیت صمیمیت?تان را از بین ببرد و با گذشت زمان شما را از هم دور کند. اگر بتوانید مسایل کوچک را بین خود حل کنید به راحتی از پس حل مشکلات بزرگ تر برمی آیید.

 

 

۲) ابراز علاقه کنید

 

 

برای خوشبخت بودن در یک رابطه لازم است هر روز پیام مثبت دریافت کنید. بیان جملاتی نظیر دوستت دارم، دلم برایت تنگ شده، احساس خوبی به من می دهی یا خرید یک هدیه، می تواند عشق را شعله ور کند. فراموش نکنید مردان بیش از زنان به شنیدن این مسایل نیاز دارند. زن ها برای حرف زدن و بیان احساساتشان معمولا اشخاص دیگری را در کنارشان دارند اما مردها به ندرت کسی را پیدا می کنند. در میان زوج هایی که زنان به همسرشان ابراز علاقه نمی کنند، میزان طلاق ۲ برابر است.

 

 

۳) ابراز احساسات را نادیده نگیرید

 

 

مردان با درست کردن میز شکسته آشپزخانه ممکن است علاقه خود را به همسرشان نشان دهند در صورتی که زنان با بیان کلمات این کار را می کنند. فراموش نکنید که زنان و مردان راه های متفاوتی از هم برای بیان احساسات دارند پس به شکلی که همسرتان از طریق آن ابراز احساس می کند احترام بگذارید.

 

 

۴) صحبت کنید

 

 

هر روز حداقل ۱۰ دقیقه در مورد مسایلی غیر از کار، خانواده، وظایف و رابطه تان صحبت کنید. برخی افراد فکر می کنند همیشه در حال برقراری ارتباط با همسرشان هستند در حالی که در واقع در حال انجام کارهای روزمره اند. ارتباط برقرار کردن واقعی یعنی اینکه شما در رابطه با موضوعات خصوصی، اهداف و رویاهایتان با همسرتان صحبت کنید. به عنوان نمونه موضوعاتی مانند اینکه آیا شده برای چیزی حسرت بخوری؟ وقتی بچه بودی مامان را بیشتر دوست داشتی یا بابا را؟ سال گذشته بهترین کاری که انجام دادی و به آن افتخار می کنی چه بوده است؟ هرچه سوالات شما خصوصی تر باشد درجه صمیمیت شما بالاتر می رود.

 

 

۵) از روزمرگی فرار کنید

 

 

تمامی روابط ابتدا و انتهایی دارند. زوج هایی که در روزمرگی بمانند به انتهای خط می رسند و روزمرگی خوشبختی آنها را در خود دفن می کند. اگر می خواهید رابطه خوشبختی داشته باشید باید کاری کنید زوج شما احساس بی حوصلگی نکند و از روزمرگی بیرون بیاید. چه عیبی دارد هر از چند گاهی کاری انجام دهید که عادت به انجام آن نداشته اید. با هم به پارک بروید و بدمینتون بازی کنید.

 

 

۶) داستان پریان واقعیت ندارد

 

 

برخلاف آنچه عموم مردم فکر می کنند ۲ نفر به خاطر داشتن روابط جنسی و برقراری ارتباط با هم ازدواج نمی کنند. آنچه ۲ نفر را به هم نزدیک تر می کند دلسردنشدن است. دلسردی از جمله دلایل اصلی احساس بدبختی در انسان هاست. پس در مورد مشکلات زندگی با هم صحبت کنید و راه حلی بیابید تا طرف مقابل شما دلسرد نشود.

 

 

۷) به موقع دعوا کنید

 

 

اگر از چیزی ناراحتید موقع مناسبی برای پیش کشیدن آن پیدا کنید. در مورد آنچه می خواهید بگویید درست فکر کنید. بعد از اتمام بحث هم حتی اگر شما آغازگر بحث نبوده اید یا مقصر نیستید، عذرخواهی کنید. اگر دعوا را درست اداره نکنید به مرور رابطه بین شما و همسرتان سرد می شود.

 

 

۸) روی منفی ها تمرکز نکنید

 

 

برای انجام فعالیت های مثبت وقتی تعیین کنید و تمام تمرکزتان را روی حذف منفی ها نگذارید. اشتباه بسیاری از زوج ها این است که روی امور منفی زندگی و حذف آنها تمرکز می کنند. به جای اینکه تمام مدت به دنبال حل مشکلات زندگی باشید به لذایذ آن، دوستی ها و احساسات تان بها دهید تا ببینید مشکلات چه راحت از سر راه کنار می روند.

 
 

منبع: Success Magazine

shiva & hasan بازدید : 138 جمعه 20 دی 1392 نظرات (0)

انشالله تو سرخ است

 

شما وقتی در جریان انتخاب و ازدواج قرار می گیرید چه می کنید؟ به خواندن کتاب های مختلف رو می آورید و سعی می کنید درباره ازدواج اطلاعات عمومی کسب کنید یا سراغ مشاور و روانشناس می روید و از واسطه و محقق کمک می گیرید تا طرف مقابل را بشناسید؟ به نظرتان این ها برای داشتن یک ازدواج بی دغدغه کافیست؟ فکر می کنید چند نفر در دنیا هستند که همه این راه ها را به کار گرفته باشند و باز هم از ازدواج واهمه داشته باشند؟

 


 

 

حقیقت این است که ازدواج هم مثل هر قدم بزرگ دیگری در زندگی ترس دارد اما آن چیزی که می تواند همه ترس ها را کنار بزند و شما را به جلو براند، توکل است. توکل در کنار تلاش و مکاشفه و مطالعه. توکل یعنی این‌که در همه مراحل زندگی، ضمانت انسان تکیه به خداوند باشد. انسان همه تلاش‌ ها، مطالعات و تحقیقات را داشته باشد اما در هنگام تصمیم گیری نیز از یاد خداوند غفلت نکند و سررشته‌ همه‌ امور را به دست او ببیند. «و مَنْ یَتَوَکَّلْ علی الله فَهُوَ حَسْبُه؛ (طلاق: 3) کسی که به خدا توکل کند، خدا برای او کافی است».توکل یعنی در تمام مراحلِ شناسایی، تحقیق، مشورت و ارزیابی نگاهمان رو به خدا باشد.

 

 

 
 
 

توکل در ازدواج

 

 

 

توکل در ازدواج به این معنا نیست که شخص بگوید: خدایا، من این مورد را دیده ام، توکل به تو! این توکل نیست. این تنبلی است. خداوند در مورد توکل در قرآن کریم می فرماید: «و شاوِرْهُمْ فی الأمْرِ فإذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللهِ؛ (آل عمران: 159)و در کارها با مردم مشورت کن و آنگاه که تصمیم گرفتی به خداوند توکل نما».

 

 

 

نقل شده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در بیابان از شتر خویش پیاده شدند و شروع به بستن زانوی شتر خود کردند تا شتر حرکت نکند. یکی از اصحاب از راه رسید گفت: یا رسول الله چه می کنید؟ حضرت فرمودند: دارم پای شترم را می بندم تا شتر فرار نکند. آن صحابی گفت: توکل به خدا کنید، شتر فرار نمی کند. پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: نه، این سخن با معنای توکل منافات دارد. بلکه باید با توکل به خدا زانوی شتر را بست.

 
 

 

 

نتایج توکل

 

 

 

1. مانع ترس

 

 

 

اگر پایه های توکل در بنیان زندگی مستحکم شد، برخی آفات در زندگی شما رخ نمی نمایاند. یکی از این آفات «ترس» است. کسی که به خداوند توکل داشته باشد؛ پشتیبانی در زندگی دارد که در لحظه های خطر دستگیر اوست. پس هنگامی که سررشته امور را در دست او می بیند، ترس در وجودش راه پیدا نمی کند. او امور خود را به کسی واگذار کرده که به عاقبت همه‌ امور واقف است.

 


 

 

توکل در ازدواج نیز نقشی اساسی دارد. کسی که توکل دارد از ازدواج نمی ‌هراسد و با اطمینان از حمایت خداوند در این راه گام بر می دارد و با دلی آرام در جلسه خواستگاری شرکت می کند. انسان متوکل نه تنها در ازدواج که در سایر مراحل زندگی نیز ترسی به دل راه نمی دهد. او تلاش خود را می کند و نتیجه را به خداوند می سپارد حال چه ازدواجی صورت بگیرد و چه پاسخ منفی بشنود. او می داند تحقق همه امور به دست خداوند است، اگر خداوند اراده بکند، می‌شود؛ هر چند همه با آن مخالف و مانع از انجام آن کار باشند و اگر تمام اسباب و زمینه ها فراهم باشد و اراده خدا بر این امر قرار نگرفته باشد، آن امر به نتیجه نمی رسد.

 

 

 

اگر دختر یا پسری برای رضای خدا و با توکل به خداوند متعال همسری را برای خود برگزیند و صلاح کار خود را به خداوند واگذارد، از هیچ چیز نمی هراسد؛ زیرا رضایت خدا در این امر است و او خود مشکلات و موانع را مرتفع می کند.

 
 
 

 

 

2.بخل زُدایی

 

 

 

توکل با آفت دیگری نیز در زندگی مقابله می کند و آن مسأله‌ی «بخل» است. گاه افراد به بهانه جلوگیری از اسراف و عدم تشریفات بخل می ورزند. معمولاً بخل با خود نوعی ترس در فرد ایجاد می کند. ترس از این که مبادا پول پس اندازی تمام شود و به مخارج دیگر ازدواج یا زندگی ام نرسد.

 

 

 

پس اگر لزوم و ضرورت خرج کردن در مسئله و موردی را دانستید دیگر نباید نگران کمبود مالی و حرف های دیگران باشید. در فکر این نباشید که مخارج من از کجا تأمین می شود.

 

 

 

انسان متوکل همیشه می گوید: من این پول را می دهم و به خدا توکل می کنم که در آینده نیز در زندگی در نمانم. وقتی انگیزه افراد در کاری الهی باشد و قصد به رخ کشیدن تجملات و تفاخر نداشته باشند، خداوند کفایت می کند و مشکلاتشان را بر طرف می نماید.

 
 
 
 

منبع: تبیان

shiva & hasan بازدید : 152 جمعه 20 دی 1392 نظرات (0)

گشاده نظری روح خانواده است. روح "ما" و چیزی که کل خانواده و ازدواج را در بر می گیرد.کسانی هستند که معتقدند "سخت ترین چیز درباره ی ازدواج و داشتن بچه این است که همه به کل خانواده بیندیشند زیرا این امر سبک زندگی را تغییر می دهد و دیگران نمی توان زیاد به برنامه ها و کارهای شخصی پرداخت. شما مجبور می شوید فداکاری کنید، مجبورید به دیگران فکر کنید و به برآورده کردن نیازهای آنها و خوشحال و راضی نگه داشتن آنها بیندیشید."

 

این یک حقیقت است. یک ازدواج خوب و یک خانواده ی خوب مستلزم خدمتگزاری و فداکاری است ولی وقتی شما حقیقتاً یکدیگر را دوست داشته باشید و با هم یک هدف عالی و ارزشمند را برای ایجاد "ما" در پیش رو داشته باشید همانند بزرگ کردن کردن یک فرزند، آنگاه می بینید که فداکاری و ایثار چیزی جز دادن یک چیز کو چک برای به دست آوردن یک چیز بزرگ و ارزشمند نیست. تکامل حقیقی از ایثار به دست می آید. این تغییر و تکامل بزرگ از "من" به سوی "ما" است که خانواده را خانواده می کند!

 

 

واقعیت این است که خانواده و زندگی خانوادگی به دلیل کشمکش های موجود در آن مانند دیگری است که خصلت ها در آن می جوشند و تکامل و شادمانی حقیقی از آن درست می شود. ازدواج هجوم به تنهایی و جوهره ی "خود" است. ازدواج درمان افراد منزوی است و مسئولیت های خسته کننده، طاقت فرسا، گیج کننده و ناکام کننده را تحمیل می کند؛ اما اینها شرط اساسی برای آزادی حقیقی است.

 

 

جالب است که می بینیم همیشه دو جبهه در هر جدایی وجود دارد و هر دو نیز معتقدند که حق با آنهاست و دیگری در اشتباه است و عموماً هر دو طرف وانمود می کنند که اساساً انسان های خوبی هستند ولی پیروی از یک ذهنیت مستقل یه هیچ وجه در محیط ها و روابطی که در آن افراد به هم وابسته اند، کارساز نیست. ازدواج و زندگی خانوادگی مکتب اخلاق است.

 

 

کاترین یوهانسون در کتابش عواملی که سبب خشنودی از ازدواج و دوام آن می شود را بیان می کند. در این میان او بر دو عقیده ی برجسته تأکید می کند:

 

 

۱) هر دو طرف مجرد بودن را فراموش می کنند و خود را متأهل به حساب می آورند. روح هردو یکی می شود و هریک به دیگری به عنوان بهترین دوست خود می نگرد.

 

 

۲) آنها بیشتر مراقب سلامت ارتباطات خود هستند تا پیروز شدن در مشاجرات. آنها خود آگاه هستند و می توانند بشنوند و خودشان را از دید شریک زندگی خود ارزیابی کنند.

 

 

این نوع فداکاری که برای دستیابی به یک خانواده ی غنی لازم است پیروزی نهایی را در قالب خصایل و کمالات نیکو برای هر دو زوج فراهم می آورد.

 

منبع:شبکه خبری برنا

shiva & hasan بازدید : 183 جمعه 20 دی 1392 نظرات (0)

استریا؛ مشکل بیشتر خانم های باردار

 

خطوط کشش پوستی یا استریا نوعی اسکارهای پوستی با رنگ سفید نقره ای هستند که به مرور زمان کمتر می شوند ولی به طور کامل ناپدید نمی شوند.

 

خطوط کششی پوستی، اغلب در درم که لایه میانی پوست و مسوول حفظ شکل پوست است و در هر جایی از بدن قابل مشاهده اند ولی معمولا در مکان هایی که چربی زیادی ذخیره می شوند، تمایل بیشتری به شکل گیری دارند. این مکان ها معمولا شامل شکم، سینه و بخش فوقانی بازو، زیر بازوها، ران ها، لگن، و باسن هستند. این خط ها بر فعالیت بدنی اثری ندارند و مشکلی برای سلامت به شمار نمی روند و رشد سریع پوست (به عنوان مثال در بارداری) یا افزایش وزن و مصرف کرم های استرویید از علل به وجود آمدن آنهاست. این مشکل اغلب هنگام بارداری و چاقی و افزایش رشد سریع ماهیچه ها در بدنسازی دیده می شود و بین ۹۰ ۷۵ درصد خانم ها درجاتی از خطوط کششش پوستی را دارند. سطوح بالای هورمونی طی بارداری اغلب باعث ایجاد خطوط کششی پوستی طی ماه های ۶ و ۷ بارداری می شود. این خطوط ابتدا به رنگ قرمز یا ارغوانی هستند اما به مرور زمان کمرنگ تر می شوند.

 

 

هورمون های گلوکورتیکویید باعث گسترش خطوط کششی پوستی می شوند و این کار را با اثر بر اپیدرم و جلوگیری از فعالیت فیبروبلاست ها در ایجاد کلاژن و فیبرهای الاستین که برای حفظ توأم پوست در رشد سریع آن لازم است، انجام می دهد. این کاهش مواد حفظ کننده، وقتی پوست کشیده می شود، باعث گسستگی اپیدرم و درم می شود.

 

 

در مطالعه ای نشان داده شده که مصرف روغن یا کرم می تواند باعث جلوگیری از خطوط کششی پوستی شود. مصرف روزانه عصاره Gotu kola، (مغز قهوه سودانی) ویتامین E و کلاژن هیدرولاز می تواند به طور مشخصی تمایل به ایجاد استریا در بارداری را کم کند.

 

 

درمان های متعددی برای بهبود استریا وجود دارد از جمله لیزر، درم ابریژن و رتینوییدها که استفاده روزانه برای یک ماه باعث کاهش عمق و طول و سطوح ناصاف استریا می شود.

 

 

رادیوفرکوئنسی در ترکیب با لیزری خاص باعث بهبود استریا در حد ۲/۸۹ درصد می شود. در صورتی که استریاها به صورت مکرر رخ دهند و در محدوده زیر ناف باشند، می توان با عمل جراحی آنها را از بین برد.

 

 

از روش های جدید می توان به لیزر فراکشنال اشاره کرد که باعث ایجاد زخم های میکروسکوپیک می شود بدن با ایجاد کلاژن و اپی تلیوم جدید آن را درمان می کند. نتایج یک مطالعه در سال ۲۰۰۷، میزان بهبود با این روش را ۷۵ درصد تخمین زده است.

 
 
 

دکتر محمدعلی نیلفروش زاده/متخصص پوست و مو

shiva & hasan بازدید : 164 جمعه 20 دی 1392 نظرات (0)

زمان آشنایی قبل از ازدواج چقدر است ؟تصمیم به این عظمت باید قبل از وارد عمل شدن خیلی خوب بررسی شود. زیرا وقتی ازدواج کردید، تنها راه خروج از آن مرگ یا طلاق است.

 

 
 
 
 

زمان متوسط آشنایی به هر رابطه بستگی دارد. می‌تواند از چند ماه باشد تا چند سال اما برای همه یکسان نیست زیرا هر رابطه با دیگری فرق دارد.

 

 

 

نمی‌ توانید یک چارچوب زمانی یک ماهه برای خود در نظر بگیرید. درواقع، حتی یک سال هم برای گرفتن چنین تصمیم مهمی که بر بقیه عمرتان و همه جوانب زندگیتان اثر دارد، کم است.

 

 

 

این به آن بستگی دارد که شما و طرف‌مقابلتان هر دو به توافق برسید و مسئولیت‌هایی که هر دو باید با آن روبه‌رو شوید را مشخص کرده باشید.

 

 

 

ازدواج مترادف با همیشگی است. قرار است تا پایان عمر با یک نفر باشید.

 

 

 

متاسفانه، فرهنگ‌های مدرن معنا و مفهوم آن را تغییر داده‌اند زیرا هدف آن کم‌ارزش شده است. کسانی را می‌بینیم که ظرف چند ماه ازدواج می‌کنند و بعد از چند سال از هم جدا می‌شوند، درحالیکه قرار است ازدواج تا پایان عمر باشد.

 

 

 

وقتی از دیدگاه واقعبینانه به ازدواج نگاه کنیم، باید مهمترین رابطه یک فرد در طول زندگی‌اش باشد. زن و شوهر باید بهترین دوستان یکدیگر باشند. یعنی تا پایان عمر عمیق‌ترین و صمیمی‌ترین لحظات را با کسی که دوستش دارید بگذرانید.

 

 

 

ازدواج یعنی زندگیتان را به فردی دیگر بدهید. یعنی دو نفر یکی شوید.

 

 

 

تصمیم به این عظمت باید قبل از وارد عمل شدن خیلی خوب بررسی شود. زیرا وقتی ازدواج کردید، تنها راه خروج از آن مرگ یا طلاق است و هر دوی آنها تصمیمات بسیار سختی هستند که زخم‌های بدی بر جای می‌گذارند و این زخم‌ها به طرز وحشتناکی زندگی افراد را تغییر می‌دهند.

 

 

 

ازدواج یعنی بدون نگاه کردن به عقب، رابطه را به بالاترین حد ممکن برسانید. به همین دلیل است که مدت زمان مناسب برای آشنایی قبل از ازدواج باید به خوبی در نظر گرفته شود.

 

 

 

اما این زمان تنها فاکتوری نیست که باید مدنظر قرار گیرد.

 

 

 

عوامل دیگر عبارتند از:

 

 

 

اعتماد میان دو طرف چه میزان است؟

 

 

 

سلامت رابطه

 

 

 

بالغ بودن دو طرف

 

 

 

امکانات اقتصادی

 

 

 

تایید اعضای خانواده دو طرف

 

 

 

همانطور که می‌بینید، فقط مدت زمان آشنایی قبل از ازدواج مهم نیست. باید ببینید چه زمان موقعیت و شرایط لازم برای رساندن رابطه به بالاترین حد ممکن فراهم می‌شود.

 
 
 
 
 

منبع : salamatnews.com

shiva & hasan بازدید : 281 جمعه 20 دی 1392 نظرات (0)

1- پسرها غیب گو نیستند به آنها واضح و روشن بگویید چه می خواهید.

 

2- پسرها عروسک خیمه شب بازی شما نیستند ؛ حسادت آنها را مقابل دوستان تان تحریک نکنید.

 

3- بدترین چیز برای پسرها این است که ببینند دخترها معتاد به سیگارند.

 

 

4- پسرها عاشق دخترهایی هستند که ورزشکارند و به اندام شان توجه می کنند.

 

 

5- دخترانی که نمی توانند به حققیت گوش کنند پس سئوالی نپرسند!

 

 

6- از پسرها انتظار نداشته باشید که هر چه در فیلم های رمانتیک و عاشقانه می بینید را برای شما تکرار کنند.

 

 

7- پسری که عاشق شماست ، دوست دارد تنها کسی باشد که با او حرف می زنید.

 

 

8- پسرها معمولا مهربانند و دوست دارند برای خوشحال کردن شما تلاش کنند. بهتر است این را بدانید.

 

 

9- پسرها هرکاری می کنند تا توجه دختری که دوستش دارند را به خود جذب کنند.

 

 

10- پسرها از مشاهده آشپزی دخترها به وجد می آیند!!

 

منبع:niksalehi.com

shiva & hasan بازدید : 173 جمعه 20 دی 1392 نظرات (0)

در مورد زمان مشاوره قبل از ازدواج اختلاف نظر وجود دارد اما به نظر می رسد وقتی که دختر و پسر به این نتیجه می رسند که تمایل دارند با هم ازدواج کنند و می خواهند مطمئن شوند آیا شرایطشان برای ازدواج مناسب است یا نه، بهترین زمان برای این کار است...

 

 

آنها باید در این مرحله با هماهنگی هم، برای مشاوره اقدام کنند تا به نکته هایی که بدون شک از دیدشان پنهان مانده است، پی ببرند.

 

 

 

مشاوره قبل از ازدواج، باید زمانی انجام شود که طرفین به هم قول ازدواج نداده باشند، یعنی معلوم نباشد چه زمانی با هم ازدواج می کنند. متاسفانه در حال حاضر بسیاری از زوج ها یک هفته قبل از مراسم عقد یا بعد از مشخص کردن تاریخ عقد، برای مشاوره مراجعه می کنند که این کاملا بی فایده و بی اساس است.

 

 

 

آیا هدف این زوج از مراجعه این است که یکی آنها را تایید کند؟ مشاوره قبل از ازدواج زمانی موثر است و مفهوم پیدا می کند که قبل از هر گونه تصمیم گیری جدی به مشاور مراجعه شود.

 

 

 

دختر و پسری که برای مشاوره مراجعه می کنند باید بتوانند تا حدودی مسایل احساسی را کنار بگذارند و چشم هایشان را روی مسایل منطقی بازکنند، احتمال شکست ازدواج های احساسی زیاد است. از طرف دیگر، ازدواج های بدون احساس و از روی منطق مطلق هم محاسبه یا معامله است و به شکست منجر می شود. برای شروع زندگی، عشق لازم است ولی کافی نیست. اشتباه است که فکر کنیم چون کسی عاشق طرف مقابلش شده، می تواند حتما با او ازدواج کند.

 

 

 

● ازدواج های ایرانی در گذر زمان

 

 

 

ازدواج ها در ایران ۳ گروه هستند؛ ازدواج هایی که تا اواخر دهه ۴۰ شمسی انجام شده است، بیشتر ماهیت سنتی داشته اند و جو حاکم بر خانواده ها نسبتا پدرسالاری بوده است. مرد بیرون از خانه کار می کرد و زن خانه دار بود، مطالبات و خواسته های مالی زیادی وجود نداشت، عشق هم در طول زندگی به وجود می آمد. در این ازدواج ها، هم عقیده و همفکربودن زن و مرد خیلی مهم نبود و ارتباط عاطفی جزو معیارهای زندگی محسوب نمی شد. زن و مرد با مراسم خواستگاری سنتی به هم معرفی می شدند و با هم ازدواج می کردند و از قبل هیچ ارتباط عاطفی ای با هم نداشتند. رابطه زن و مرد از ابتدا اینگونه تعریف شده بود؛ مرد نان آور است و زن مسوول تربیت فرزندان و انجام کارهای خانه. طلاق معنا و مفهومی نداشت. ایده اینکه زن باید با لباس سفید به خانه شوهر برود و با کفن خارج شود، حاکم بود.

 

 

 

گروه دوم، ازدواج هایی است که از دهه ۵۰ تا اواسط دهه۶۰ یعنی تا سال ۶۵ صورت گرفته است. این ازدواج ها به خصوص بین طبقه متوسط شهری اتفاق می افتاد و بیشتر ازدواج ها مکتبی و آرمانی بود، به این معنا که یک قشر تحصیلکرده یا طبقه متوسط شهری پس ازهمفکری با هم و با کمترین توقعات و امکانات و قرار دادن ۱۴ شاخه گل مهریه قرار می گذاشتند با هم ازدواج کنند. برای این گروه از افراد، آرمان مهم بود و آنها بعد از ازدواج و تشکیل زندگی مشترک، با مشکلات عدیده مالی مواجه می شدند و زندگی سختی را شروع می کردند. این گروه به همان روش و سبکی که در همه دنیا رواج دارد، ازدواج می کردند و الگوی مدرن حاکم بود. در این الگو، طرفین به هم نمی گفتند چه داری و چه زندگی ای درست کرده ای و بعد، زندگی را شروع کنند بلکه می گفتند ما هیچ چیز نداریم و با کمک هم شروع به ساختن می کنیم و البته این، معنای زندگی واقعی است. مشکلی که برای این نوع ازدواج ها به وجود آمد، این بود که مواجهه با بحران های مالی شدید باعث می شد گاهی برخی خانم ها به دلیل سختی و مشکلات، از ازدواج پشیمان شوند.

 

 

 

گروه سوم این ازدواج ها، در اوایل دهه ۷۰ اتفاق افتاد که سبک ازدواج ها عوض شد؛ وقتی که فرزندان مادران نسل دوم بزرگ شدند و مادرانی که در دهه ۶۰ با مشکلات عدیده مالی مواجه بودند، به هیچ وجه حاضر نشدند دخترانشان با پسرانی که امنیت مالی نداشتند، ازدواج کنند. یعنی از اوایل دهه ۷۰، به بعد، ازدواج ها با مطالبات افراطی مالی صورت می گرفت، همفکری و نزدیکی عاطفی کم کم اهمیت خود را برای مردم از دست داد و همین مساله باعث افزایش طلاق در کشور شد. متاسفانه در حال حاضر نسل جدید هم به اشتباه با مطالبات مالی ازدواج می کنند، یادشان می رود همفکری و نزدیکی فرهنگی، تشابه اقتصادی و تشابه نسبی خانواده ها برای ازدواج مهم است و پول و ثروت همه چیز نیست و خوشبختی کامل به ارمغان نمی آورد.

 

 

 

● وابستگی افراد به خانواده شان

 

 

 

در جامعه ایرانی، فرزندان سال های طولانی به خانواده شان وابسته هستند و این گونه نیست که اگر فرزندی به سن۱۸ سالگی رسید، از خانواده جدا یا دور شود و یک زندگی مستقل را شروع کند. در ایران سیستم پیوسته حاکم است، به همین دلیل مشاوره های قبل از ازدواج ایرانی ها با مشاوره های قبل از ازدواج اروپایی ها تفاوت دارد. از طرف دیگر، تشابه خانوادگی در ایران بسیار مهم است. بیان جملاتی نظیر اینکه من با خانواده اش چه کار دارم؟ من خود طرف را دوست دارم و برایم مهم است، کاملا اشتباه است زیرا تقریبا ۹۵ درصد مردم ایران به خانواده های پدری از نظر مالی، فکری و عاطفی وابسته هستند، یعنی سیستم زندگی مستقل در ایران پسندیده نیست و متاسفانه هنوز جا نیفتاده است و فرزندان بعد از رسیدن به سن قانونی به سختی می توانند مستقل و به دور از خانواده زندگی کنند که این مساله به فرهنگ ما برمی گردد زیرا ایران از کشورهای امن دنیاست. پس مشکل امنیت نیست، مشکل ما فرهنگی است که هنوز در ایران جا نیفتاده است.

 

منبع: salamat.ir

shiva & hasan بازدید : 178 جمعه 20 دی 1392 نظرات (0)

زیاد خواستگاری نروید، بدبخت می شوید

 

خواستگاری‌های متعدد = بدترین انتخاب!برخی ازدواج را وابسته به شرایطی می‌دانند که فراهم شدن آن‌ها ، زمان ازدواج را تعیین می‌کند و برخی دیگر به شانس و تصادف اعتقاد دارند تا ....

 
 

 

 

برخی برای انتخاب همسر محدودیت زمانی تعیین می‌کنند و با خواستگاری‌های متعدد،‌ بالاخره همسر انتخاب می‌کنند. اما محققین می‌گویند این افراد اغلب بدترین انتخاب را دارند که شباهتی هم به معیارهایشان ندارد.

 

 

 

افراد به شیوه‌های مختلفی همسر خود را انتخاب می‌کنند:

 

 

 

- برخی بر این باورند که بالاخره روزی با همسر رویایی خود رو برو خواهند شد

 

- برخی به شانس و تصادف عقیده دارند

 

- برخی بر عهده خانواده می‌گذارند

 

- برخی هم ازدواج را وابسته به شرایطی می‌دانند که فراهم شدن آن‌ها، زمان ازدواج را تعیین می‌کند. در این دسته،‌ چه در مورد خانم‌ها و چه در مورد آقایان،‌ به خصوص در کشور ما، گروهی وجود دارند که وقتی به سن خاصی رسیدند و اوضاع نسبتا باثباتی از نظر مالی یا تحصیلی یا مانند آن پیدا کردند،‌ تصمیم می‌گیرند که ازدواج کنند و برای آن محدوده زمانی هم تعیین می‌کنند. بعد از آن خواستگاری رفتن‌های مکرر یا میزبان خواستگارهای فراوان بودن،‌ برنامه دوره‌ای از زندگی خانواده‌ها می‌شود تا بالاخره فرد ازدواج کند. اما، آیا این روش مناسبی است؟

 
 

 

 

به گفته محققین، انسان و البته برخی دیگر از جانوران می‌توانند تا حدی تنوع را تحمل کنند، ‌اما از حد که گذشت دچار سردرگمی می‌شوند و شاید حتی بدترین انتخاب را داشته باشند. مثال ساده این مورد را می‌توانید در فهرست‌های بسیار طولانی غذای رستوران‌ها تجربه کنید که وقتی زیادی طولانی باشد،‌ معمولا انتخاب خوبی نخواهید داشت.

 
 

 

 

به گزارش دیسکاوری،‌ محققین بر این باورند که این محدودیت به اجداد ما برمی‌گردد. الیسون لنتون، از محققین دانشکده روان‌شناسی دانشگاه ادینبورگ چنین توضیح می‌دهد: «اجداد ما در اجتماعاتی بسیار کوچک‌تر زندگی می‌کرده‌اند و هیچ‌وقت با سطح تنوعی که بشر امروزه با آن مواجه است،‌ روبرو نبوده است. به نظر می‌رسد که ذهن ما محدودیت دارد،‌ اگر چه بسته به شرایط می‌تواند خودش را با سطح تنوع متداول در زندگی روزمره وفق دهد.»

 
 

 

 

محققین برای مطالعه تاثیر این محدودیت در فرایند انتخاب همسر به طور خاص، از 1868 زن و 1870 مرد خواستند که در مطالعه آن‌ها شرکت کنند. شرکت‌کنندگان اطلاعاتی مانند سن،‌ وزن،‌ قد، تحصیلات، مذهب، شغل و عاداتی مثل سیگار کشیدن را در فرم‌های مطالعه ثبت کردند. بعد در 84 گروه تقسیم شدند و افراد هر گروه، می‌توانستند افراد جنس مخالف را فقط به مدت 3 دقیقه ببینند. همه باید طی 48 ساعت تصمیم می‌گرفتند و به محققین اطلاع می‌دادند که چه کسی را انتخاب می‌کردند.

 
 

 

 

نتیجه برای محققین بسیار جالب بود. برخی از افراد نتوانستند کسی را انتخاب کنند. کسانی هم که موفق به انتخاب شدند،‌ کسی را انتخاب کردند که کم‌ترین شباهت را به معیارهای از پیش اعلام‌شده داشت. اما چرا این اتفاق افتاد؟

 
 

 

 

محققین بر این باورند که مسئله به نحوه قضاوت ما برمی‌گردد. ما انسان‌ها گرایش داریم برای انتخاب، نسبی قضاوت کنیم و معمولا قضاوت‌های ما مطلق نیست. بنابراین،‌ به جای این که فاکتورها را با ایده‌آل خود بسنجیم، آن‌ها را با هم مقایسه می‌کنیم. بنابراین وقتی فرد با گزینه‌های فراوان مواجه می‌شود، با انبوهی از عوامل روبرو شده که باید آن‌ها را با هم مقایسه کند.

 
 
 

 

 

در نهایت، مواجهه با دنیایی از عوامل مختلف باعث می‌شود که مغز فرایند انتخاب را رها کند. به گفته محققین، شاید به همین دلیل به خصوص در شهرهای بزرگ، شاهد بالا رفتن سن ازدواج هستیم. چون بین این همه آدم متنوع، فرد برای انتخاب آن‌قدر عوامل زیادی را باید در نظر بگیرد و با هم مقایسه کند که در نهایت از خیرش می‌گذرد.

 
 

 

 

بنابراین، یا در زمان بسیار کم خود را با گزینه‌های فراوان مواجه نکنید، یا دست کم فهرستی از معیارهای خود را به صورت مکتوب داشته باشید و برای مقایسه از آن استفاده کنید نه این که آدم‌ها را با هم مقایسه کنید. به علاوه حتما نیاز دارید که فاکتورهای خود را اولویت‌بندی کنید.

 
 
 
 
 
 
 

منبع : khabaronline.ir

shiva & hasan بازدید : 132 پنجشنبه 19 دی 1392 نظرات (0)

در هیچ قانونی تعیین نشده است که دختر از پسر خواستگاری نکند و یا هیچ الزامی هم وجود ندارد که حتما پسر از دختر خواستگاری کند.

 
 

 

 

برخی افراد جامعه بر این باورند دختر نباید از پسر خواستگاری کند و با این روش شخصیت دختر زیر سوال می‌رود. «غلامرضا قاسمی‌کبریا»، دکترای روانشناسی و مشاوره در این‌باره می‌گوید: خواستگاری چه از طرف پسر و یا دختر باید از سه حوزه فرهنگ، اعتقاد، ضوابط و قواعد اجتماعی مورد بررسی قرار گیرد.

 
 

 

 

ابتدا به بحث قانون می‌پردازیم، در هیچ قانونی تعیین نشده است که دختر از پسر خواستگاری نکند و یا هیچ الزامی هم وجود ندارد که حتما پسر از دختر خواستگاری کند.

 

 

 

از لحاظ اعتقادی در هیچ روایتی و یا آیه‌ای نیامده است که پسر باید از دختر خواستگاری کند.

 

 

 

اما از لحاظ فرهنگی و عمومی که به تدریج شکل گرفته است؛در جامعه این گونه نهادینه شده است که معمولا دخترها رفتاری همراه با کرشمه دارند و تمایل به مورد پسند قرار گرفتن و جلوه‌گری در آنها زیاد است، اینطور متعارف شده است که پسر باید برای ابراز عشق به دختر پا جلو بگذارد و از او درخواست ازدواج کند که این فرهنگ به صورت عمومی در بین افراد جامعه القاء شده است.

 

 

 
 

مشکلی که در بحث خواستگاری دختر از پسر بوجود می‌آید فقط جنبه فرهنگی آن است. مثلا اگر مادری دختری داشته باشد و یک برادرزاده پسر هم داشته باشد و از خصوصیات و شخصیت برادرزاده‌اش برایش جذاب باشد و به او بگوید که من دوست دارم تو با دخترم ازدواج کنی، امکان دارد بعد از ازدواج پسر بارها دختر را مورد سرزنش قرار دهد و بگوید« مادرت به من التماس کرد با توازدواج کنم وگرنه من هیچ تمایلی برای ازدواج با تو نداشتم.»

 
 

 

 

خوشبختانه در فرهنگ دینی هیچ الزامی وجود ندارد که پسر از دختر خواستگاری کند و حتی خواستگاری را به دختر سپرده است. در این مبحث می‌توان به خطبه‌ای که دختر و پسر به عقد هم در می‌آیند، اشاره کرد. وقتی عاقد از دختر می‌پرسد که «آیا وکیلم شما را به عقد دائم فلانی دربیاورم»؛ یعنی آیا من به نمایندگی شما می‌توانم پسر را خواستگاری کنم و به عقد شما درآورم، در این مسئله باید گفت که از طرف دختر، پسر را خواستگاری می‌کند.

 
 

 

 

خطبه اصلی این است که دختر و پسر خودشان بخوانند و اگر بلد نیستند یک نفر را به نمایندگی خود بگذارند که خطبه را برای آنها جاری کند. خطبه زَوَّجْتُکَ نَفْسی فِی الْمُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَی الْمَهْرِ الْمَعْلُوم (من می‌خواهم خودم را به همسری تو در مدت معین با مهر معین درآوردم)

 
 

 

 

اگر توجه کرده باشید تاریخ به ما آموزش داده است که هیچ الزامی وجود ندارد که پسر باید از دختر خواستگاری کند. اگر دقت کرده باشید پیامبر اکرم(ص) فقط یک دختر داشت که برایش بسیار مهم و ارزشمند بود، اما ایشان از طرف دخترش، امام علی را خواستگاری کرد و دست دخترش را به دامادش گذاشت و یا زنی در جمع و در مسجد از پیامبر خواستگاری کرد؛ که پیامبر به آن زن گفت من شرایط ازدواج با شما را ندارم.

 
 
 

 

 

جالب است بدانید اسلام خواستگاری و ازدواج را برعهده زن گذاشته شده زیرا دختر به دلیل شخصیت و رفتار هم جزئیات و هم کلیات را در نظر دارد و از لحاظ مدیریت و همینطور خرید شی، کالا و ... زنان از لحاظ انتخاباتی و برنامه‌ریزی بسیار دقیق‌تر و موفق‌تر از مردان هستند؛ اما طلاق را بر عهده مرد گذاشته شده، زیرا معمولا مردها تحمل و طاقت بیشتری نسبت به زنان دارند. بارها در جلسات مشاوره دیده شده است که حق طلاق با زن بوده؛ اما بعد از مدتی که زن، همسرش را طلاق داده، پشیمان شده است.

 
 

 

 

زمانی‌که دختر و پسر شرایط همدیگر را درک کنند و طبق شرایط با هم ازدواج کنند، حتی اگر دختر از پسر خواستگاری کند، هیچ اشکالی ندارد و مانعی در خوشبختی آنها وجود ندارد. برخی از شرایط اختلاف سنی، وضع مالی، خواستگاری دختر از پسر که در فرهنگ عمومی به طور غلط به افراد القاء شده است، نه جنبه علمی و نه جنبه قانونی دارد.

 
 
 
 
 
 
 

منبع: afkarnews.ir

shiva & hasan بازدید : 169 پنجشنبه 19 دی 1392 نظرات (0)

به هیچ عنوان گذشته ای که شما در ان وجود نداشتید را به عنوان یک ابزار برای فرار از ناکامی ها و نقاط ضعف خود به این رابطه راه ندهید . گذشته همسرتان را به دید منفی نگاه نکنید و سر کوفت نزنید .

 

 

● پذیرفتن گذشته

 

 

نباید آنرا پنهان کنید و یا از آن فرار نمایید. بهر حال این موضوع به سراغ شما خواهد امد پس انرا تسویه کنید بی توجهی به غم و غصه های همسرتان هیچ چیز را تغییر نخواهد داد. اگر به احساسات او بی توجهی کنید، شاید غم از دست دادن رابطه یا همسر اولش تا ابد همراهش باقی بماند. بی توجهی و سرسری گرفتن مسائل فقط بهبود طرف مقابل را به تعویق می اندازد. بهتر است به او اجازه دهید تا با شما صحبت کند و بگوید که در کجای سفر غم انگیز خود قرار دارد. به هیچ عنوان گذشته ای که شما در ان وجود نداشتید را به عنوان یک ابزار برای فرار از ناکامی ها و نقاط ضعف خود به این رابطه راه ندهید . گذشته همسرتان را به دید منفی نگاه نکنید و سر کوفت نزنید .یک رابطه زمانی موفق است که هر دو طرف به راحتی بتوانند حرف های دلشان را به یکدیگر بزنند و به سادگی با هم ارتباط برقرار کنند.بدون ترس و مزاحمت به همین سادگی

 

 

 

● قبول کنید که در زندگی شما ۳ قلب وجود دارد

 

 

پذیرفتن این مطلب که نیمی از قلب همسرتان متعلق به گذشته است ، کمی دشوار است. اما در زندگی با فردی که همسر خود را از دست داده، یا رابطه ای را نا تمام رها کرده " این دقیقاً هنری است که شما حتماً باید آنرا بلد باشید. در عین حال باید بدانید که دوست داشتن او نسبت به رابطه اول جای خود را دارد و این امر به نوبه خود قابل احترام است و ربطی به رابطه دو نفره شما ندارد.زمان انرا به شما هدیه خواهد داد و نگران این نیمه نباشید .

 

 

 

● اجازه ندهید بی توجهی به اشیا و مایملک مرحومه شما را در مسیر نادرست قرار دهد.

 

 

اگر احساس می کنید که همسرتان شما را به اندازه همسر اولش دوست نمی دارد، بنابراین باید سعی کنید که وسایل شخصی همسر اول از قبیل قاب عکس و ... را از درون خانه جمع آوری نمایید. بسیاری از مشکلات با رسیدگی به وسایل خانگی حل خواهند شد و مطمئن باشید که با انجام این کار حیرت زده خواهید شد.

 

 

در نظر داشته باشید که همه انسان ها خاطراتی در گذشته دارند که برایشان از ارزش و اهمیت بسیار بالایی برخوردار بوده و دوست دارند که آنها را تا آخر عمر خود زنده نگه دارند. به احساسات طرف مقابل احترام بگذارید و از طریق بحث متقابل، بر سر نگه داشتن وسایل شخصی همسر اولش به نتیجه برسید.

 


 

در گذشته زندگی نکیند و اجازه ندهید افکار منفی گذشته به ناامنی های شما دامن بزنند

 

 

آیا فرد قبلی از شما زیباتر، جذاب تر، و بامزه تر بوده؟ آیا او آشپز، عاشق، دوست و شریک بهتری بوده؟ مقایسه خوب است و یک امر کاملاً طبیعی قلمداد می شود، اما اگر این کار به درستی انجام نشود، آنوقت مانند یک سد محکم جلوی رشد رابطه شما را می گیرد. همسرتان به این دلیل با شما ازدواج نکرده که شما نسخه دوم همسر اولش بوده اید. او به خوبی می داند که شما منحصر بفرد هستید و همین عامل نیز باعث شده که به شما علاقمند شود و پیشنهاد ازدواجش را با شما در میان بگذارد. او اصلاً به این قضیه که شما تا چه حد به همسر اولش شباهت دارید و یا تفاوت دارید فکر نمی کند. باید قبول کنید که شما و همسر اول او دو انسان کاملاً مجزا هستید، و هر دو شامل خصوصیات منحصر بفرد اخلاقی خود می باشید. شاید تمام مقایسه های اشتباهی که شما در ذهن دارید، دقایقاً همان ها دلیل اصلی جذب همسرتان به شما بوده باشند!

 

 

 

● در مورد خاطرات غم برانگیز مهربان و رئوف باشید

 

 

شما هر چقدر که به همسرتان عشق بدهید، باز هم این مسئله باعث نمی شود که او خاطرات روابط اول را فراموش کند. البته به مرور زمان همه چیز حالت عادی پیدا میکند و همسرتان به جایی خواهد رسید که ناراحتی هایش به شادی تبدیل شود؛ اما هیچ گاه نباید تصور کنید که خاطرات و ... بدون غم و اندوه خواهد بود.

 

 

شاید همسرتان دوست نداشته باشد که در مورد غم و اندوهی که در این روزها احساس می کند، چیزی به شما بگوید. تحت این شرایط او احساس می کند که اگر با شما در مورد این مسائل صحبت کند، شما ناراحت می شوید و احساساتتان آسیب می بینند. در این مواقع باید اختیار بیشتری به او بدهید و به او بقبولانید که می توانید به درستی درکش کنید.

 

 

به او بگویید که از ارزش این خاطرات آگاه هستید و تمایل دارید که او احساساتش را با شما در میان بگذارد. حتی می توانید پیشنهاد کنید که اگر او بخواهد می توانید او را همراهی کنید. از نظر روان شناسی این کار کمک بزرگی به بهبود و ارتقای رابطه می کند چراکه به هر دوی شما اجازه می دهد تا درونی ترین احساسات خود را با هم در میان بگذارید. او را تحت فشار قرار ندهید و از او باز جوئی نکنید برای باز گو کردن این خاطرات فهرست وار بشنوید و با او هم دلی کنید

 

 

 

● با ملایمت و همکاری متقابل، حد و مرز تعیین کنید

 

 

ازدواج با فردی که همسر خود را از دست داده نباید تماماً حول محور روابط او بچرخد. در این میان احساسات شما نیز مهم هستند، شما استحقاق این را دارید که مورد احترام قرار بگیرید.

 

 

بسیاری از افراد زمانیکه همسرانشان می گویند: " همسر اولم" ناراحت می شوند. اگر این مسئله باعث ایجاد ناراحتی در شما می شود، باید به آرامی در مورد آن با همسر خود صحبت کنید و او را متوجه کنید که همسر دومش نیر نیازها و احتیاجاتی دارد که باید مرتفع گردند.

 

 

مطالعه و تحقیق کنید تا مطالبی در مورد مراحل مختلف غم و اندوه و پی آمدهای آنها بدست آورید

 

 

تا زمانیکه شما بخواهید با همسر خود ازدواج رسمی کنید، به طور حتم بخش وسیعی از غم و اندوه او به پایان رسیده است. البته باید توجه داشت که بخشی از غم و ندوه در وجود افراد باقی می ماند که با کمی صبر و حوصله و همچنین به مرور زمان از بین می رود. اگر شما با همسرتان "یکی" باشید آنوقت باید هر چیزی که می توانید در مورد غم و غصه او یاد بگیرید و به تریج آنرا حل نمایید.

 

 

از کمک گرفتن از دیگران ترسی به خود راه ندهید چرا که با این کار متوجه می شوید بسیاری از ناامیدی هایتان بی پایه و اساس هستند.

 

 

نمی دانید دیگران چه کمکی می توانند به شما بکنند. شاید فرد مورد نظر همسایه، دوستی در کلاس یوگا، و یا مادر دوست شما باشد. شاید اینگونه حرف ها را با اقوام و فامیل مطرح نکنید و ترجیح بدهید با یک دوست پیرامون مشکلات خانوادگی خود صحبت کنید. هیچ اشکالی ندارد. کمکی که دوستان در این زمینه می توانند به شما بکنند واقعاً تحسین برانگیز است.

 

بسیاری از این افرادی که شما با آنها احساس راحتی می کنید و حرف دلتان را به آنها می زنید کسانی هستند که احساست مشابه شما دارند و در دنیا احساس تنهایی می کنند. به این طریق هم شما می توانید همصحبت خوبی برای او باشید و هم او می تواند با همفکری و همدلی شما را در مسیر درست قرار دهد.

 

 

 

● در لحظه زندگی کنید و برای آینده ارزش قائل باشید

 

 

هر روزی که زندگی می کنید و هر نفسی که می کشید نعمتی است که از سوی خداوند به شما هدیه داده شده است. با غنیمت شمردن لحظات خود، شاکر خدا باشید. با همسر خود خاطره های جدید خلق کنید که منحصر به خودتان باشند و هیچ ارتباطی به زندگی گذشته همسرتان نداشته باشند.

 

 

برنامه سفر به جاهای دیدنی را بریزید و به مناطقی بروید که هیچ یک از شما قبلاً از آنجا دیدن نکرده باشد. روزهای خاصی را برای خود معین کنید و جشن بگیرید. دکوراسیون داخلی خانه را تغییر دهید، و یا حتی خانه را عوض کرده و به یک خانه جدید نقل مکان کنید و با هم آنرا از نو آماده زندگی کردن کنید.

 

 

زندگی معلم است پس سعی کنید دانش آموز خوبی باشید. به خاطر داشته باشید که هیچ گاه نمی توانید اتفاقی که در گذشته افتاده است را تغییر دهید، اما می توانید خود را با یاد آن سازگار سازید و به رشد و تعالی دست پیدا کنید... و بنابراین می توانید با فردی که تجربه ی ازدواج و رابطه را داشته و انرا از دست داده ازدواج کنید.

 

 

البته این یه نظر شخصی می تونه باشه و هیچ دلیلی نداره که شما اون رو مردود اعلام کنید یا اینکه قبول داشته باشید ولی کسانیکه شما فرد دوم برای ازدواجشان هستید راحت تر شما را درک میکنند تا کسانیکه اولین تجربه شان شما هستید .

 

منبع:سلامت نیوز

shiva & hasan بازدید : 135 پنجشنبه 19 دی 1392 نظرات (0)

مهم ترین دلیل فرار دختران دهه 60 از ازدواج

 

وقتی پای ازدواج به میان می‌آید، در دوره كنونی به‌طور طبیعی افراد متولد دهه 60 در خط مقدم انتخاب‌ها قرار می‌گیرند.

 

 

 

آنهایی كه در دهه 60 به دنیا آمدند، احتمالا پدر و مادری دارند كه آن‌ها را از مشكلات دور نگه داشته و تنها توصیه والدین به آن‌ها خوب درس خواندن و موفقیت شغلی و اجتماعی بوده است!

 
 

 

 

پژوهشگران علم روان‌شناسی در رتبه‌بندی فشارهای روانی كه می‌تواند یك فرد را تحت‌تاثیر قرار بدهد، «ازدواج» را جزو پرفشارترین موقعیت‌های زندگی معرفی می‌كنند. ‌تمایل نداشتن به ازدواج در میان جوانان، چند سال است كه ذهن جامعه را به‌خود مشغول كرده. جدا از پیامدهای اجتماعی این موضوع، شناخت چرایی و چگونگی این ‌تمایل نداشتن، مسئله‌ای مهم به‌نظر می‌رسد. وقتی پای ازدواج به میان می‌آید، در دوره كنونی به‌طور طبیعی افراد متولد دهه 60 در خط مقدم انتخاب‌ها قرار می‌گیرند.

 

 

 

مهم‌ترین بهانه‌های فرار

 

 

 

گفته می‌شود كه در آقایان به‌علت‌های مختلفی مثل دغدغه‌های مالی و مسئولیت‌های متعدد و پیچیده، تمایل به ازدواج كاهش بیشتری یافته است اما شواهد حاكی از آن است كه میل به تشكیل زندگی مشترك در خانم‌ها هم با كاهش جدی روبه‌روست. چیزی كه كمتر شنیده‌ایم دلایل این كاهش تمایل به ازدواج است. نظرسنجی مجله تپش، نتایج جالب و تا حدود زیادی روشنگر را به ما ارائه داده است كه می‌تواند مورد تحلیل دقیق قرار بگیرد. در این نظرسنجی، خانم‌های متولد دهه 60 دلایل مجرد ماندن خود را از میان چند گزینه پیش‌بینی شده انتخاب كرده‌اند. بگذارید به نتایج نظرسنجی نگاهی بیندازیم و پاسخ‌ها را بررسی كنیم.

 

 

 

بیشترین درصدها به این 3 گزینه مربوط می‌شود:

 

 

 

نداشتن خواستگار مناسب

 

ترس از ازدواج

 

و گزینه آخر كه با عنوان «دلایل دیگر» مطرح شده

 

 

 

بین این 3 گزینه كه بیشتر از 80 درصد پاسخ‌ها را در بر می‌گیرند، به‌نظر می‌رسد «ترس از ازدواج» پاسخ سر راست‌تری باشد. زیرا همین ترس از ازدواج می‌تواند خود را در پاسخ‌های دیگر (مثل نداشتن خواستگار مناسب یا قصد ادامه تحصیل) پنهان كند. نداشتن خواستگار، مشكلات مالی و موانع مرسوم در مسیر ازدواج، درصد زیادی را به‌خود اختصاص نداده‌اند اما به هرحال مشكلات قابل تاملی هستند.

 
 

 

 

چرا از ازدواج می‌ترسند؟

 

 

 

پژوهشگران علم روان‌شناسی در رتبه‌بندی فشارهای روانی كه می‌تواند یك فرد را تحت‌تاثیر قرار بدهد، «ازدواج» را جزو پرفشارترین موقعیت‌های زندگی معرفی می‌كنند. ازدواج پس از موقعیت‌هایی مثل «از دست دادن افراد نزدیك خانواده» و «جدایی»، می‌تواند به‌عنوان رخدادی پراسترس كه یك فرد در طول زندگی ممكن است با آن روبه‌رو شود، ارزیابی می‌شود. پس ترس از ازدواج، ترس غیرطبیعی نیست. به‌طور مشخص، ازدواج برای نسل‌های گذشته هم با استرس همراه بوده اما چه شده كه در سال‌های اخیر، روند بالا رفتن سن ازدواج و در نهایت تمایل نداشتن به آن بیشتر شده است؟ شاید این مسئله به‌طور عمده به تحول جامعه و عبور از دوران سنتی به دوران مدرن وابسته باشد كه آن را می‌توان در چند محور از جمله موارد زیر، پیگیری كرد.

 
 

 

 

1) بلوغ دیررس اجتماعی

 

 

 

امروزه فرزندان باید مسیرهای طولانی و پیچیده‌ای را تا رسیدن به استقلال شخصی طی كنند. تحصیلات، پیدا كردن شغل و توانایی استقلال مالی می‌تواند سال‌های زیادی از عمر هر جوان را برای فراهم كردن یك زندگی مناسب، بگیرد. این موضوع در حالی است كه معمولا آموزش‌های ارائه شده - چه از طرف والدین و چه از طرف نهادهای آموزشی- چندان در بر گیرنده مهارت‌های لازم برای زندگی نیست.

 
 

 

 

2) به‌هم ریختن تعریف‌ها و نابسامانی نقش‌ها

 

 

 

گذر از یك ساختار و نرسیدن به سازمان جدید، مشكلی است كه سال‌ها با آن دست و پنجه نرم می‌كنیم. در شكل سنتی ازدواج چیزهایی مثل سن، انتخاب، وظایف و نقش‌ها تعریف مشخص‌تر و دقیق‌تری داشت اما امروزه این مقیاس‌ها به‌هم ریخته و تعریف مشخصی ندارد. به همین دلیل ریسك تشكیل یك زندگی جدید بالا رفته و نگرانی‌ها در مورد آن زیاد شده است. از طرفی تداخل ارزش‌های سنتی و مدرن، این موضوع را پیچیده‌تر می‌كند؛ چیزهایی مثل تفاوت جایگاه زن در اجتماع، خانواده و مسئولیت‌های او، در مقابل فشار باورهای سنتی یا مراسم و مراحل ناكارآمد ازدواج در دوره جدید، موانعی است كه خودبه‌خود این موضوع را دشوارتر می‌كند.

 
 

 

 

3) كمبود حمایت اجتماعی

 

 

 

زندگی كردن در جامعه امروزی، همه ما را به سمت فردگرایی بیشتر و دوری از روابط عاطفی گسترده سوق می‌دهد. روابط ما محدود شده و مشكلات خود را باید از دیگران پنهان كنیم. این پنهان‌كاری تا جایی است كه تقریبا نمی‌دانیم دیگران با این مشكل چگونه دست و پنجه نرم می‌كنند. شك نكنید اطلاعات عمومی كه توسط رسانه‌ها به دست ما می‌رسد چندان كارگشا نیست. بچه‌هایی كه در دهه 60 به دنیا آمدند، احتمالا پدر و مادری دارند كه آن‌ها را از مشكلات دور نگه داشته و تنها توصیه والدین به آن‌ها خوب درس خواندن و موفقیت شغلی و اجتماعی بوده است! این موضوع باعث شده كه اطلاعات بچه‌ها از والدین بیشتر باشد و در نتیجه اعتماد بچه‌ها به راه‌كارهای آن‌ها كمتر. در نتیجه اضطراب رویارویی با موقعیت‌های زندگی افزایش می‌یابد.

 
 
 
 
 
 
 

منبع :parsine.com

shiva & hasan بازدید : 155 پنجشنبه 19 دی 1392 نظرات (0)

آلفرد بینه در سال ۱۹۰۵ اولین آزمون هوش را طراحی کرد تا استعداد بالقوه دانش آموزان دبستانی نه چندان ثروتمند را برای مقاطع بالاتر آموزشی تعیین کند. اساسا بینه آزمونی را برای پیش بینی موفقیت دانشگاهی طراحی کرد.

 

 

متاسفانه، اگرچه هوش از موضوعاتی است که در حوزه روان شناسی بسیار مورد بحث قرار گرفته است، تعریف استانداردی درباره آن وجود ندارد. شاید بتوان به صورت کلی هوش را توانایی آموخیتن و کاربرد مهارت هایی تعریف کرد که برای سازگاری موفقیت آمیز با نیازهای فرهنگ و محیط فرد لازم است. وجه اشتراک بیشتر آزمون های هوشی آن است که ضریب هوش (IQ) انسان را اندازه گیری می کند. ضریب هوشی (IQ) به تنهایی نمی تواند هوش کلی افراد را اندازه گیری کند. زیرا IQ اساسا استعداد تحصیلی را اندازه گیری می کند.

 

 

 

به گفته هاوارد گاردنر، روان شناس مشهور دانشگاه هاروارد، هوش یک توانایی یک بعدی نیست. هوش های چندگانه وجود دارند. نظریه هوش چندگانه گاردنر توجه بسیاری را جلب کرده است. او هفت نوع اصلی هوش را معرفی کرد. تونی بوزان، نویسنده و محقق مشهور انگلیسی معتقد است که ده نوع هوش اولیه وجود دارد:

 

 

 

● هوش کلامی (زبانی):

 

 

 

به درک معنای واژه ها و استدلال از طریق کلمات اشاره دارد. شاعران، نویسندگان و سخنوران چیره دست به میزان زیادی این توانایی را دارند. موفقیت تحصیلی به این هوش بستگی دارد، بخش اعظم آزمون های پیشرفت و IQ این توانایی را می سنجیدند، در جوامع امروزی این هوش محور توجه است.

 

 

 

● هوش عددی:

 

 

 

نوعی توانایی ریاضی - منطقی است. دانشمندان، حسابداران و فیزیک دانان بیش از دیگران از این توانایی بهره مندند و موفقیت تحصیلی به آن بستگی دارد. بخش اعظم آزمون های IQ و پیشرفت براساس این توانایی بوده است، در جامعه تحسین برانگیز است، ولی دور از دسترس پنداشته می شود.

 

 

 

● هوش فضایی:

 

 

 

نوعی توانایی تجسم و عملیات فضایی است. بدون آن نمی توان اشکال پیچیده را دستکاری یا خلق کرد. صفحه آرایی ها، ساخت نمونه ها، ساختارها و طرح های گرافیکی به این هوش وابسته است. از طریق این هوش می توان نقشه را خواند و به مقصد رسید. مهندسان، ملوانان، معماران، مجسمه سازان، نقاشان، باغبانان و جراحان به وفور از این هوش بهره می برند.

 

 

 

● هوش میان فردی:

 

 

 

توایی مربوط به ارتباط با افراد و درک آنها. این هوش، به درک بهتر احساس و افکار دیگران منجر می شود. هوش بین فردی شاید پیچیده ترین توانایی و ضروری ترین ابزار برای موفقیت در زندگی باشد، مگر اینکه موفقیت صرفا کسب مدال های جهانی المپیاد ارزیابی شود. فروشندگان موفق، سیاستمداران، معلمان، مشاوران، رهبران مذهبی و رهبران دیگر گروه ها باید هوش میان فردی بالایی داشته باشند.

 

 

 

● هوش درون فردی:

 

 

 

چنان که گفتیم هوش میان فردی توانایی درک و سروکار داشتن با دیگران است، بنابراین هوش درون فردی توانایی درک و سروکارداشتن با خود است. نام دیگر این هوش، بینش شخصی است. درک خود برای همه ما بسیار مهم است. افرادی که با خود سازگارند هوش بین فردی زیادی دارند و کسانی که با خود در جنگ اند، در این بخش کاستی دارند. این هوش ضرورتا توام با دیگر هوش ها نیست. برای مثال برخی از افراد هوش عددی و کلامی بالایی دارند، اما رفتارهای خودتخریبی زیادی از خود نشان می دهند. هیچ یک از استعدادها و توانایی های ممتازشان در دیگر حیطه ها به شادی آنان نمی انجامد. زیرا یا هوش بین فردی آنان نقص دارد یا اینکه کاملا کاربردی (عملیاتی) نیست. به منظور موفقیت در زندگی، باید از خطاهای خود آگاه شویم و آرزوها و ویژگی های شخصی خود را ارزیابی کنیم. البته مشاوره با افراد متخصص به رشد هوش میان فردی و بین فردی کمک می کند.

 

 

 

● هوش فیزیکی (جسمی):

 

 

 

هوش فیزیکی توانایی استفاده درست از بدن و حرکات بدن است. برخی بر این باورند که ورزشکاران افراد باهوشی نیستن دو باید از طریق بازی کردن در گروه ورزشی پیشرفت کنند. اما در حقیقت، ورزشکاران ماهر، هوش فوق العاده ای دارند. ورزشکاران المپیک باهوش اند. هوش بدنی توانایی بالا و پیچیده ای محسوب می شود، زیرا نیازمند محاسبات زیاد، حرکات هماهنگ، تعادل ظریف، وضعیت مناسب اندام و فضاسازی در جهت هماهنگی با بدن شخص است.

 

 

 

● هوش حسی:

 

 

 

منظور از این هوش، توانایی استفاده از حواسی مانند بینایی، شنوایی و بویایی است. بسیاری از ما توانایی استفاده کامل از حس خود را نداریم. می بینیم، ولی مشاهده نمی نکیم؛ می شنویم، ولی گوش نمی دهیم؛ و لمس می کنیم، اما احساس نمی کنیم. ما در فضایی مه آلود زندگی می کنیم. برای آزمون این گفته یک چشم خود را ببندید. ملاحظه کنید با یک چشم چه میزان کمتر می بینید. متاسفانه، بیشتر اوقات ناخواسته این کار را انجام می دهیم. ما برای مدیریت محیط از حس های خود به طور کامل بهره نمی گیریم.

 

 

 

● هوش معنوی:

 

 

 

این هوش توانایی به وجود آوردن زندگی متعادل با جهان، طبیعت و محیط اطرافمان است. یعنی توانایی زیندگی هماهنگ با همه انسان ها و موجودات دیگر. هونش معنوی یعنی باورکردن قدرت خداوند، علاقه به انسانیت و پذیرش حضور یک قدرت والاتر. ثمره این هوش، عشق عالمگیر، مهربانی و ملاطفت به عنوان بخشی از ویژگی شخص است. انبیا، قدیسان و سایر رهبران معنوی دارای چنین هوشی بوده اند. اگر شما این خصیصه را دارید، باهوش اید.

 

 

 

● هوش خلاقانه:

 

 

 

توانایی توجه به موضوعات، اتفاقات و مسائل به شیوه ای کاملا تازه و بدیع حاصل این هوش است. افکار خلاق در مقابل افکار متعارف قرار می گیرند. گاهی بعضی از راه حل ها تنها می تواند از یک ذهن خلاق نشات بگیرد. وقتی می گوییم مشکلی قابل حل نیست، منظورمان این است که مشکل از طریق منطق متعارف قابل حل نیست، اما شاید این مشکلات با رویکرد متفاوت به مشکل قابل حل باشد. مثالی از قانون جاذبه زمین می زنیم. همه مردم می بینند که سیب از درخت می افتد، اما نیوتن افتادن سیب از درخت را از دریچه دیگری دید و نیروی جاذبه را کشف کرد.

 

 

 

آزمون های IQ و کلامی براساس تفکر و منطق متعارف است. در تفکر و منطق متعارف برای هر پرسش تنها یک پاسخ وجود دارد. اگر شما آن پاسخ خاص را بدهید، نمره می گیرید. تفکر خلاق یعنی دادن پاسخ های متفاوت؛ پاسخ هایی که از روی عادت به ذهن ما نمی آیند. به همین سبب معمولا افراد خلاق در دوران تحصیل مشکلاتی دارند. آنها اغلب به پاسخ هایی فکر می کنند که برای دیگران نامعقول و عجیب است.

 

 

 

● هوش هوش ها:

 

 

 

توانایی استفاده از سایر هوش ها و قابلیت استفاده از شیوه ای هدفمند، حاصل این هوش است. هیچ یک از ما سطوح کافی از این هوش را نداریم. بسیاری از ما حتی آنچه را که کسب کرده ایم نمی شناسیم. بسیاری با استعدادند و توانایی فوق العاده ای دارند، اما به ندرت به طور کامل از آن بهره می برند. اغلب مردم اولویت ها را نادیده می گیرند و زمانی طولانی را روی موضوعات ناچیز و بی نتیجه تلف می کنند.

 

 

 

بنابراین به نظر می رسد ده نوع هوش وجود دارد، شاید هم بیشتر، بهتر است بگوییم «چندین» هوش. دقیقا نمی دانیم چه تعداد. برای نمونه گاردنر نوع دیگری از هوش را شناسایی کرد: هوش موسیقی، نوابغ موسیقی که از کودکی توانایی فوق العاده ای در این زمینه از خود نشان می دهند دارای این هوش اند. همه افراد ترکیبی از این هوش ها را دارند. در یک برهه زمانی در یک جامعه خاص، برخی از هوش ها از دیگر هوش ها باارزش ترند.

 

 

 

خود را بشناسید و هوش های خود را پرورش دهید. علاوه بر این هوش ها سیال اند. به عبارت دیگر می توانید با تلاش هدفمند در بسیاری از زمینه ها هوش خود را ارتقا دهید. همه انسان ها به نوعی باهوشند، تنها داشتن مدال المپیاد نشان باهوش بودن افراد نیست.

 

منبع:نشریه پیام مشاور

shiva & hasan بازدید : 162 پنجشنبه 19 دی 1392 نظرات (0)

دوران نامزدی بهترین دوران شناخت است زیرا افراد با ارتباط عاطفی و زناشویی می‌توانند به روحیات و رفتار یکدیگر آگاه شوند.

 

 

 

دوران نامزدی به طور رسمی از زمان عقد آغاز می شود و تا شروع زندگی زیر یک سقف ادامه دارد. یکی از مهمترین دغدغه‌هایی که در این نامزدی رسمی وجود دارد، حد روابط دختر و پسر است.

 

 

 

این که خانواده ها باید بر اساس عرف عمل کنند و مانع از روابط آزاد دختر و پسر به عنوان یک زوج شوند یا باید طبق مجوز شرع، روابط زناشویی را برای آنها مجاز بدانند و تصمیم گیری در این زمینه را به خودشان واگذار کنند؟

 

 

 

بطور کلی زمانی‌که عقد جاری می‌شود، زن و شوهر از لحاظ قانونی و شرعی به همدیگر محرم می‌شوند. اما یک سری روابط بین این دو تابع فرهنگ و اجتماع است.

 

 

 

به عنوان مثال ممکن است خانواده سختگیری بیشتری کنند که اینها زیاد با همدیگر ارتباط برقرار نکنند و این رابطه‌ها بستگی به فرهنگ خانواده زوجین دارد. اگر این زوج تابع یک محیط و یک خانواده و یک فرهنگ باشند طبیعتا بهتر می‌توانند با همدیگر کنار بیایند. ولی اگر فرهنگشان با هم متعارض و متفاوت باشد مشکلاتی ایجاد می‌شود.

 

 

 
 

در دوران عقد زوجین چه به هم بگویند؟

 

 

 

هرچقدر زوجین با همدیگر رک و راست تر باشند بهتر است؛یک مزیتی که در دوران عقد وجود دارد این است که اگر بین زوجین مشکلی به وجود آید، تا آنجا که ممکن است با مداخلات صحیح خانواده‌ها و مشورت کردن با آنها برطرف می‌شود و یا با مراجعه به مراکز مشاوره مشکلشان حل می‌شود.

 

 

 

دوران عقد بهترین دوران شناخت است زیرا افراد با ارتباط عاطفی و زناشویی می‌توانند به روحیات و رفتار یکدیگر آگاه شوند.

 

 

 

یک نکته مهم در دوران عقد این است که اگر زوجین در دوران عقد به این نتیجه رسیدند که واقعا با هم نمی‌توانند زندگی کنند، باید از هم جدا شوند. طلاق گرفتن قبل از عروسی، آسیب کمتری به زوجین وارد می‌کند تا بعد از عروسی و بچه دار شدن.

 
 
 

 

 

دوران عقد فرصت مناسبی جهت شناخت بهتر و عمیق‌تر زن و مرد از یکدیگر و در نتیجه ورود به زندگی با تفاهمی بیشتر است. به عبارت دیگر دوران نامزدی دوران آشنایی تکمیلی است و یک ازدواج نیمه تمام محسوب میشود. لذا نباید انتظار داشت که آنچه افراد در زندگی مشترک تجربه میکنند، در این دوره نیز تجربه کنند.

 

 

 

از دیگر مسائل مهمی که وجود دارد مسائل ایدئولوژیک یا همان مسائل اعتقادی و مذهبی است در دوران عقد باید دقت بیشتری به آنها شود.

 

 

 

این مسئله در زمینه مسائل اجتماعی ، فرهنگی و حتی سیاسی هم صدق می‌کند به عنوان مثال مواردی بوده که زوجین در بحران‌های سیاسی کارشان به طلاق کشیده شده است. برخی از خانواده‌ها در تب و تاب‌های سیاسی جامعه تازه می‌فهمند از لحاظ سیاسی هیچ هم خونی با همدیگر ندارند و اختلافات بالا می‌گیرد.

 

 

 

این مسئله بسیار مهم است که طرف مقابل را اجبار نکنیم که حتما در همه زمینه‌ها مثل همسرش فکر کند. تمام زمینه ها مانند رفت و آمد خانوادگی، مسافرت رفتن، ، بچه دار شدن ، نحوه تربیت فرزندان با هم صحبت کنند و اجازه بدهند فرد مقابل راحت و بدون رودربایستی حرف خود را بزنند و شنونده خوبی باشند.

 
 
 
 
 

منبع : bornanews.ir

shiva & hasan بازدید : 171 پنجشنبه 19 دی 1392 نظرات (0)

آیا ازدواج را به قول معروف هندوانه سربسته می‌دانید یا معتقدید باید كاملا چشم‌ها را باز كرد و به سنجش ملاك‌های فردی و خانوادگی پرداخت؟

 
 
 

 

 

آیا ازدواج را فرآیندی برای تكامل شخصیت فردی و اجتماعی می‌دانید یا صرفا برای اینکه توسط دیگران تایید شوید انجام می‌دهید؟

 

 

 

آیا ازدواج را به قول معروف هندوانه سربسته می‌دانید یا معتقدید باید كاملا چشم‌ها را باز كرد و به سنجش ملاك‌های فردی و خانوادگی پرداخت؟

 

 

 

آیا از طرفداران ازدواج سنتی هستید یا ازدواج به اصطلاح مدرن را مناسب می‌دانید؟

 

 

 

دكتر ارجمندنیا، روان‌شناس در برنامه پرنیان رادیو سلامت به این پرسش‌ها پاسخ داده كه چكیده‌ای از آن را در زیر می‌خوانید.

 

 

 

عوامل زیادی در انتخاب همسر دخیل است كه در اینجا بیشتر به نحوه انتخاب و نقش مثبت خانواده بر رشد روانی و هدایت فرد می‌پردازیم.

 

 

 

ازدواج سالم رابطه صمیمی و روانی است كه در طول زمان رشد كرده و انسان را كامل‌تر می‌كند. امروزه به لحاظ علمی اثبات شده قسمتی از مغز كه مركز تصمیم‌گیری و كنترل هیجانات است، هنگام مشاهده افراد مشابه فعال‌تر می‌شود، یعنی مغز ما حین ملاقات با فرد هم طبقه اجتماعی و فكری خودمان واكنش مثبت و فعالیت بیشتری انجام می‌دهد.

 

 

 

این موضوع در واقع همان مساله هم‌كفو بودن است كه در اسلام بدان اشاره شده یعنی شباهت و هم‌شأن بودن زن و مرد در علم، شخصیت، فرهنگ، سن و...

 

 

 

در گذشته ازدواج‌ها سنتی بود یعنی انتخاب و تصمیم‌گیری به وسیله خانواده انجام می‌شد و بیشتر ماحصل تفاهم بین خانواده‌ها بود.

 

 

 

ولی در ازدواج‌های مدرن طرفین خودشان تصمیم می‌گیرند و خانواده‌ها در این امر مهم نقش چندانی ندارد.آشنایی در این موارد اغلب در محیط‌های تحصیلی، شغلی و حتی مجازی رخ می‌دهد و بعد از آشنایی خانواده‌ها در جریان قرار می‌گیرند كه تقدم و تاخر جابجا شده است.

 

 

 

آنچه كه می‌تواند یك ازدواج محكم و موفق را شكل دهد یك ارتباط سالم است، یعنی دو طرف تحت آگاهی و نظارت خانواده‌ها یك ارتباط سالم و عقل‌گرایانه جهت تحلیل و شناخت واقع‌بینانه از یكدیگر و خانواده‌های یكدیگر داشته باشند، چون خانواده بستر زندگی فرد است و شناخت آن تكمیل‌كننده شناخت فردی است.

 
 
 
 

 

 

اگر فردی بگوید در انتخاب از خانواده‌ام كمك نمی‌گیرم، اغلب این دیدگاه به دلیل باورهای نادرستی است كه خود را از لحاظ تحصیلی یا مهارت‌های اجتماعی برتر از والدین می‌داند و نیازی به مشورت با والدین نمی‌بیند، فرد در این مورد به علت تصمیم‌گیری‌های خام و عجولانه، در زندگی مشترك متوجه تضادهایی بین ایده‌آل و زندگی واقعی‌اش می‌شود.

 

 

 

اگر فردی خودش را از انتخاب محروم كند و بگوید من نظری ندارم و خانواده‌ام تصمیم بگیرند كه این ارتباط صحیح نیست و ناسالم است این فرد در آینده هیچ مشكلی در زندگی خانوادگی را تقبل نمی‌كند و همه را به گردن خانواده می‌اندازد.

 
 

 

 

واژه سنتی و مدرن بار ارزشی ندارد و می‌بایست جنبه‌های مثبت و منفی هر كدام را بررسی كنیم.

 

 

 

حق انتخاب همسر توسط خود فرد با نظارت والدین یكی از مناسب‌ترین راهكارهاست یعنی هم والدین به این حق فرزند احترام بگذارند و هم جوانان از تجربیات و مشورت با والدین حتما بهره ببرند. آگاهی والدین بخصوص با توجه به شناختی كه از فرزند خود دارند، بسیار مفید و موثر است، جوانان حتی برای استفاده از تجارب صحیح می‌توانند از مشاوره یا صحبت با افرادی كه ازدواج‌های موفق و ناموفق داشته‌اند نیز تحقیق كنند.

 

 

 

خانواده همیشه باید حامی و پشتیبان بودن خود را بیان كند و اگر متوجه مشكلاتی در مسیر انتخاب فرزندش شد باید بدون تهدید به ترك یا اعمال نظرهای غیر‌منطقی و تصمیم‌های خودسرانه، موضوع را كاملا با دلایل منطقی بیان كند و فرزند را از معایب و پیشامدهای كارش آگاه سازد.

 

 

 

سن مناسب ازدواج براساس بلوغ جسمانی، روانی و اجتماعی در هر فرد متفاوت است؛ بلوغ روانی یعنی فرد به رشد و ثبات فكری و عاطفی دست یافته است و قادر به كنترل احساسات و هیجانات خود می‌باشد. استقلال شخصیت و عدم وابستگی غیرطبیعی نیز از عوامل مهم بلوغ روانی است.سازگاری و تطبیق با شرایط زندگی خانوادگی و یا محیط كار از نشانه‌های بلوغ اجتماعی در فرد است.

 
 

 

 

ازدواج، فرد را با اعتقادات و عادات و اولویت‌های جدید روبه‌رو می‌كند اگر این انتخاب فقط بر مبنای احساس و علاقه و بدون پایه عقلی و منطقی باشد، احتمال اشتباه بودن آن بیشتر می‌شود.

 
 
 
 
 
 

منبع : jamejamonline.ir

shiva & hasan بازدید : 129 پنجشنبه 19 دی 1392 نظرات (0)

حتما شما هم بسیاری از مردهایی را که درست چند ماه بعد از ازدواج خسته و ناامید می شوند و مدام از تصمیم شان ابراز پشیمانی می کنند را دیده اید.


 

شاید با دیدن چنین مردهایی حتی نسبت به تصمیم ازدواج خودتان هم تردید کنید یا از این که همسر آینده شما هم به هیولایی که آن ها از آن صحبت می کنند تبدیل شود

 

 

 

دچار ترس و اضطراب شوید اما بهتر است به جای اینکه نقش مردهای ضعیف را بازی کنید و با ترس های بیهوده زندگی تان را به بازی بگیرید، با دنیای زنانه بیشتر آشنا شوید.

 
 

 

 

اگر شما دنیای زنان را خوب بشناسید، دیگر نه او شما را آزار خواهد داد و نه شما به هیولای زندگی همسرتان تبدیل خواهید شد.

 

 

 

● دایره المعارف باشید

 

 

 

اگر می خواهید ازدواج موفقی داشته باشید، باید تحقیقات تان را از سال ها قبل آغاز کنید. زن زندگی شما تنها همسرتان نیست. مادر، خواهران، خاله ها و عمه ها هم می توانند منابع خوبی برای تکمیل شناخت شما باشند و با ریزبینی رفتار آن ها را مورد بررسی قرار دهید.

 

 

 

ببینید چه چیزهایی اکثر آن ها را آزار می دهد و چه رفتارهایی خوشحال شان می کند. خجالت نکشید! اگر ابهام یا سوالی دارید از آن ها بپرسید و اطلاعات تان را تکمیل کنید. شاید باور نکنید اما زمانی که ازدواج می کنید، این اطلاعات می توانند زندگی تان را نجات دهند.

 
 

 

 

شایدآدم ها در برخی ریزه کاری های رفتاری و شخصیتی با هم تفاوت داشته باشند اما واقعیت این است که ویژگی های شبیه به هم بسیاری دارند و اگر یکی را بشناسید موفقیت بیشتری در شناختن دیگری خواهید داشت.

 

 

 

● گوش کنید و توجه کنید

 

 

 

شاید ندانید که چطور می توانید یک زن را عاشق خود کنید و همیشه او را عاشق نگه دارید اما این اتفاق یک کلید دارد؛ «توجه» تازمانی که همسرتان توجه شما نسبت به خودش را می بیند عاشق شما می ماند و در این زندگی احساس امنیت می کند.

 

 

 

یکی از مهم ترین و البته آسان ترین راه های نشان دادن این توجه گوش کردن است. قبلا هم گفتیم که زنان دوست دارند شنیده شوند اما راه های دیگری هم وجود دارد.

 
 

 

 

از نظر خیلی از زن ها، توجه به ریزه کاری های زندگی و مشکلات مالی یکی از نشانه های توجه و البته قدرت مردانه است.

 
 

 

 

اگر دوست دارید این ۲ حس را در او هم بیدار کنید، باید مراقب اتفاقاتی که در زندگی تان می افتد باشید و با پیش بینی کردن اغلب آن ها به همسرتان این اطمینان را بدهید که تحت حمایت و البته توجه شما قرار دارد.

 

 

 

● در چشم او نگاه کنید

 

 

 

یکی از مهم ترین کارهایی که زنان را آرام می کند این است که همسرشان موقعیت و شرایط شان را درک کند. وقتی می خواهید در مورد او قضاوت کنید، اول تلاش کنید که دنیا را از چشم یک زن ببینید.

 
 

 

 

برای انجام این کار باید به مرحله اول برگردید و از شناختی که پیش از این در مورد زنان به دست آورده اید استفاده کنید.

 
 

 

 

اگر شما با بعضی اتفاقات ناخوشایندی که زنان به لحاظ جسمی و اجتماعی با آن روبه رو هستند و مشکلاتی که به همین دلایل پشت سر می گذارند آشنا باشید، بهتر می توانید به همسرتان کمک کنید و در شرایط سخت در تصمیم گیری ها کمکش کنید.

 

 

 

● زندگی اش را خاکستری نکنید

 

 

 

زن ها به شادی های شان اهمیت زیادی می دهند. اگر ازدواج آن ها را از تمام لحظات لذت بخش و شادی آورشان دور کند، خیلی زود دلسرد خواهند شد و میل شان را به آن زندگی از دست خواهند داد.

 

 

 

اشکالی ندارد که گاهی با هم بازی کنید، تفریحات یا ورزش های مشترکی را انجام دهید یا شرایطی را فراهم کنید که از ته دل بخندید.

 

 

 

وقتی شما مهم ترین آدم زندگی او هستید و بیشتر از هر کسی با او وقت می گذارید، پس مسئولیت بیشتری برای تزریق شادی به زندگی اش دارید.

 
 

 

 

اگر زندگی مشترک را به یک کار اداری با وظایف مشخص و زمان و مکان مشخص تبدیل کنید خیلی زود او را از دست می دهید. پس تلاش کنید که طراوت زندگی تان را حفظ کنید.

 

 

 

● تهدید نکنید

 

 

 

قدم بعدی حرف زدن است. شما یا باید در مورد مشکلات تان مشاجره و دعوا کنید یا این که با گفت و گو کردن آن ها را حل کنید. اگر برای شناخت هم وقت بگذارید می توانید به راه دوم نزدیک تر شوید.

 
 

 

 

هیچ وقت او را با سکوت تان تهدید نکنید و اگر نظر مخالفی در مورد موضوعی دارید، با استدلال و گفت و گو همسرتان را قانع کنید. اگر او ناراحتی شما را متوجه شده و دلیل آن را می پرسد، با تلخی نگویید

 

 

 

«هیچی!» بلکه سعی کنید با حرف های تان خودتان را بیشتر به او بشناسانید و به سمتی بروید که دیگر دلیلی برای این ناراحتی ها وجود نداشته باشد.

 

 

 

● قاضی باشید

 

 

 

اگر از نظر شما همسرتان زنی حسود و حساس است، باید علتش را در خودتان جست و جو کنید. درست است که برخی آدم ها ممکن است به خاطر مشکلات روانی چنین علائمی را مرتب از خود بروز دهند اما اغلب آدم هایی که دچار چنین حسی می شوند، دلیلی برای داشتن آن دارند.

 

 

 

دلیلی که اگر مرتبا تکرار شود، می تواند آرامش و سلامت روان شان را به خطر بیندازد. اگر این نشانه ها را در همسرتان می بینید نگاهی به رفتارهای خود بیندازید.

 

 

 

هیچ چیزی را بی اهمیت تصور نکنید. یک دروغ کوچک می تواند آغاز یک بی اعتمادی بزرگ باشد.

 
 

 

 

پس اول خودتان را قضاوت کنید و بعد او را. برای تبرئه کردن خودتان هرگز به او حمله نکنید و سعی کنید بدون توجیه های همیشگی و با رفتارهای تان به او اطمینان بدهید.

 

 

 

● خانه ای امن بسازید

 

 

 

برای آرامش همسرتان لازم است که یک خانه امن بسازید. اگر او به دلیلی منطقی از حضور بعضی آدم ها آزرده می شود دلیلی ندارد که پایه اصلی معاشرت های تان را بر حضور آن آدم ها بسازید.

 

 

 

خانه یکی از مهم ترین مکان هایی است که زنان به آن تکیه می کنند، پس او را هم در مدیریت این مکان و آدم هایی که به آن می آیند سهیم کنید و با حضور مداوم افرادی که آزارش می دهند او را مشوش نکنید.

 

 

 

از طرف دیگر به بهانه کار یا خستگی خودتان را در یک جزیره متروکه حبس نکنید. زمان هایی را برای حضور کسانی که هر دوی شما دوست شان دارید مشخص کنید و از این راه چند ساعت آرام را برای خودتان و البته همسرتان تدارک ببینید.

 

 

 

● زیادی عاقل نباشید

 

 

 

بعضی وقت ها لازم است این که درست و غلط چیست و چه کسی راست می گوید را فراموش کنید. وقتی او از موضوعی یا کسی ناراحت است مدام جمله هایش را تصحیح نکنید.

 

 

 

بگذارید احساساتش را بیان کند و نصیحت های تان را برای وقتی که آرام تر است بگذارید یا اگر او خواسته ای دارد که از نظر شما با برخی قوانین زندگی تان مغایر است، به جای چسبیدن سفت و سخت به این قوانین به آرامش زندگی تان فکر کنید.

 
 

 

 

اگر واقعا انجام این خواسته زندگی شما را زیبا تر می کند پس چه دلیلی دارد که با او مخالفت کنید و با نصیحت های مداوم ذهنش را خسته کنید؟

 

 

 
 

قرار نیست همیشه حق با شما باشد و نتوانید مخالفت او با نظرات تان را تحمل کنید. چه درست و چه غلط مطمئن باشید که تلفیق ۲ نظر خیلی بهتر از انجام یکی از آن هاست. از طرف دیگر همسر شما ممکن است ضعف های زیادی داشته باشد یا اشتباهات بسیاری را مرتکب شود.

 

 

 

قرار نیست شما این اشتباهات را یک روزه تصحیح کنید. با غلط گیری های مداوم اعتماد به نفس او را از بین نبرید و همه عاقل بودن تان را یک جا به زندگی تان تزریق نکنید.

 
 
 

منبع: مجله زندگی ایده آل

shiva & hasan بازدید : 178 پنجشنبه 19 دی 1392 نظرات (0)

در دوره و زمانه ما جوان های زیادی هستند که ته دلشان آرزوی ازدواج را دارند اما هربار به هزار و یک دلیل از زیر بار آن فرار می کنند. یکی از این دلایل، ترس های غیر منطقی ای است که پیش از ازدواج سراغشان می آید و آنها را از مشکلات مادی، رابطه ای و مسائل حول و حوش ازدواج می ترساند. بنابراین بهتر است با این ترس ها آشنا شوید و به جای کناره گیری از آنها، یک بار برای همیشه خود را با آنها رو در رو کنید.

 

 

 

سابقه شکست

 

 

 

- اگر در گذشته تان شکستی مربوط به ازدواج داشته اید منفی بافی را کنار بگذارید و بدانید تمام افراد بد نیستند و قرار نیست سرنوشتتان دوباره تکرار شود. روش مثبت نگاه کردن به این قضیه آن است که با عبرت گرفتن از تجربه ناموفق گذشته سعی کنید آینده خوبی را بسازید.

 
 

 

 
 
 

- برای بالا بردن روحیه و اعتماد به نفس از دست رفته تان تلاش کنید، سرگرمی های سالمی را پی بگیرید تا از فکر و خیال در امان باشید در عین حال اتفاق پیش آمده را آسیب شناسی کنید و سهم اشتباهات خود را در این زمینه تعیین کنید ، ملاک و معیارهای تان را بازبینی کنید شاید اصل مشکل همین جا باشد و شما معیارهای صحیح و معقولی جهت ازدواج نداشته اید.

 
 
 

 

 

- برای تقویت روحیه کسی که سابقه ازدواج ناموفق داشته است ایجاد ارتباط و توکّل او به خدا و اهل بیت و ذکر مثال از ازدواج های دوم موفق بسیار مؤثر است.

 
 
 

 

 

- کسی که ازدواج ناموفقی داشته است نباید این مسأله را مشکل جدی ببیند زیرا این کار روی اطرافیان هم تأثیر می گذارد و سبب می شود آن ها نیز ازدواج ناموفق او را مانع بزرگی در سر راه ازدواج بعدی اش ببینند.

 
 

 

 

ترس از تجربیات ناموفق دیگران

 

 

 

- اکثر افرادی که پیرامون ازدواج شکستی داشته اند، ناخودآگاه دید منفی نسبت به ازدواج دارند، لذا اگر فرد بسیار تأثیرپذیری هستید پای درد دل این افراد ننشینید و اگر قدرت تمیز بین بد و خوب را دارید از تجربیات شان جهت عدم تکرار آن اشتباهات استفاده نمایید. این توصیه را به والدین تان نیز بکنید.

 
 
 

 

 

- قرار نیست اگر یک نفر در ازدواجش شکست خورده همه در این امر دچار شکست شوند لذا جهت رهایی از این ترس به کسانی فکر کنید که انتخاب و زندگی بسیار شاداب و موفق داشته اند.

 
 
 

 

 

- طبیعی است که پدر و مادر نگران آینده شما باشند اما باید مراقب باشید که ترس شان از عدم موفقیت شما در انتخاب و زندگی، مانع ازدواج موفق تان نشود.

 
 

 

 

بدبینی و عدم اعتماد به جنس مخالف

 

 

 

- به شعارهای مردستیزانه یا زن ستیزانه توجه نکنید. بگذارید بدون پیش داوری های کورکورانه نسبت به جنس مخالف وارد زندگی شوید. مردان خوب زیادند همان طور که زنان خوب. بهتر است بجای منفی باقی در مورد جنس مخالف، شناخت و آگاهی های خود را در این مورد بالا ببرید و بدانید که چطور باید با جنس مخالف برخورد کنید.

 
 

 

 

وقتی ازدواج می کنید شریک دنیای همدیگر می شوید. بهتر است که طرح تازه ای برای روابط با دوستان، تفریحات و... بریزید تا ضمن برخورداری از فضایی جدید از روابط دوره مجردی نیز در حد تعادل بهره برید

 

 

 

ترس از دست دادن آزادی های دوره مجردی

 

 

 

- هنگام انتخاب همسر خوب است نظر او را در مورد آزادی هایی که در دوره مجردی داشتید و حفظ مواردی که برایتان مهم است بپرسید و با پرداختن به این موضوع نگرانی تان را کم کنید.

 
 
 

 

 

- وقتی ازدواج می کنید شریک دنیای همدیگر می شوید. بهتر است که طرح تازه ای برای روابط با دوستان، تفریحات و... بریزید تا ضمن برخورداری از فضایی جدید از روابط دوره مجردی نیز در حد تعادل بهره برید.

 

 

 
 
 

از دست دادن روال عادی زندگی

 

 

 

- از آنجا که انجام هر تغییری با کمی تزلزل همراه است مسلما که ورود به دنیای ازدواج که خود بزرگترین تغییر است روزمرگی ها و روال عادی زندگیتان را متحول می کند، از این تغییرات نترسید و با علم به ایجاد ثبات در آینده ای نه چندان دور به استقبال این تحول بزرگ بروید.

 
 
 

 

 

- آنچه می تواند ترس و استرس را هنگام مواجهه با تغییرات کاهش دهد این است که پیش از رسیدن به مرحله تغییر خودتان را آماده کنید و بدانید که این تغییرات مثبت هستند و به رشد شما کمک می کنند.

 
 
 

 

 

- هر فردی ممکن است پیش از ازدواج برنامه هایی برای آینده داشته باشد که با ازدواج در ان ها تغییر ایجاد شود.

 

 

 

در این هنگام بهتر است فرد بار دیگر به مرور برنامه هایش بپردازد و آن ها را با توجه به موقعیت جدید (ازدواج) بسنجد و اولویت بندی کند.

 


 

ترس از مشکلات و سختی ها

 

 

 

- به خودتان بقبولانید که از عهده مشکلات و سختی ها بر خواهید آمد ضمن آنکه پس از ازدواج برای حل مشکلات، همراهی به نام همسر خواهید داشت. بهتر است برای کاهش ترس از مواجهه با مشکلات زندگی مشترک خود را آماده رویارویی با آن ها کنید، در ضمن می توانید با افرادی که تجربه ازدواج موفق داشته اند مشورت نمایید.

 
 
 

 

 

- در انتخاب شریک زندگی به خصلت حل مسأله و تلاش وی برای مبارزه با مشکلات دقت نمایید و ضمن توکل به خداوند متعال، سابقه پیروزی های تان علیه مشکلات را به خود یادآور شوید تا اعتماد به نفس تان بالا رود.

 
 

 

 

ترس از محدود شدن پیشرفت

 

 

 

یک همدل و همراه خوب نه تنها باری به دوش شما نیست، بله یار لحظه های غم و شادی تان است. پس آگاه باشید که اختیار نمودن همسری که واقف به مسیرهای پیشرفت و ترقی خود و شما باشد می تواند به رشد شما کمک کند ضمن آنکه در سایه ازدواج با شکوفایی استعدادها، مسیرهای جدید برای رشد و ترقی شما ایجاد می شود.

 
 

 

 

ترس از مخالفت همسر با اشتغال زن

 

 

 

- اگر برای شما (دختران جوان) کار کردن در خارج از خانه و داشتن شغل، بسیار مهم است فردی را برای ازدواج انتخاب کنید که در این زمینه مشکلی نداشته باشد و با مطرح کردن این قضیه در جلسات خواستگاری خود را از این ترس رها سازید.

 
 
 

 

 

- بهتر است بدانید پس از ازدواج، موظف به انجام وظایف همسری به نحو احسن هستید بنابراین برای انتخاب شغل خود کمی بیشتر تأمل کنید تا کار خارج از خانه شما را از وظایف تان باز ندارد.

shiva & hasan بازدید : 149 پنجشنبه 19 دی 1392 نظرات (0)

مهم ترین دغدغه کسانی که پا در راه ازدواج گذاشته اند و به تازگی عقد کرده اند این است که چه چیزی باعث خوشبختی و یا شكست یك ازدواج می شود؟ حالا که وارد عمل شده اند چطور باید زندگی شان را محافظت کنند و به سمتی بروند که خوشبخت ترین زوج فامیل باشند؟ اگر شما هم در این مقطع از زندگی هستید، این توصیه ها را بخوانید.


 

خودتان را اصلاح كنید

 

 

 

از همین ابتدای زندگی بنای خود را بر بیان صادقانه احساساتتان بگذارید. خانم ها اغلب فکر می کنند مردها باید ذهنشان را بخوانند! در صورتی که شما تا زمانی که به مرحله ذهن خوانی برسید زمان زیادی راه دارید. تازه اگر به این مرحله برسید! شما باید احساسات خود را بیان كنید و بگویید چه چیزی در درجه اول برایتان اهمیت دارد. زوج های موفق و خوشبخت احساسات خود را در مواقع حساس به راحتی بیان می كنند.

 

 

 
 

مواظب لحن خود باشید

 

 

 

بیشتر درگیری ها زمانی آغاز می شوند كه یكی از شما با لحن منتقدانه از دیگری ایراد می گیرید. ذهنیات خود را بیان كنید، ولی به صورتی كه شنیدنش، هم برای شما و هم برای طرف مقابلتان راحت باشد. به خصوص اگر قرار است درباره مسائلی صحبت کنید که همسرتان روی آن حساس است: خانواده پدری، کار، مسائل شخصی و زناشویی.

 
 

 

 

تأثیر پذیر باشید

 

 

 

یك ازدواج زمانی موفق است كه شوهر بتواند از همسرش تأثیر بپذیرد. تأثیرپذیری شوهر از همسرش (برخلاف زن از شوهرش) بسیار مهم است. تحقیقات نشان داده است كه زنان در حالت عادی آماده تأثیر پذیری از شوهرانشان هستند. پس ازدواجی موفق است كه هر دو طرف به یك میزان از دیگری تأثیر بگیرند.

 

 

 

 

 

استانداردهای خود را بالا ببرید

 

 

 

زوج هایی كه تازه ازدواج كرده اند معمولا توقع بالایی از یكدیگر دارند. خوشبخت ترین زوج ها معمولاً توقع رفتارهای زننده از یكدیگر را ندارند، به هم پرخاش نمی کنند، حرف رکیک نمی زنند و تحمل زیادی در مقابل رفتارهای اشتباه یک دیگر دارند. این رویه را در همه زندگی حفظ کنید تا همیشه مثل این روزها عشقتان تازه بماند.

 
 
 


 

یاد بگیرید چگونه یك مشاجره را آرام كنید

 

 

 

زوجهای موفق می دانند یك مشاجره را چگونه خاتمه دهند و می دانند چگونه می توان یك مسئله پیچیده را ترمیم كرد پیش از آن كه مشاجره به طور كامل از كنترل خارج شود. از همین حالا روی این کار تمرین کنید. اگر با والدین، دوستان و خواهر و برادر خود دچار اختلاف نظر شدید، سعی کنید تمرین کنید که از کوره در نروید و به جای مجادله، با هم به توافق برسید. آن هم از راه گفتگو. این تمرین ها در زندگی بسیار به کارتان می آید.

 
 
 

 

 

شیوه ترمیم یك مشاجره به این شرح است

 

 

 

موضوع بحث را با یك موضوع كاملاً بی ربط عوض كنید.

 

 

 

از طنز استفاده كنید.

 

 

 

طرف مقابل را با یك جمله كه نشان دهنده اهمیت دادن به اوست، متوجه كنید؛ مثلا من می دانم این مسئله برای تو سخت است و به این ترتیب او را متوجه این نكته كنید كه هر دوی شما در این مورد وضع مشابه دارید. مثلاً بگویید این مشكل هر دوی ماست.

 

 

 

از مشاجره عقب بكشید. در زندگی زناشویی گاهی شما باید كوتاه بیایید تا برنده شوید.

 

 

 

اهمیت دادن و قدردانی از احساسات همسر بسیار مؤثر است؛ مثلاً متشكرم که در فلان موقعیت این طور رفتار کردی...

 

 

 

اگر یك مشاجره خیلی به بن بست رسید، 20 دقیقه به خود فرصت دهید و پس از این كه هر دو خونسردی خود را به دست آوردید، دوباره گفتگو كنید.

 
 
 
 
 
 

منبع:برگرفته از همدردی، سیمرغ

shiva & hasan بازدید : 141 پنجشنبه 19 دی 1392 نظرات (0)

صف ازدواج نوبت ندارد!

 

چندی پیش طبق روال گذشته که در بخش «شما مشاور باشید» یکی از مشکلات مربوط به ازدواج را بررسی می کردیم، از شما پرسیدیم که آیا زودتر ازدواج کردن خواهر یا برادر کوچک تر اشکالی دارد یا خیر؟

 

 

بیش از 60 کاربر به سوال ما پاسخ دادند . آمارهای ما از نظرات موافق و مخالف این طرح نشان می داد که 76 درصد از کاربران مخالف ازدواج نوبتی هستند و 24درصد به حفظ ترتیب در ازدواج اعتقاد دارند.

 


 

اما نظر مشاوران درباره ازدواج نوبتی:

 

 

 

در نگاه اول نمی توان یک حکم قاطع درباره ازدواج نوبتی داد چون این مساله فرد به فرد و خانواده به خانواده متفاوت است. اما آنچه باید به آن توجه کنیم این است که ازدواج یک امر انتخابی است و به بلوغ عاطفی، روانی، اقتصادی و جسمانی نیاز دارد، بنابراین اگر دختر و پسری در شرایطی قرار گرفتند که می توانند ازدواج مناسبی داشته باشند، نباید به خاطر خواهر یا برادر بزرگ تر آن شانس را از دست بدهند. چون ممکن است تکرار چنین موقعیتی برای آن ها سخت یا ناممکن شود.

 


 

نوبتی بودن ازدواج از یک تفکر سنتی سرچشمه می گیرد که در واقع به الگوهای قدیمی و امروزی ازدواج مربوط می شود. در گذشته ازدواج یک پیوند خانوادگی و اجتماعی بود. کسی به خواستگاری دختر نمی آمد بلکه به خواستگاری خانواده می آمد و خانواده هم دختر بزرگ تر را برای ازدواج معرفی می کرد چون از نظر سنی برای ازدواج مناسب تر بود. در حال حاضر که تغییرات اجتماعی باعث شده دختران به اجتماع راه پیدا کنند و دیده شوند، ترتیب سنی اهمیت خود را از دست می دهد. چرا که انتخاب و ازدواج از یک پدیده جمعی و خانوادگی به یک پدیده فردی تبدیل می شود.

 
 

 

 

با ازدواج کردن فرزند کوچک تر، بار تنیدگی در فضای خانه کمتر می شود و حتی موقعیت های بهتری برای فرزند بزرگ تر فراهم می شود. اما در غیر این صورت، فرزند کوچک تر هم موقعیت های ازدواجش را از دست خواهد داد

 
 
 

 

 

خانواده ها باید بدانند فرصت ها همیشه به دست نمی آیند و گذرا هستند. هیچ کس نمی تواند آینده را پیش بینی کند. بنابراین به محض به وجود آمدن فرصت مناسب، باید از آن استفاده کرد و تردید نکرد. ما نباید در فضای خانه گره ها را باز به هم گره بزنیم و گره کوری درست کنیم.

 

 

 

با ازدواج کردن فرزند کوچک تر، بار تنیدگی در فضای خانه کمتر می شود و حتی موقعیت های بهتری برای فرزند بزرگ تر فراهم می شود. اما در غیر این صورت، فرزند کوچک تر هم موقعیت های ازدواجش را از دست خواهد داد.

 


 

نکته مهم این است که در ازدواج باید اقتضایی عمل کرد، یعنی هر کس اقتضائاتی دارد. ممکن است فرزند بزرگ تر تمام تمرکزش را متوجه تحصیل کرده یا در حال حاضر از نظر روحی آمادگی ازدواج نداشته باشد یا حتی موقعیتی که درشان او باشد، برایش پیش نیامده باشد. بچه ها و همین طور خانواده ها باید بدانند که هر تأخیری منفی نیست، بلکه مهم این است که افراد درست ازدواج کنند نه اینکه الزاما زود ازدواج کنند. در ضمن، موفقیت و خوشبختی فرزند کوچک تر روی سایر اعضای خانواده و همچنین دیدی که افراد نسبت به آنها دارند تأثیر مثبت می گذارد، در حالی که مجرد باقی ماندن همه بچه ها، تأثیر تخریبی بیشتری روی وجهه خانواده دارد.

 
 
 

 

 

اگر با مخالفت رو به رو شدید...؟!

 

 

 

اما در صورتی که فرزند بزرگ تر با این موضوع مخالفت کند، فرزند کوچک تر نباید عجله کند، بلکه باید صبر کند تا موافقت تمام اعضای خانواده جلب شود و جوّ خانواده مساعد شود. این فرآیند نه با جنگ و کشمکش، بلکه باید با ملاطفت و مهربانی صورت گیرد. همچنین حتماً باید برای متقاعد کردن والدین و فرزند بزرگ تر از مشاور کمک گرفت. زیرا در خانواده جوّ احساسی وجود دارد و ممکن است افراد نتوانند منطقی تصمیم بگیرند. اما مشاور با دید منطقی به نمای بیرونی خانواده می نگرد و راهکارهای بهتری ارائه خواهد نمود.

 

 

 

در مطالب بعدی بیشتر راجع به این موضوع صحبت خواهیم کرد و نحوه مواجه شدن با ازدواج های خارج از نوبت را آموزش خواهیم داد.

 

منبع: تبیان

shiva & hasan بازدید : 144 پنجشنبه 19 دی 1392 نظرات (0)

چقدر برای ازدواج آمادگی دارید

 

▪ به موارد زیر توجه کنید:اولین گام این است که شناخت خوبی از شخصیت فردی که می خواهید با او ازدواج کنید داشته باشید. هرگز از یاد نبرید که ازدواج یک تعهد بزرگ است و گام مهمی در مسیر زندگی محسوب می شود.

 

 

بهترین راه برای اینکه متوجه شوید فرد مناسبی را انتخاب کرده اید این است که ساعات زیادی را در کنار او و در جمع خانوادگی بگذرانید. دوست داشتن یک نفر به تنهایی کافی نیست. شما تنها زمانی می توانید از درستی انتخاب خود مطمئن شوید که واکنش نامزدتان را در شرایط مختلف دیده باشید. اگر در نامزدتان متوجه خصلتی ناپسند شدید از وی بخواهید رفتارش را تغییر دهد. اگر او این کار را نکرد مدتی صبر کنید ولی اگر نتوانستید خود را با شرایطش وفق دهید از ازدواج منصرف شوید.

 

 

اگر برای پیاده کردن این پیشنهاد تا پس از ازدواج صبر کنید هزینه گزافی خواهید پرداخت!

 

 

در مورد زندگی مشترک با نامزدتان فکر کنید. یادتان باشد شما باید تا پایان عمر در کنار او زندگی کنید. فهرستی از خصوصیات مثبت و منفی نامزدتان تهیه کرده و ببینید آیا می توانید جنبه های منفی رفتار وی را تحمل کنید یا خیر. مطمئن باشید از فکر کردن پشیمان نخواهید شد!

 

 

به آقایانی که می خواهند پیشنهاد ازدواج بدهند توصیه می کنیم از آمادگی صددرصد خود مطمئن شوند و عواقب احتمالی پیشنهاد خود را در نظر داشته باشند. فراموش نکنید ازدواج موفق ازدواجی است که تا پایان عمر دوام داشته باشد. خانم ها نیز نباید از یاد ببرند که وقتی «بله» را می گویند در واقع اعلام می کنند که صددرصد آماده ازدواج هستند.

 

 

 

▪ چند توصیه

 

 

وقتی به فکر ازدواج می افتید شتاب نکنید. شما باید از اراده خود برای انجام این کار مطمئن شوید. اگر در این مورد تردید دارید برای مدتی دست نگه دارید.

 

 

صرفاً دوست داشتن یک نفر به مفهوم آن نیست که شما باید با او ازدواج کنید! اکثر ازدواج هایی که صرفاً از روی دوست داشتن انجام می شود به طلاق می انجامد.

 

 

صددرصد از آمادگی خود اطمینان حاصل کنید، در غیر این صورت بعدها دچار تردید می شوید و در نهایت، ازدواج تان به شکست می انجامد.

 

 

ازدواج مسأله ای تمام وقت است. مطمئن شوید که شما و همسرتان اهداف مشترکی را در حیطه مسائل مالی و نحوه پرورش کودکان دنبال می کنید.

 

 

به روابط گذشته و آینده میان خود و نامزدتان بیندیشید و تنها زمان حال را در نظر نگیرید.

 

منبع:تبیان

shiva & hasan بازدید : 142 پنجشنبه 19 دی 1392 نظرات (0)

نحوه شراکت مالی بین همسران و گلایه مندی یکی از دیگری، به خصوص زن از مرد، با این دیدگاه که زن حس می کند به آن میزانی که در زندگی مشترک خود سهم داشته، در دارایی های مالی خانواده سهیم نیست، این روزها در خانواده های زیادی مطرح است...

 

 

این نوع نگاه باعث می شود که طرف مقابل نیز حس کند که همسر او زندگی مشترک را مانند یک دادوستد مالی می بیند و شاید در مقابل او جبهه بگیرد، اما چرا این اختلاف به وجود می آید؟

 

 

 

● قصه از کجا شروع شد؟

 

 

 

همه ماجرا از یک سوال کودکانه شروع شد. نمی دانم چرا قبل از آن، خودم به این موضوع فکر نکرده بودم. نمی دانم چرا قبلا این انتظار را از همسرم نداشتم. اصلا نمی دانم که این انتظار بجاست یا سوءتفاهمی که من مدام آن را در ذهنم بزرگ می کنم...

 

 

 

من و همسرم ۱۲ سال پیش با هم ازدواج کردیم و ۳ سال پس از ازدواج، خدا پریا را به ما داد. تا قبل از به دنیا آمدن پریا، من هم پابه پای شوهرم کار می کردم و سعی می کردیم زندگی آرامی داشته باشیم. ماه های آخر بارداری، من و همسرم به توافق رسیدیم که تربیت دخترمان از هر کار دیگری واجب تر است و چون مشکل مالی چندانی نداشتیم، از آن به بعد من به یک مادر خانه دار تبدیل شدم.

 

 

 

۷ سال از به دنیا آمدن پریا گذشت، به مدرسه رفت و کم کم خواندن و نوشتن یاد گرفت. یک روز از من پرسید: «این خونه مال کیه؟» گفتم: «مال ما.» باز پرسید: «یعنی مال باباست؟» گفتم: «مال همه مون.» قبض تلفن را که از پشت در برداشته بود، نشانم داد و گفت: «پس چرا اینجا فقط اسم بابا رو نوشته؟»

 

 

 

پریا ۷ سال بیشتر نداشت. خیلی جواب ها برای قانع کردن یک دختر بچه ۷ ساله وجود داشت ولی مساله فقط این نبود. این سوال به ظاهر ساده مرا هم درگیر کرده بود. نه تنها در قبض تلفن، که در هیچ قبض و سند مالی ای که مربوط به خانواده ما بود، نامی از من نبود و تازه وقتی بیشتر به این موضوع دقت کردم، دیدم همین چند ماه پیش با میل خودم، بیشتر جواهراتم را فروختم تا مقدار پولی که برای خرید اتومبیل کم داشتیم، فراهم شود و امروز حتی همین اتومبیل هم به نام شوهرم است. از آن روز خیلی با خودم کلنجار رفته ام تا این موضوع را فراموش و تصور کنم که همه چیز آرام و عادی است ولی نمی شود. سوال دخترم همه ذهنم را مشغول کرده؛ حتی چند بار غیرمستقیم این موضوع را با همسرم در میان گذاشتم ولی او به هیچ وجه حس مرا درک نمی کند. او می گوید: «همه چیز در این زندگی مال توئه» ولی همه اینها فقط تعارف و حرف است. اگر خدای نکرده روزی صحبت از جدایی بین ما پیش بیاید، من از این زندگی چقدر سهم خواهم داشت؟ اطرافیان می گویند: «موضوع را مستقیم به شوهرت بگو» ولی من نمی توانم. نمی خواهم همسرم تصور کند در روزهای خوش زندگی مان، من به فکر گروکشی روز مبادا هستم، اما چه کسی از فردا خبر دارد؟ شاید ما هم... خلاصه، اعتماد به نفسم را از دست داده ام.

 

 

 

● نظر روان شناس

 

 

 

دکتر بهروز بیرشک/ روان شناس، عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران

 

 

 

ضعف های توأم قانونی و فرهنگی داریم

 

 

 

حقیقت این است که ما درمورد موضوع شراکت مالی در زندگی مشترک، ضعف های توأم قانونی و فرهنگی داریم که به اصلاح نیاز دارند. در بسیاری از کشورها قوانینی وضع شده است که حقوق زن و مرد را به طور مساوی - البته تقریبا مساوی -در نظر گرفته و زن در کمتر زمانی، در حالی که با شوهر خود زندگی می کند و خوشبخت است، به روزهای سخت پس از جدایی احتمالی می اندیشد. اگر طرفین یک زندگی، هر دو قانون را حامی خود در مشکلات زندگی بدانند و مطمئن باشند که در صورت بروز اختلاف، قانون، حقوق مالی و معنوی آنها را در نظر گرفته است، دیگر نیازی نیست مشکلی را که هنوز به وجود نیامده، وارد زندگی خود و آن را از امروز تلخ کنند. می?توان به این موضوع از چند نظر نگاه کرد:

 

 

 

▪ نگاه اول: اگر عقیده داشته باشیم که یکی از انگیزه های فرد برای ازدواج، برآوردن نیازهای مالی و رسیدن به این نوع اهداف است، یعنی یکی از طرفین، پایه های تشکیل زندگی مشترک را بر دستیابی به هدف های مالی قرار داده باشد، باید انتظار داشته باشیم که پایه های این زندگی همواره متزلزل باشد، زیرا در این صورت جدی ترین عامل پیونددهنده دو طرف، انگیزه مالی است. اگر فردی پیش از ازدواج، یکی از دلایل انتخاب خود را هدف مالی می بیند، بهتر است کمی تامل کند و با این برداشت ازدواج نکند. البته باید گفت این نوع نگاه، بیشتر در مردانی به وجود می آید که همسران آنها، لزوم شراکت مالی در خانواده را نیز مطرح می کنند و این یک روی سکه است.

 

 

 

▪ نگاه دوم: در مقابل باید دید کسی که در زندگی مشترک انتظار شراکت مالی دارد، چطور به موضوع نگاه می کند. شاید اگر طرف مقابل (معمولا مرد) از نگاه همسر خود به این موضوع نگاه کند، بتواند او را نیز تا حدودی محق بداند. متاسفانه نوع استفاده ما از قوانین موجود به نحوی شده است که به مردان آزادی بیشتری می دهد و زنان را وادار به پذیرش می کند. زن در بسیاری موارد می بیند که مرد آزادی های فراوانی دارد (که قانونی هم هست) ولی خود از آنها محروم است. زن در موارد بسیاری از اطرافیان خود با این موضوع مواجه شده که وقتی اختلاف خانواده ها بالا می گیرد و موضوع جدایی به میان می آید، کسی که همواره مغبون و متضرر می شود، زن است. در واقع زن حس می کند همجنس های او با وجود تلاش های پایاپای با مردان در ساختن خانواده، هنگام جدایی هیچ حقی از چیزی که ساخته اند، ندارند چون همه چیز به نام مرد است. به همین دلیل با وجود تمام علاقه ای که به همسر و زندگی خود دارند، باز از آینده احساس ترس دارند و به اصطلاح می خواهند برای آن محکم کاری کنند. در نتیجه موضوع را با همسر خود در میان می گذارند و چون مخالفت همسر خود را - به دلایلی که قبلا ذکر شد می بینند، از ترس خود مطمئن تر می شوند و زندگی آنها همواره مسیری پر از درگیری خواهد شد.

 

 

 

▪ نگاه سوم: اگر این موضوع را در نظر نگیریم که هدف از ازدواج مقاصد مالی است و در نظر نگیریم که آینده زن پس از جدایی احتمالی با مشکل روبرو خواهد بود، باز هم باید به این مساله توجه داشت که ازدواج یک اتفاق بسیار مهم و حیاتی در زندگی است و باید با آگاهی و شناخت کامل انجام شود. به غیر از مسایل قانونی، آنچه باعث این «من و تو» در زندگی مشترک می شود و گاهی آن را به بیراهه می برد، نداشتن شناخت از زندگی مشترک و طرف مقابل است. نکته مهم این است که دو طرف باید پیش از ازدواج با توجه به شناختی که از انتظارات خود از زندگی دارند، این موارد را مطرح و حل و فصل کنند وگرنه اینکه بخواهیم همه چیز را برای بعد از ازدواج بگذاریم و گمان کنیم به تدریج مسایل حل خواهد شد، کار اشتباهی است. متاسفانه این یک مشکل اجتماعی بزرگ در بحث ازدواج است. ما هنوز ازدواج را آن طور که باید و شاید، جدی نمی گیریم و به همین دلیل هم برای شناخت کامل اقدام نمی کنیم و متاسفانه به دلیل نداشتن شناخت کافی، هنگام بروز مشکلات بلافاصله و به راحتی به جدایی می اندیشیم. اگر قرار است توافق مالی بین همسران صورت گیرد، بهتر است این موضوع پیش از ازدواج مطرح شود و به نتیجه برسد.

 

 

 

▪ نگاه چهارم: به عقیده من اگرچه تمام دیدگاه های درست و غلط و اشتباه های زناشویی به خصوص در مباحث مالی بین زن و مرد به وجود می آید ولی ریشه این موضوع را باید در جایی دیگر جستجو کرد. زن حق دارد احساس مغبون بودن کند، چون حس می کند در آینده ای که معلوم نیست به کجا می رسد، هیچ حق مالی ای متوجه او نیست. مرد هم حق دارد از مطرح شدن این موضوع از جانب زن ناراحت شود. او با خود فکر می کند: «چیزی که من در اختیار دارم، حقی است که قانون به من داده و من به دنبال گرفتن آن نبوده ام و قرار هم نیست از آن به نفع خودم استفاده کنم ولی وقتی همسرم خواهان گرفتن این حق و به دست آوردن آن است، حتما می خواهد از آن بهره برداری کند؛ یعنی او در حالی که دارد با من عهد ازدواج می بندد، در عین حال به روز جدایی خود از من هم فکر می کند» و در نتیجه دلگیر می شود.

 

 

 

● نظر کارشناس

 

 

 

دکتر بدری السادات بهرامی/ مشاور خانواده و مدرس دانشگاه

 

 

 

هم شریک زندگی، هم شریک اقتصادی

 

 

 

با توجه به اینکه یکی از مهم ترین مسایلی که باعث ایجاد اختلاف بین زن و شوهر می شود، مساله مالی است، بهتر است آنها از نظر مالی، به قولی یک کاسه باشند یعنی مال من و مال تو نداشته باشند تا از احساس صمیمیتی که با این کار به وجود می آید، لذت ببرند.

 

 

 

برای جلوگیری از چنین اختلافاتی، زن و مرد باید از همان ابتدای زندگی مشترک، برای داشتن یک حساب مشترک، که همه هزینه های خانه از همان حساب تامین شود، اقدام کنند و از پس انداز و مانده حساب هم هر چه خریداری شد، به صورت نصف، نصف برای طرفین در نظر بگیرند و سند بخورد. اغلب زوج های امروزی، هر دو شاغل هستند و درآمد خود را در زندگی مشترک هزینه می کنند و وقتی قصد خرید چیزی دارند، با هم مشورت می کنند. گاهی برای خرید ملک، هر دو یا یکی از طرفین از محل کار وام می گیرند و به خاطر گرفتن وام، باید آن ملک به نام وام گیرنده ثبت شود، اینجاست که سکوت طرف دیگر باعث می شود غمی در وجود او مخفی بماند و این نگرانی فاصله ایجاد می کند. این فاصله، به مرور زمان و به دلیل افکاری که در ذهن پرورده می شوند، بیشتر هم خواهد شد: «چرا همسر من فکر نکرد که من هم مقداری از مبلغ این ملک را پرداخت کرده ام؟» «من هم برای بازپرداخت وام ها تلاش می کنم و حق دارم سهمی داشته باشم.» «به اینجا که رسید، زندگی مشترک بی مشترک!» بیشتر افراد از این دغدغه های ذهنی با هم یا با مشاورحرفی نمی زنند. اما مطرح نکردن این موضوع، باعث می شود که همسرشان فکر کند به او اهمیت نمی دهند یا از علاقه شان کاسته شده و او را نادیده می گیرند. از آنجا که زن و شوهری معمولا از یک نقطه صفر زندگی را شروع و کم کم با هم پیشرفت می کنند، باید نسبت به آینده همسرشان هم درست مانند خود، احساس مسوولیت کنند و نگران احقاق حق او هم باشند، اما اگر شرایطی پیش آمد که این موضوع محقق نشد، مثلا خانه شان وام دارد و سالیان بعد وام به اتمام می رسد یا به دلایلی نمی شود بخشی از ملک را به نام طرف دیگر کرد.

 

 

 

باید در مورد این موضوع صحبت شود. از آنجا که این نگرانی ها باعث فاصله می شود پس بهتر است آنها را در دل نگه نداشت و بیان کرد، اما چگونه تا سوءتعبیر نشود؟

 

 

 

چون هر رابطه ای برای تداوم یافتن به مراقبت نیاز دارد، باید بحث مراقبت از رابطه زناشویی و همسرداری را پیش کشید؛ یعنی باید گفت: «عزیزم! اگر این ملک به نام تو باشد، پدر و مادرت و اگر به نام من باشد، پدر و مادر من، از آنچه حاصل دسترنج ما دوتاست، ارث می برند، اما اگر به نام هر دوی ما باشد، فقط فرزندان ما از تلاش مان سود خواهند برد. پس مواظب باش که حق فرزندان مان ضایع نشود.» بهتر است یک وکالت برای سه دانگ این ملک به نام طرف مقابل تنظیم شود که در صورت بروز حادثه، حق بچه ها ضایع نشود. حتی اگر همسر بگوید من تمام ملک را به نام تو خواهم زد یا وکالت برای تمام ملک به نام تو تنظیم می کنم همسر باید مخالفت کند و بگوید که این بحث مالی من یا تو نیست، بحث مراقبت از رابطه ماست و خیلی مهم است که مواظب باشیم حق بچه ها ضایع نشود. اگر بچه هم نداشته باشند، می توانند بگویند باید مراقب تضییع شدن حق همدیگر باشیم چون ما قدرت دخل و تصرف در برخی مسایل را نداریم و عقل سلیم حکم می کند به تمام مسایل و جوانب زندگی فکر کنیم.

 

 

 

هرگز گمان نکنید این موضوع در گذر زمان فراموش می شود، بلکه کهنه و عمیق خواهدشد. در حال حاضر یک زوج به من مراجعه کرده اند که خانم دندان پزشک و آقا فوق لیسانس مکانیک است. این زوج دچار طلاق عاطفی شده اند و انگار فقط جسمشان کنار هم است. داستان از جایی شروع شده که خانم چند سال پیش خانه ای خریده و هنگام خرید خانه، حدود ۴۰ میلیون تومان از آقا گرفته است. او نه تنها بخشی از خانه را به نام همسر نکرده، بلکه به شوهرش گفته این پولی که دادی، معادل آن است که این خانه را از من رهن کرده باشی و حالا هم باید اجاره آن را به من بدهی تا بتوانم اقساط وام بانکی خانه ام را بدهم! در حالی که اینجا صحبت حساب و کتاب است و این خانم باید معادل پولی که شوهرش داده، بخشی از خانه را به نام او سند بزند. این آقا به من مراجعه کرده اند و به نظر می رسد چون در مورد این دلخوری، صحبتی با همسرش نکرده و سال ها آن را در دل نگه داشته و اندوهی در دلش مانده و او را آزرده است. دلخوری های دیگری در اثر این مساله پیش آمده و این بدون مراقبت رهاشدن رابطه، آنها را از هم دور و دورتر کرده است. نکته مهم این است که اگر شوهر فوت کند، فرزندان و پدر و مادر متوفی از ماترک استفاده می کنند. این اشکالی ندارد که پدر و مادر متوفی از تارک ارث ببرند اما مشکل اینجاست که وقتی ملکی را شما و همسرتان با هم خریده اید، در اصل پدر و مادر متوفی از سهم یک زن بی سرپرست یا مردی تنها ارث می برند و این ضایع شدن حق همسرتان تقصیر شماست.

 

 

 

● قانون در این باره چه می گوید؟

 

 

 

شرط فراموش شده

 

 

 

طبق بند الف عقدنامه؛ هرگاه طلاق بنا به درخواست زوجه نباشد و تقاضای طلاق به تشخیص دادگاه ناشی از تخلف زن از وظایف همسری یا سوءرفتار وی نباشد، زوج موظف است تا نصف دارایی خود را که در ایام زناشویی با او به دست آورده یا معادل آن را به شکل بلاعوض به زوجه منتقل نماید. منظور از دارایی زوج آن دسته از اموالی است که در زمان زوجیت و زندگی مشترک حاصل شده است.

 

 

 

شرایط مزبور شامل اموالی که شوهر قبلا به دست آورده نمی شود. برخی از حقوقدان ها و فقها به دلیل اینکه این شرط بر سر اموالی است که هنوز به وجود نیامده و مجهول است، آن را شرطی باطل می دانند.

 

 

 

اما صرف نظر از عقیده این عده، سوال این است که آیا فرهنگ کشور ما ظرفیت پذیرش چنین شرطی را دارد یا خیر؟

 

 

 

شرط انتقال نصف دارایی مرد به زن هنگام طلاق در کشورهای اروپایی بدون قید و شرط پذیرفته شده و آنها به اشتراک روابط مالی زوجین اعتقاد دارند اما کشور ما از جمله کشورهایی است که اعتقاد به جدایی اموال زن و مرد دارد و حتی آن را حق تبعی و منحصرا به نفع زن می داند در صورتی که در عمل هیچ گونه ضمانت اجرایی برای این شرط وجود ندارد. در بیشتر موارد زوج با اقدام به انتقال اموال خود به دیگری، امکان دسترسی زوجه به این دسته از اموال را از بین می برد.

 

 

 

گاهی زنان سال ها در تامین امرار معاش خانه دوشادوش مردان کار می کنند و در اموال مشترک، سهیم هستند اما هنگام جدایی نمی توانند سهم خود را در همین اموال ثابت کنند.

 

 

 

در حال حاضر این شرط تنها به صورت یک امضا هنگام عقد وجود دارد اما در عمل اجرای آن در رویه جاری دادگاه ها مشاهده نمی شود. هم اکنون تعدادی از شروط ضمن عقد در عقدنامه ذکر شده است اما به نظر این شروط کافی نیست. در مورد شرط تنصیف دارایی مرد هنگام طلاق، بهتر است این شرط با عباراتی قانونی، مشخص و منجز بنا به درخواست زوجین مجددا توسط سردفتر در عقد نامه درج شود. مثلا «زوجین متعهد می شوند هنگام مفارقت و جدایی اعم از اینکه به درخواست مرد باشد یا به درخواست زن، تمام اموالی که بعد از ازدواج دائم در زندگی مشترک به دست می آورند بین آنها به تساوی تقسیم شود.»

 

 

 

همچنین بهتر است این شرط به صورت یک ماده قانونی درآید و این حق برای زوجه نیز در نظر گرفته شود تا در صورتی که زوجه هم خواهان طلاق است، بتواند سهمی از اموال مشترک داشته باشد. همچنین اموال شوهر قبل از ازدواج مشخص شود تا اموالی که بعد از ازدواج به دست می آید محاسبه شود و تا حدودی راه انتقال اموال توسط زوج را محدود کند تا به این ترتیب زوج نتواند قبل از طلاق، اموال خود را به دیگری منتقل کند.

 

منبع:روزنامه سلامت

shiva & hasan بازدید : 146 پنجشنبه 19 دی 1392 نظرات (0)

دوستی هایی که قبل از ازدواج دنبال می شود، قطعاً دوستی پایدار و بلند مدتی نخواهد بود اما وابستگی عاطفی ای که بعد از مدتی بین دو طرف شکل می گیرد، جدایی را سخت می کند.


 

معمولا افرادی که اقدام به برقراری چنین رابطه هایی می کنند، با این استدلال که «ما نمی خواهیم ازدواج کنیم ،» انتخاب ها و رفتارهایی را که باید از خود نشان دهند، بروز نمی دهند و بدون آشنایی کافی و درنظر نگرفتن معیارهای درست، اقدام به برقراری این رابطه می کنند و حاضر به پذیرش مسئولیت های یک رابطه نیستند. چنین دوستی هایی به دلیل ضربه هایی که طرفین رابطه متحمل می شوند، توصیه نمی شود.

 

 

 

بخشی از این ضربه ها مربوط به وابستگی های عاطفی می شود. به عبارت بهتر، شما تصور کنید دختر و پسری تصمیم می گیرند که رابطه ای با هم برقرار کنند، منتها چون قصد ازدواج ندارند، ملاک هایی را که برای ازدواج در ذهن خود ساخته اند نادیده می گیرند، با این توجیه که قرار نیست این رابطه به ازدواج منجر شود. بنابراین با کسانی دوست می شوند که کیفیت اخلاقی و رفتاری پایین تری دارند.

 
 
 

 

 

از طرفی این رابطه آغاز می شود و بعد از مدتی این دوستی دو حالت پیدا می کند؛ یا رابطه به خاطر مشکلاتی که به وجود می آید قطع می شود و در این میان، طرفین ضربه های روحی- عاطفی زیادی خواهند خورد و یا این رابطه مدتی ادامه پیدا می کند تا وابستگی عاطفی شدیدی به وجود می آید و تصمیم می گیرند ازدواج کنند؛ غافل از اینکه این آدم مناسب ازدواج نیست و معیارهای یک ازدواج موفق در این رابطه وجود ندارد.

 

 

 

نکته دیگر این است که وقتی ای نگونه روابط براساس حداقل شناخت آغاز می شود، طرفین به مسائلی مانند معیارهای اخلاقی مورد پذیرش شان توجه نمی کنند. برای مثال، دختر یک حدی از رابطه را می پسندد ولی پسر خواسته های بیشتری دارد و یا بالعکس. در این موارد مشاهده می شود طرفین از ترس از دست دادن دوستی و یا به خاطر تهدیدهایی که صورت می گیرد، تسلیم خواسته های طرف مقابل می شوند.

 

 

برای شناختن روحیات دخترها و یا پسرها لازم نیست افراد چنین روابطی را تجربه کنندروابط معمولی که درون برخی چارچو بهای اخلاقی و عرفی شکل می گیرد مثل روابط معمول دو همکلاسی یا دو همکار، برای شناختن جنس متفاوت کفایت می کند و لازم نیست برای شناخت پیدا کردن وارد روابطی بشوند که وابستگی های عاطفی حرف اول و آخر را می زند.

 

 

دوستی برای شناخت جنس متفاوت

 

 

 

بعضی ها می گویند من دختر و یا پسری را برای دوستی می خواهم تا بتوانم دخترها و یا پسرها را بشناسم؛ در صورتی که این کاملا غلط است. برای شناختن روحیات دخترها و یا پسرها لازم نیست افراد چنین روابطی را تجربه کنند. جنس متفاوت چیز پیچیده ای نیست که لازم باشد یک نفر «دوست دختر» یا «دوست پسر» داشته باشد تا جنس متفاوت را بشناسد. روابط معمولی که درون برخی چارچو بهای اخلاقی و عرفی شکل می گیرد مثل روابط معمول دو همکلاسی یا دو همکار، برای شناختن جنس متفاوت کفایت می کند و لازم نیست برای شناخت پیدا کردن وارد روابطی بشوند که وابستگی های عاطفی حرف اول و آخر را می زند.

 

 

 

در کشورهای غربی که حتی از لحاظ فرهنگی تفاوت های زیادی با جامعه ما دارند و ارزش های متفاوتی برای آنها تعریف شده است، تحقیقات نشان م یدهد که افرادی که دوستی با آدم های بیشتری را تجربه کردند و به قول معروف دوست دختر و یا دوست پسرهای بیشتری داشته اند و قبل از ازدواج روابط متعددی با جنس مخالف داشته اند، بعد ازدواج رضایت کمتری از زندگی شان دارند و مشکلات بیشتری را تجربه خواهند کرد. این تجربه برخلاف تصور قالب جوانان ماست. در حال حاضر، دخترها و پسرها فکر می کنند هرچه روابط بیشتری را تجربه کنند، در انتخاب همسر موفق تر خواهند بود اما این یک ذهنیت نادرست است.

 


 

قطع رابطه

 

 

 

مرحله آخر، قطع این گونه روابط است. افراد باید بدانند که هرچه از عمر رابطه می گذرد، وابستگی بیشتری به وجود خواهد آمد و قطع رابطه همراه با رنج فراوان خواهد بود.

 

 

 

از نظر روانشناسی، از دست دادن یک رابطه که در آن عاطفه و احساس وجود دارد همچون مرگ یکی از نزدیکان، دردناک است و فرد دور های سوگوار رابطه از دست رفته اش خواهد بود. گریه ها، خواهش و التماس ها، قول و قرارها و امثالهم در این دوران نباید مورد اعتنا قرار بگیرند؛ چراکه فرد برای فرار از غم از دست دادن رابطه دست به هر کاری می زند تا شاید بتواند طرف مقابل را از جدایی منصرف کند.

 
 
 

 

 

طرفین رابطه اگر بتوانند با واقعیت رو به رو شوند و چند ماه ناراحتی شان را کنترل کنند، به زندگی عادی برخواهند گشت و حتی بعد از سپر یشدن مدتی متوجه فواید قطع رابطه گذشته شان خواهند شد، اما اگر مدام امیدوارانه به فکر از سرگیری رابطه باشند، نخواهند توانست به زندگی عادی و معمولشان بازگردند.

 

 

 
 

یک نکته مهم

 

 

 

نکته دیگر این است که اگر تصمیم به قطع رابطه گرفته شد، این جدایی باید به یکباره و برای همیشه صورت گیرد و نه به صورت تدریجی یا با کم کردن رابطه. تجربه نشان می دهد کم کردن تدریجی رابطه مؤثر نیست و همه چیز باید یک دفعه تمام شود. تنزل رابطه به یک دوستی معمولی هم به هیچ عنوان مؤثر نخواهد بود؛ چرا که این ها سابقه ای از یک رابطه عاطفی را با هم دارند که ممکن است طرفین را دچار مشکلات روحی کند.

 

منبع: سپیده دانایی

shiva & hasan بازدید : 197 پنجشنبه 19 دی 1392 نظرات (0)

با رشد طلاق در جامعه پدیده «بچه های طلاق» هم روز به روز بیشتر می شود. بچه هایی که معمولا به دلیل جدایی پدر و مادرشان همیشه از یک برچسب نامنصفانه رنج می کشند. برچسبی از ترحم، بی اعتمادی و نگاه از بالا که آنها را بیش از هر چیز رنج می دهد.

 

 

 

فرزندان طلاق به دلیل زندگی در یک فضای مشوش همیشه آسیب پذیری بیشتری دارند و از سوی دیگر، نداشتن یک الگوی سالم و منطقی از خانواده و روابط زن و مرد، خیلی وقت ها آنها را در زندگی آینده شان دچار تشویش می کند و زندگی مشترک را برایشان دشوار می سازد.

 

 

 

با این حال فرزندان طلاق هم می توانند ازدواج های موفقی داشته باشند. تصور رایجی که درباره آنها وجود دارد و آنها را آسیب دیده، رشد نیافته و آسیب رسان می داند، در بیشتر موارد درست نیست.

 


خیلی ها تصور می کنند که قبح طلاق برای فرزندان طلاق ریخته و ممکن است در زندگی شخصی شان هم با کوچکترین اختلافی به دنبال جدایی باشند. به همین دلیل اگر خانواده ای متوجه شود که فرد مقابل فرزند طلاق است از ازدواج فرزندشان با وی جلوگیری می کنند.

 

 

 

اما واقعیت این است که اگرچه گاهی این مساله در بچه های طلاق وجود دارد اما درباره همه آنها صدق نمی کند. بسیاری از بچه های طلاق هستند که بر پایه جوهر وجودی خود به بهترین و برترین جایگاه های علمی، اخلاقی، فرهنگی و... رسیده اند و نمی توان آنها را نادیده گرفت.

 

 

 

بنابراین توصیه می کنیم اگر موردی برای ازدواج داشتید که طرف مقابل فرزند طلاق بود، به صرف این موضوع از ازدواج با وی انصراف ندهید.

 

 

 

توجه به برخی امور و آزمودن فرد مقابل در آنها تا حد بسیار بالایی زندگی را از خطرات ایمن و مطمئن می گرداند.

 

 

1.خلاء عاطفی

 

 

 

معمولاً فرزندان طلاق به دلیل فقدان پدر یا مادر و یا هر دو از خلاء عاطفی بسیاری رنج می برند. باید توجه داشت که فرزندان برای اینکه به رشد عاطفی کامل برسند به محبت و توجه پدر و مادر نیاز دارند. اما اگر این محبت و توجه نصف شود و یا از سوی افراد دیگری چون پدر بزرگ و مادر بزرگ تامین شود خلاء های عاطفی بسیاری در فرد ایجاد می کند. خلاهای عاطفی و نرسیدن به رشد عاطفی یکی از مهمترین علل کمبودهای عاطفی زن و مرد در زندگی زناشویی است که می تواند گاهی مشکل ساز شود. اما به یاد داشته باشید که پذیرفتن همسرتان در خانواده شما، سیراب کردن او از محبت و حمایت های عاطفی خانواده شما از او می تواند این مشکلات را به حداقل برساند.

 
 

 

 

2.آسیب های روحی و روانی

 

 

 

این افراد به دلیل اینکه سال ها شاهد دعواها، درگیری ها و حتی کتک کاری های والدین خود بوده اند، آسیب های روحی و روانی بسیاری دیده اند. ترمیم این آسیب ها و فراموش کردن آنها قبل از ورود به زندگی مشترک یک اصل مهم تلقی می شود. بنابراین مطمئن شوید که همسر آینده شما توانسته این مسائل را برای خود حل و فصل کند و به سبک و سیاق خود ساخته ای در زندگی فردی اش برسد.

 
 

 

 

3. عدم مهارت آموزی

 

 

 

البته آنچه در این راستا بسیار مهم تلقی می شود، این است که مشکلات اشاره شده در بالا تنها و تنها مختص فرزندان طلاق نیست. چه بسیار افرادی که در ضمن جدایی پدر و مادرشان از یکدیگر هیچ یک از مشکلات بالا را ندارند و چه بسیار افرادی که در خانواده و ذیل سایه پدر و مادر زندگی کرده اند و مشکلات بالا را دارند. پس توجه همه افراد به مشکلات قید شده و آزمون آنها مهم است باید رعایت و توجه به آنها در ازدواج با فرزندان طلاق ضروری تر و مهم تر است.

 
 
 
 
 
 

منبع: تبیان

shiva & hasan بازدید : 117 پنجشنبه 19 دی 1392 نظرات (0)

جهیزیه این روزها به یکی از موانع ازدواج تبدیل شده که خیلی از دختران جوان را با دغدغه های مالی درگیر می کند. جهیزیه حضرت زهرا (س) انگار یک داستان رویایی است که دست یافتن به آن غیرممکن به نظر می رسد.


 

تهیه جهیزیه وظیفه ای نیست که شرع به عهده پدر عروس یا داماد به تنهایی گذاشته باشد. بنابراین خانواده ی عروس و داماد می توانند با همکاری و مشارکت یکدیگر جهیزیه ای ساده اما با آرامش خاطر فراهم کنند تا عروس و داماد بتوانند هر چه زودتر زندگی آرام و سالم خود را شروع کرده و مقدمات اولیه را برای این شروع در اختیار داشته باشند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ملاک خرید جهیزیه

 

 

 

- جهیزیه یعنی تهیه ی لوازم ضروری برای شروع یک زندگی نه تأمین مایحتاج عمر یک فرد. انتظار نداشته باشید خانه شما از همان اول همانقدر شیک و مجهز و کامل باشد که خانه پدر و مادرتان بعد از ده ها سال زندگی مشترک به آنجا رسیده.

 

 

 

- وسایل ضروری جهیزیه وسایلی است که نبودش یعنی ایجاد مشکل برای زندگی زوج. به جز آن، هر چیزی که اضافه خریده شود یا تجمل است یا اسراف.

 

 

 

- در تهیه ی جهیزیه ملاک اصلی باید کیفیت و مرغوبیت کالا باشد نه فقط زیبایی آن.

 

 

 

- با دعای پدر به زندگی فرزند برکت داده می شود، نه با اجناس قیمتی و تزئینی!

 

 

 

- عدم توانایی و مهارت در مدیریت و اداره ی زندگی را با جهیزیه سنگین و گران قیمت نمی توان جبران کرد.

 

 

 

- یک مثل قدیمی می گوید: هرکه بامش بیش برفش بیش. نه به این معنا که هر چه بیشتر بخریم آرامش و آسایش زیادتر می شود بلکه، بسیاری اوقات دردسر و زحمت ما بیشتر می شود. این وسایل نیاز به نگهداری و مواظبت دارد و جاگیر است، اگر مستأجر هم باشید وضع بدتر خواهد شد.

 

 

 

- خرید جهیزیه قرار است شروع یک زندگی را آسان تر کند، نه اینکه سدی باشد برای آغاز آن.

 

 

 

- ساده زندگی کردن منافاتی با رفاه ندارد، آسایش هم که اصلاً در سایه ی ساده زندگی کردن است.

 

 

 

- سعی کنید وسایل غیرضروری را با تلاش خود در وقت نیاز تهیه کنید، تا هم لذت خرید را ببرید و هم احساس مسؤولیت و تلاش برای ساختن زندگی مشترک را تجربه کنید.

 

 

 

- نخریدن وسایل غیرضروری توسط پدر عروس، هم زحمت خانواده عروس را کمتر می کند و هم ازدواج را راحت تر.

 

 

 

- آن کسانی که با مجالس و محافل سنگین با جهیزیه های سنگین کار را بر دیگران مشکل می کنند حسابشان پیش خداوند بسیار سخت است.

 

 

 

- خانواده ها روی چشم و هم چشمی جهیزیه را برای خودشان یک معضل می کنند؛ بعد نوبت دیگران است که رنج این معضل را ببرند. این چشم و هم چشمی ها آخر به کجا می رسد؟

 

 

 

- مسلمانان باید در جهیزیه ی عروس، اقتصاد را رعایت کنند و تظاهر و ریا و فخرفروشی را کنار بگذارند.

 

 

 

- قناعت مربوط به آدم های فقیر نیست. آن که ندارد، نیاز به قناعت ندارد. قناعت مربوط به آدم های پولدار است. قناعت یعنی در حدّ لازم و در حد کفایت انسان توقّف کند.

 

جهیزیه خوب چه جهیزیه ای است؟

 

 

 

- وسایل خانه پدری پس از سال ها و با زحمت خریداری شده است. چرا در جهیزیه عروس باید گران ترین این وسایل دیده شود و در کوتاه مدّت عروس و داماد صاحب این وسایل شوند؟

 

 

 

- آیا چون تمّکن مالی داریم، باید آن قدر خرج های مسرفانه انجام دهیم که افراد کم بضاعت تحقیر شوند؟!

 

 

 

- جهیزیه قرار است به اقتصاد عروس و داماد کمک کند؛ نه اینکه یک عمر آن ها را تأمین نماید؛ به طوری که لازم نشود داماد تا سال ها یک قاشق برای خانه تهیه کند.

 

 

 

- سلیقه به خرج دادن به معنای گران خریدن نیست؛ بلکه به معنای زیبا، مفید و با صرفه خریدن است.

 

 

 

- عروس خانم ها شما نگذارید، پدر و مادرها هم اگر می خواهند شما نگذارید جهیزیه را سنگین کنند. این همه وسیله غیر ضروری را می خواهید چه کنید؟

 

 

 

- حرام همه اش هم این نیست که محرم و نامحرم و این چیزها باشد، آن ها هم البته حرام است، اما ریخت و پاش هم حرام است، اسراف هم حرام است، سوزاندن دل مردمی که ندارند واقعاً حرام است

 

 

 

- برخی اسراف می کنند، می ریزند و می پاشند. در این روزگار که فقرایی در جامعه هستند، کسانی هستند که اوّلیات (ضروریات) زندگی هم درست در اختیارشان نیست، این کارها اسراف است، زیادی است؛ بی خود است.

 

 

 

- در خرید جهیزیه از الگویی پیروی کنید که معقولانه باشد و شرع و عرف در کنار هم آن را بپسندد.

 

 

 

- وسایل گران جهیزیه با ایجاد دلبستگی فرصت تنّوع در زندگی را از ما می گیرد.

 

 

 

- بهتر نیست ما هم مثلِ پدر و مادرمان با زندگی ساده شروع کنیم و برکت را به خانه خود بیاوریم؟ قطعاً در اسراف برکتی نیست.

 

 

 

- جهیزیه وسایل زندگی دو نفر است؛ پس چرا فقط یک نفر آن را تهیه کند؟ و بدتر از آن چرا به اندازه ده ها نفر وسیله می خرید؟

 

 

 

- فامیل می توانند با هماهنگی همدیگر مقداری از لوازم جهیزیه را به عنوان هدیه ی عروسی به عروس خانم تقدیم کنند.

 

 

 

- فراموش نکنیم! اگر خانواده ی عروس جهیزیه را فراهم کرده اند، وظیفه ی شرعی یا حقوقی آن ها نبوده بلکه هدیه ای بوده از سر لطف و احسان به زندگی دختر و دامادشان؛ پس هر چه از دوست رسد نیکوست.

 
 
 
 
 
 

منبع: کتاب آیینه و شمعدان

shiva & hasan بازدید : 157 پنجشنبه 19 دی 1392 نظرات (0)
معمولا افرادی که اقدام به برقراری چنین رابطه هایی می کنند، با این استدلال که «ما نمی خواهیم ازدواج کنیم» انتخاب ها و رفتارهایی را که باید از خود نشان دهند، بروز نمی دهند و...
 

 

 

دوستی هایی که قبل از ازدواج دنبال می شود، قطعاً دوستی پایدار و بلند مدتی نخواهد بود اما وابستگی عاطفی ای که بعد از مدتی بین دو طرف شکل می گیرد، جدایی را سخت می کند.

 


 

معمولا افرادی که اقدام به برقراری چنین رابطه هایی می کنند، با این استدلال که «ما نمی خواهیم ازدواج کنیم» انتخاب ها و رفتارهایی را که باید از خود نشان دهند، بروز نمی دهند و بدون آشنایی کافی و درنظر نگرفتن معیارهای درست، اقدام به برقراری این رابطه می کنند و حاضر به پذیرش مسئولیت های یک رابطه نیستند. چنین دوستی هایی به دلیل ضربه هایی که طرفین رابطه متحمل می شوند، توصیه نمی شود.

 
 

 

 

بخشی از این ضربه ها مربوط به وابستگی های عاطفی می شود. به عبارت بهتر، شما تصور کنید دختر و پسری تصمیم می گیرند که رابطه ای با هم برقرار کنند، منتها چون قصد ازدواج ندارند، ملاک هایی را که برای ازدواج در ذهن خود ساخته اند نادیده می گیرند، با این توجیه که قرار نیست این رابطه به ازدواج منجر شود. بنابراین با کسانی دوست می شوند که کیفیت اخلاقی و رفتاری پایین تری دارند.

 
 
 

 

 

از طرفی این رابطه آغاز می شود و بعد از مدتی این دوستی دو حالت پیدا می کند؛ یا رابطه به خاطر مشکلاتی که به وجود می آید قطع می شود و در این میان، طرفین ضربه های روحی- عاطفی زیادی خواهند خورد و یا این رابطه مدتی ادامه پیدا می کند تا وابستگی عاطفی شدیدی به وجود می آید و تصمیم می گیرند ازدواج کنند؛ غافل از اینکه این آدم مناسب ازدواج نیست و معیارهای یک ازدواج موفق در این رابطه وجود ندارد.

 

 

 

نکته دیگر این است که وقتی این گونه روابط براساس حداقل شناخت آغاز می شود، طرفین به مسائلی مانند معیارهای اخلاقی مورد پذیرش شان توجه نمی کنند. برای مثال، دختر یک حدی از رابطه را می پسندد ولی پسر خواسته های بیشتری دارد و یا بالعکس. در این موارد مشاهده می شود طرفین از ترس از دست دادن دوستی و یا به خاطر تهدیدهایی که صورت می گیرد، تسلیم خواسته های طرف مقابل می شوند.

 
 

 

 

دوستی برای شناخت جنس مخالف

 

 

 

بعضی ها می گویند من دختر و یا پسری را برای دوستی می خواهم تا بتوانم دخترها و یا پسرها را بشناسم؛ در صورتی که این کاملا غلط است. برای شناختن روحیات دخترها و یا پسرها لازم نیست افراد چنین روابطی را تجربه کنند. جنس متفاوت چیز پیچیده ای نیست که لازم باشد یک نفر «دوست دختر» یا «دوست پسر» داشته باشد تا جنس متفاوت را بشناسد. روابط معمولی که درون برخی چهارچوب های اخلاقی و عرفی شکل می گیرد مثل روابط معمول دو همکلاسی یا دو همکار، برای شناختن جنس متفاوت کفایت می کند و لازم نیست برای شناخت پیدا کردن وارد روابطی بشوند که وابستگی های عاطفی حرف اول و آخر را می زند.

 

 

 

در کشورهای غربی که حتی از لحاظ فرهنگی تفاوت های زیادی با جامعه ما دارند و ارزش های متفاوتی برای آنها تعریف شده است، تحقیقات نشان م یدهد که افرادی که دوستی با آدم های بیشتری را تجربه کردند و به قول معروف دوست دختر و یا دوست پسرهای بیشتری داشته اند و قبل از ازدواج روابط متعددی با جنس مخالف داشته اند، بعد ازدواج رضایت کمتری از زندگی شان دارند و مشکلات بیشتری را تجربه خواهند کرد. این تجربه برخلاف تصور قالب جوانان ماست. در حال حاضر، دخترها و پسرها فکر می کنند هرچه روابط بیشتری را تجربه کنند، در انتخاب همسر موفق تر خواهند بود اما این یک ذهنیت نادرست است.

 

 

 
 

قطع رابطه

 

 

 

مرحله آخر، قطع این گونه روابط است. افراد باید بدانند که هرچه از عمر رابطه می گذرد، وابستگی بیشتری به وجود خواهد آمد و قطع رابطه همراه با رنج فراوان خواهد بود.

 

 

 

از نظر روانشناسی، از دست دادن یک رابطه که در آن عاطفه و احساس وجود دارد همچون مرگ یکی از نزدیکان، دردناک است و فرد دور های سوگوار رابطه از دست رفته اش خواهد بود. گریه ها، خواهش و التماس ها، قول و قرارها و امثالهم در این دوران نباید مورد اعتنا قرار بگیرند؛ چراکه فرد برای فرار از غم از دست دادن رابطه دست به هر کاری می زند تا شاید بتواند طرف مقابل را از جدایی منصرف کند.

 
 
 

 

 

طرفین رابطه اگر بتوانند با واقعیت رو به رو شوند و چند ماه ناراحتی شان را کنترل کنند، به زندگی عادی برخواهند گشت و حتی بعد از سپر یشدن مدتی متوجه فواید قطع رابطه گذشته شان خواهند شد، اما اگر مدام امیدوارانه به فکر از سرگیری رابطه باشند، نخواهند توانست به زندگی عادی و معمولشان بازگردند.

 
 

 

 

یک نکته مهم

 

 

 

نکته دیگر این است که اگر تصمیم به قطع رابطه گرفته شد، این جدایی باید به یکباره و برای همیشه صورت گیرد و نه به صورت تدریجی یا با کم کردن رابطه. تجربه نشان می دهد کم کردن تدریجی رابطه مؤثر نیست و همه چیز باید یک دفعه تمام شود. تنزل رابطه به یک دوستی معمولی هم به هیچ عنوان مؤثر نخواهد بود؛ چرا که این ها سابقه ای از یک رابطه عاطفی را با هم دارند که ممکن است طرفین را دچار مشکلات روحی کند.

 
 
 
 
 

منبع : tebyan.net

shiva & hasan بازدید : 163 پنجشنبه 19 دی 1392 نظرات (0)

دوره ای که مردها با زن های ۱۰ یا ۲۰ سال کوچک تر از خودشان ازدواج می کردند، تقریبا گذشته است. امروزه ازدواج هایی که در آن زوج ها همسالند و یا ازدواج هایی که در آن زن بزرگ تر از مرد است بیشتر از قبل دیده می شود.

 

 

کوچک تر بودن زن از مرد در ازدواج یک باور سنتی است. دکتر مسعود وزیری، روان شناس بالینی درباره تفاوت سنی مناسب برای ازدواج موفقیت آمیز برایمان می گوید.

 

 

 

● تفاوت سنی مناسب

 

 

 

اگر تفاوت سنی میان زن و مرد سه تا چهار سال باشد، از یک حد معمولی برخوردار است. این مورد بستگی به این دارد که چقدر زن و مرد بتوانند این فاصله را باور داشته باشند. این مساله را نمی توان به همه تعمیم داد و به این معنا نیست که همه کسانی که چنین اختلاف سنی ای دارند، زندگی خوبی هم دارند.

 

 

 

البته هرچه فاصله سنی زوجین کمتر باشد احتمال تفاهم بیشتر است. چراکه دو نفر با تفاوت سنی زیاد در دو مرحله متفاوت از زندگی هستند و نیازها و خصوصیات آنها بالطبع متفاوت است.

 

 

 

همان طور که از گذشته تا به حال شنیده ایم، تفاوت در سن بلوغ دختر و پسر این روند را طوری نهادینه کرده که پسرها باتوجه به دیرتر بالغ شدنشان باید از دخترها بزرگ تر باشند.

 

 

 

با این حال فاکتور سن به تنهایی نمی تواند تضمین کننده یک ازدواج موفق باشد. انگیزه زوج ها برای ازدواج با یکدیگر در این زمینه بسیار دخیل است. هستند کسانی که با انگیزه های اقتصادی با افرادی ازدواج می کنند که تفاوت سنی بسیار زیادی با آنها دارند؛ ازدواجی بدون پایه های عاطفی و شناخت که نبودن عامل علاقه در این نوع از ازدواج ها آنها را با شکست مواجه می کند. در این صورت نمی توان گفت شکست این زندگی تنها به خاطر بالابودن سن یکی از دو زوج بوده است.

 

 

 

● بزرگ تر بودن مرد

 

 

 

از گذشته تا به امروز تفاوت سنی در ازدواج به گونه ای بوده که مرد چندسالی بزرگ تر از زن بوده است. مرد ایرانی با خاصیت مردسالارانه ای که از گذشته در اطراف خود دیده و شنیده، مدیر بودن در خانواده و حرف آخرزدن را تعریفی از خود می داند. از سوی دیگر بزرگ تر بودن مرد نوعی توازن رفتاری را در خانواده به دنبال دارد. با این حال معیارها با گذشت زمان در حال تغییر و دگرگونی است.

 

 

 

حضور زنان در جامعه و فعالیت های اجتماعی آنها، توجه بیشتر آنها به تحصیلات و ارتقای علم و به دست آوردن موقعیت هایی برتر حتی بسیار معتبرتر از مردها تا حدودی باعث تغییر سن ازدواج شده و به همین خاطر است که در جامعه امروز زنانی که از همسران خود بزرگ تر هستند، بیشتر از قبل دیده می شوند.

 

 

 

● بزرگ تر بودن زن

 

 

 

اگرچه هنوز مساله بزرگ بودن زن از مرد چه از نظر فرهنگی و چه از نظر اجتماعی در جامعه ما پذیرفته شده نیست اما نمی توانیم برای همه افراد، نسخه های واحد و یکسانی بپیچیم. اگر دو نفر تفاهم فرهنگی و اخلاقی داشته باشند، همسن بودن یا بزرگ تر بودن دختر از پسر، مشکل خیلی حاد و پیچیده ای نیست.

 

 

 

کسانی که مخالف بزرگ تر بودن زن هستند معمولا دلایل زیرا برمی شمارند: ترس از اینکه این ازدواج ها بعد از مدت کوتاهی با شکست مواجه شود؛ به ویژه اگر این ازدواج به خاطر موقعیت مادی زن صورت گرفته باشد، همیشه موردتوجه است.

 

 

 

زنی که چندسال بزرگ تر باشد، معمولا انتظار دارد همسرش هم همانند او فکر کند و مسائل را بسنجد ولی وقتی با چیزی غیر از این مواجه می شود، این فاصله را بیشتر درک می کند.

 

 

 

از سوی دیگر، مردی که با زن بزرگ تر از خودش ازدواج می کند، ممکن است پس از چند سال زندگی، با تحلیل رفتن جسم زن، احساس ناخوشایندی پیدا کند و شاید به فکر جدایی و یا ازدواج دوم بیفتد و... درحالی که این احتمال ها تنها مختص به زن هایی نیست که از شوهرانشان بزرگ ترند بلکه ممکن است در رابطه سایر زن ها با شوهرانشان نیز اتفاق بیفتد.

 

 

 

چنین ازدواج هایی جنبه های مثبتی هم دارد؛ ازجمله اداره زندگی از سوی زنی آگاه و مدیر. البته به شرطی که خود فرد پذیرای شرایطش باشد و بتواند نگاه جامعه و مردم را تحمل کند. چراکه تاثیرهای منفی برخورد جامعه و اطرافیان ممکن است در زندگی بروز پیدا کند.

 

 

 

می توان خانواده های زیادی را یافت که با بزرگ تر بودن زن از شوهر، زندگی هایی شاد و زیبا دارند. این مساله درصورتی که عشق و علاقه طرفین به همدیگر زیاد باشد و زندگی خوبی داشته باشند مشکل ساز نخواهد شد.

 

 

 

● همسن بودن یا نبودن

 

 

 

تعریف تفاوت سن و پذیرش آن، کاملا به فرهنگ و تربیت خانوادگی بستگی دارد. در مساله ازدواج درصورت فراهم بودن نیازهای اساسی و شناخت متقابل نمی توان فاصله سنی را از عوامل و عناصر اصلی دوام زندگی دانست. با این حال هرچقدر فاصله و اختلاف سنی بین زن و مرد کمتر باشد آنها به درک بهتری از یکدیگر می رسند.

 

 

 

زن و مرد هرچقدر تناسب و سنخیت بیشتری داشته باشند پیوند و ازدواج مستحکم تری خواهند داشت. یکی از معیارهای انتخاب همسر هماهنگی و تناسب بین زوجین از نظر فاصله سنی است. به هر حال افرادی که در محدوده سنی نزدیک هم باشند، تجربه ها و خاطره های یکسانی دارند و پیش زمینه فرهنگی مشابهی برای درک کردن هم خواهند داشت.

 

 

 

دختر و پسری که در سن ازدواج قرار دارند باید از نظر فکری در یک سطح قرار گیرند. تفاوت سن در فرهنگ ما اهمیت دارد ولی میزان آن را هم هیچ علم و منطقی با قاطعیت تخمین نزده است. باتوجه به عرف جامعه بزرگ تر بودن زن از مرتد، چه از نظر فرهنگی و چه از نظر اجتماعی پذیرفته شده نیست. علی رغم پیشرفت های همه جانبه و تغییر باورها هنوز هم موفقیت این گونه ازدواج ها در مقایسه با ازدواج هایی با تفاوت سنی مناسب برای افراد ثابت نشده است.

 

 

 

زن و مردی که ۱۲ تا ۱۵ سال اختلاف سن دارند نمی توانند همدل و همراه خوبی برای یکدیگر باشند اما باوجود تمام ایرادها، در این بین، نمونه های موفق زیادی نیز وجود دارند. ازدواج پسران با دختران بزرگ تر از خود به دلایل مختلف، یکی از عوامل نگران کننده در خانواده هاست. چراکه به زعم آنها این نوع ازدواج ها از ریسک بالایی برخوردارند. چون دخترها از لحاظ جسمی و عقلی زودتر بالغ می شوند؛ بنابراین به همسرانی احتیاج دارند که هم سطح خودشان باشند اگرچه باز هم توجه به مسائل پیچیده زندگی نسبی است.

 

 

 

فاصله سنی زیاد و از ۱۰ سال به بالا به دلیل اینکه تفاوت زمانی و یک دهه فاصله زندگی کردن بین دو فرد وجود دارد، مشکلاتی برای هر دو زوج به وجود می آورد. مشکلاتی چون عدم درک صحیح و متقابل، برآورده نشدن انتظارات دو طرف بعد از مدتی و بی حوصلگی فرد بزرگ تر، به خصوص احساس پشیمانی و بروز مشکلات بیشتر از عواملی هستند که بین زوج ها با فاصله سنی زیاد دیده می شوند.

 

منبع:مجله تندرستی

shiva & hasan بازدید : 184 پنجشنبه 19 دی 1392 نظرات (0)

ویژگی‌های یک همسر مناسب

 

 

همسر مناسب برای هر کس تعاریف خاص خودش را دارد اما اصولی وجود دارد که باید در همه آنها یکسان باشد. در واقع همسر خوب، همسری است که معیارهای پایه را داشته باشد و بعد از آن معیارهای مورد علاقه شما را تامین کند.

 


 

در این مطلب معیارهای پایه همسر مناسب را خواهید خواند. یادتان باشد این معیارها برای خود شما هم صادق است و باید سعی کنید آنها را در خود تقویت کنید.

 

 

 

اولین ویژگی یک همسر مناسب آن است که به پختگی لازم برای اداره زندگی رسیده باشد، یعنی بتواند در شرایط مختلف، تصمیم گیری درست و منطقی داشته باشد؛ مهارت سنجیده گویی و کنترل زبان، قدرت کنترل و غلبه بر احساسات را داشته باشد، آینده نگر، واقع بین، انتقادپذیر و دارای قدرت تشخیص و تجزیه و تحلیل صحیح نسبت به مسائل و اتفاقات پیرامون باشد و... در اینجا به تبیین این شاخصه ها می پردازیم.

 
 
 

 

 

کنترل زبان: مهارت استفاده از زبان و گفتار صحیح بسیار ارزشمند است که با دقت، تفکر و تمرین، خوب گوش دادن و گزیده، به موقع و به اندازه سخن گفتن به دست می آید. به این ترتیب بسیاری از مشکلات و سوءتفاهم ها برطرف شده و محبتتان افزایش می یابد.

 
 
 

 

 

کنترل احساسات: کنترل احساسات و هیجانات و ابراز احساسات مناسب شما را از مسیرتان باز نمی دارد، بلکه در مقابل بدی ها و زشتی ها قدرت مقابله پیدا می کنید. باعث می شود در برابر شکست ها ناامید نشده و در پیروزی ها مغرور نشوید. اگر نمی توانید احساسات و هیجانات خود را به خوبی کنترل کنید، باید از ایمان و تفکر درست، عبرت گرفتن و مشورت با افراد آگاه جهت کنترل و بروز مناسب احساسات استفاده کنید.

 
 
 

 

 

آینده نگری: برنامه ریزی منظم و تلاش و فعالیت هدفمند از آثار آینده نگری و نگاه درست به آینده است بنابراین برای آینده خود برنامه مناسب داشته باشید تا برای رسیدن به انگیزه های خود کمتر دچار مشکل شوید.

 
 
 


 

انتقاد پذیری: با پذیرش انتقادات سازنده نسبت به خود می توانید از تجربیات رایگاه دیگران استفاده کنید و به اصلاح خطاها و اشتباهایتان در زمان مناسب بپردازید. روحیه انتقادپذیری علاوه بر سازندگی، خوش بینی و حس تعامل، محبت دیگران را نیز برای شما به ارمغان خواهد آورد.

 
 
 


 

قدرت تجزیه و تحلیل: در روزگاری که خوب و بد در کنار هم قرار دارند و تشخیص مرز میان آن ها به راحتی ممکن نیست می توان با مطالعه و به دست آوردن بینش درست که نتیجه همنشینی با افراد امین است، قدرت تشخیص و تجزیه و تحلیل امور و رویدادهای شخصی و اجتماعی را به دست آورد و از قضاوت و تصمیم گیری های عجولانه در موارد حساس پرهیز کرد.

 
 
 

 

 

استقلال فکری: صلاح مملکت خویش خسروان دانند! درست است که مشورت با افراد آگاه مفید است اما داشتن استقلال فکری و باری به هر جهت نبودن و گاهی پافشاری در تصمیم های درست لازم است، چرا که هر کس به واقعیات درونی و بیرونی خود بیش از دیگران واقف است، البته استقلال فکری با خودسری تفاوت دارد.

 
 
 


 

ادب: ادب، عقل را حفظ و شخصیت را استحکام می بخشد، با رعایت ادب، اجازه بی ادبی و سوء استفاده کردن را به دیگران ندهید.

 
 
 


 

واقع بینی: گاهی واقعیت به نظر تلخ می آید اما عدم پذیرش آن زندگی را تلخ تر می کند. واقع بینی شما را از خیال پردازی، توقعات نابجا و انتظارات غیرمنطقی دور می نماید، در نتیجه به سرعت و سهولت شما را از بیراهه به شاهراه می رساند.

 
 
 


 

مسؤولیت پذیری: تعهد و مسئولیت پذیری فرد در مقابل خانواده، شغل، اجتماع و... نشان دهنده رشد فکری اوست که باعث جلب اعتماد و اطمینان دیگران، کسب اعتبار و وجهه و موفقیت می شود.

 
 
 

 

 

رازداری: حفظ اسرار شما را محبوب و معتمد می کند و تمرینی است تا با میل خود به افشاگری بجنگید.

 
 
 


 

خوش اخلاقی: خوش اخلاقی یکی از کمالات انسانی است. پیامبر اکرم (ص) فرمودند: پاداش صاحب اخلاق نیکو مانند پاداش روزه دار شب زنده دار است. اسلام برای اخلاق در امر ازدواج اهمیت بسیاری قائل است تا جایی که آن را به عنوان یکی از معیارهای انتخاب همسر قلمداد می کند.

 
 
 
 

 

 

انعطاف پذیری: انعطاف پذیری موجب می شود به جای پافشاری روی خواسته ها و نظرات (درست یا نادرست)، انرژی ها صرف تفکر، تغییر و اصلاح بیشتر شود که نتیجه آن آرامش در زندگی خواهد بود. انعطاف پذیری در مقابل عقاید و باورهای دینی... که جزء اصول زندگی هستند و زیربنای فکری را تشکیل می دهند عاقلانه نیست.

 
 
 
 
 


 

قناعت: قانع بودن در زندگی سبب می شود به دارایی هایتان راضی و خرسند باشید، حسرت نداشته ها را نخورید و در میدان رقابت، چشم و هم چشمی، تجملات و زیاده خواهی ها نیز با آسودگی خیال زندگی کنید.

 
 
 


 

گذشت: چشم پوشی از اشتباهات دیگران و گذشت در مقابل خطای آن ها موجب می شود تا از کینه توزی و جدایی دور بمانید و با سازندگی روحی موجب تداوم روابطتان با دیگران شوید.

 
 
 


 

حیا: حیا ادب خاصی به فرد می بخشد که در رفتار، نگاه، طرز صحبت کردن و لباس پوشیدن شخص و... خود را نشان می دهد و این باعث می شود که نه شخص وارد حریم خصوصی دیگران شود، نه اجازه دهد دیگران وارد حریم خصوصی او شوند. حیا صفتی ثابت و استوار در اعماق وجود انسان است که او را از ارتکاب حرام های شرعی، عقلی و عرفی دور می سازد، برای نفس محدودیت ایجاد می کند و معیار عام و الهی در انتخاب همسر محسوب می شود. حیا برتر از تقوا است، زیرا تقوا یا پرهیزگاری ما را از گناهان شرعی مصون می سازد، اما حیا باعث اجتناب از زشتی های عقلانی و عرفی می گردد. از آثار مثبت حیا می توان به برطرف شدن عیوب، تسلط بر نفس، آبرومندی، ایمنی از روز قیامت، قبولی عمل، پاکی از گناهان و... اشاره کرد. امام صادق (ع) فرمودند: حیا و ایمان دو رشته ی به هم تنیده اند که چون یکی برود دیگری هم رفته است.

 
 
 
 
 

منبع: کتاب آیینه و شمعدان

shiva & hasan بازدید : 196 پنجشنبه 19 دی 1392 نظرات (0)

شناخت فرد مناسب برای ازدواج کار ساده ای نیست. به خصوص که خصوصیات رفتاری فرد به فرد متفاوت است. اما در نظر داشتن خط قرمزها و اصول کلی می تواند تا حدود زیادی شما را از یک انتخاب نادرست نجات دهد.


در این جا خصوصیات اخلاقی ای را برای شما فهرست کرده ایم که برای شناختن آدم‌ها و چشم پوشی کردن از ازدواج با آنها کافیست.

 
 
 

 

 

منفی باف به معنای واقعی کلمه: آنها در هر شرایطی فقط مشکلات را می‌بینند. همیشه شکایت می‌کنند که آفتاب خیلی داغ است، باران گل‌های باغچه‌شان را خراب کرده، باد موهای‌شان را به هم ریخته و... خلاصه، فکر می‌کنند همه دنیا علیه آنهاست. همیشه مشکل را می‌بینند و هرگز راه‌حل را نمی‌بینند. آنها شکست را عاقبت هر کاری می‌دانند.

 
 
 

 

 

کسانی که فکر نکرده عمل می‌کنند: آنها براساس تصمیم‌های غریزی، آنی و واکنشی عمل می‌کنند! مثلا اگر چیزی را ببینند که خوش‌شان بیاید و چشم‌شان را در نگاه اول بگیرد بدون لحظه‌ای درنگ آن را می‌خرند. البته بعد یک چیز بهتر را می‌بینند و شروع می‌کنند به ناله و نفرین و چانه زدن برای به دست آوردن آن. اگر به دست‌اش بیاورند زود از یادش می‌برند و اگر به دست‌اش نیاورند زمان زیادی را صرف غم و اندوه ناشی از آن می‌‌کنند. چنین فردی آمادگی آن را دارد که یک شبه زندگی شما را به باد دهد! تصمیم های آنی و بدون فکر این فرد مانع از تفکر منطقی خواهد بود.

 
 
 


 

آنانکه گوش نمی کنند، حرف می زنند: این افراد خودشان را مدام توی بحث‌هایی درباره قهرمانان زندگی‌شان و گروه‌ها و دسته‌هایی که دوست دارند، می‌اندازند و در این راه از دروغ گفتن هم ابایی ندارند. وقتی کسی به آنها نصیحتی می‌کند، گوش‌های‌شان را می‌بندند و چیزی نمی‌شنوند. چنین فردی مصداق واقعی یک دندگی است. زندگی با چنین فردی به معنای حذف شما از تمام تعاملات و تصمیم گیری هاست.

 

 

 
 
 

کسانی که وقت‌شان را زیاد هدر می‌دهند: تقسیم زمان و استفاده از آن یکی از مهم ترین عوامل موفقیت است. برای یک آدم ناموفق، زمان کم ارزش است. کسی که وقت خود را به سادگی هدر می دهد گزینه مناسبی برای ازدواج نیست جون نه تنها قدر خود را نمی داند بلکه انگیزه کافی برای موفقیت و پیشرفت ندارد.

 
 


 

حسود هرگز نیاسود! آنها حسودند! خودشان را در موفقیت‌های دیگران سهیم می‌بینند و دیگران را سهیم در شکست‌های‌شان و به جای اینکه کار و تلاش‌شان را بیشتر کنند شروع می‌کنند به شایعه‌سازی و زیر‌آب‌زنی دیگران و با این کار سعی می‌کنند دیگران را از معرکه به در کنند و جای آنها را بگیرند. ین افراد هیچ وقت از حال و گذشته خود راضی نیستند و مدام در حال خراب کردن موقعیت خود و اطرافیانشان هستند. حتی اگر این اطرافیان شما و خانواده تان باشید.

 
 
 


 

به دنبال ساده ترین راه: آنها همیشه به دنبال ساده ترین و کوتاه ترین راه هستند. نمی‌خواهند به هیچ عنوان به خودشان کمی زحمت بدهند؛ در حالی که یک زندگی خوب می‌خواهند. نکته‌ای که این آدم‌ها نمی‌دانند این است که پنیر مجانی فقط در تله‌موش پیدا می‌شود! و هیچ چیزی بدون تلاش به دست نمی‌آید. زندگی خوب آدم‌های موفق بر استمرار و اشتباه و درس گرفتن از آن اشتباهات بنا می‌شود. آنها ثابت‌قدم هستند و در راه رسیدن به هدف‌های‌شان تسلیم نمی‌شوند. آنها خطا می‌کنند اما آنها را تکرار نمی‌کنند و از میان خطاهای‌شان، نکته‌های مثبت را بیرون می‌آورند.

 

 
 
 
 

راحت تسلیم می‌شوند: آدم‌های ناموفق در شروع هر کاری سعی و تلاش نشان می‌دهند اما چیزی نمی‌گذرد که همه شور و شوق‌شان را از دست می‌‌دهند. مخصوصا وقتی با اشتباهی از خودشان روبه‌رو می‌شوند. به محض وقوع این اتفاق، کارشان را ترک می‌کنند و دنبال کار دیگری می‌گردند. البته اتفاقی نمی‌افتد؛ چون باز همان داستان و همان نتیجه تکرار می‌شود. آدم‌های ناموفق پافشاری خاصی در دنبال کردن رویاها و کارهایی که دوست دارنـد انجـام بدهند، ندارند.

 
 
 
 
 
 

منبع: برترین ها

shiva & hasan بازدید : 171 پنجشنبه 19 دی 1392 نظرات (0)

ازدواج با یک همکار

 

 

آمدن یك خواستگار از میان همكاران، برای خیلی‌ها می‌تواند یك شروع خوشایند باشد و برای برخی هم یك اتفاق پراضطراب. اگر این خواستگار تازه، از همان دسته افرادی باشد كه سال‌ها ویژگی‌های او را به‌عنوان همسر آینده‌تان مرور می‌كرده‌اید، قطعا بدون نگرانی و تنها با كنجكاوی برای بیشتر شناختنش قدم خواهید برداشت؛ اما اگر قصد ازدواج نداشته باشید یا فكر كنید این همكار قدیمی هیچ شباهتی به مرد رویاهای شما ندارد، موضوع برای‌تان سخت می‌شود و پیدا كردن یك راه برای حل كردن این مشكل، در كنار حفظ موقعیت كاری دشوار خواهد شد.

 

 

خواستگاری در محیط كار و پیچیدگی‌هایش را با مهدی میرمحمدصادقی، روان‌شناس و مشاور خانواده در میان گذاشتیم. از نظر او بررسی شرایط و ویژگی‌های خواستگاری كه پیش از این همكار شما بوده، دقت و حساسیت زیادی را طلب می‌كند. ادامه بحث را از زبان او بخوانید:

 

 

 

چطور می‌توان بدون ایجاد سوء تفاهم و مشكل در محیط كار تحقیق كرد؟

 

 

 

اولین نیاز برای تحقیق، شناخت یك محقق خوب است؛ كسی كه احساساتش را درگیر این موضوع نمی‌كند و توان كسب اطلاعات درست را دارد. دوستان نزدیك فرد یا دشمنان و رقیب‌های كاری‌اش معمولا منبع خوبی برای تحقیق نیستند، زیرا یا زیاد از حد او را مثبت و لایق می‌بینند یا زیاد از حد بر ویژگی‌های منفی او تاكید می‌كنند اما همكارهای نزدیكی كه با او دوست هستند اما بسیار صمیمی نیستند، می‌توانند شناخت بهتری از او را به ما ارائه دهند. برای تحقیق باید سراغ آدم‌های زیرك و البته خنثی برویم كه هم ویژگی‌های منفی او را دیده باشند و هم خصوصیات مثبتش را.

 
 
 

 

 

درصورت رد كردن این پیشنهاد، چقدر احتمال آسیب دیدن روابط كاری وجود دارد؟

 

 

 

اینكه جواب منفی دادن به خواستگاری یك همكار چقدر می‌تواند روی روابط كاری ما تاثیر بگذارد كاملا بستگی به شخصیت 2 طرف و رتبه كاری‌شان دارد؛ برای مثال اگر او مدیر باشد قطعا بعد از این سیستم كاری‌شان خیلی تحت‌تاثیر قرار می‌گیرد. این موضوع وقتی پیچیده‌تر می‌شود كه ما به قصد آشنایی مدتی با آن همكار بیرون رفته و صحبت كرده باشیم. به همین دلیل پیش از هر اقدامی باید شناختی نسبتا دقیق از فردی كه قصد آشنایی با او را داریم به دست بیاوریم.

 


 

چطور می‌توان احتمال این آسیب را كمتر كرد و روابط كاری را بعد از این جدایی نیز حفظ كرد؟

 

 

 

نه گفتن در چنین روابطی باید با صراحت كامل انجام شود. نباید برای جواب منفی دادن خود فرد را بكوبیم و ضعف‌هایش را دلیل این جواب به شمار بیاوریم. در این زمان شما باید ویژگی‌های مثبت فرد را به رویش بیاورید و بگویید با وجود تمامی این خوبی‌ها، احساس می‌كنید كه نمی‌توانید آینده خوبی را برای هم رقم بزنید. می‌توانید پس از گفتن این حرف‌ها بگویید كه آنچه برای ازدواج در ذهن‌تان هست را نمی‌توانید از این رابطه به دست بیاورید و برای او آرزوی موفقیت كنید. نباید عزت نفس او را خدشه‌دار كنیم و لازم است قاطعانه و صریح صحبت كنیم.

 

 

تا وقتی كه فرد به این ارتباط صددرصد اطمینان نداشته باشد، باید این رابطه را مخفی نگه دارد و به‌طور جدی مراقب آگاه شدن دیگران باشد. همكاران در این شرایط نباید متوجه این ارتباط و رفت‌وآمد‌ها بشوند یا اینكه احساس كنند این 2 نفر علاقه‌ای به هم دارند

 

 

 

اگر جواب‌تان «نه» است دلسوزی نكنید

 

 

 

بعد از گفتن جواب منفی چه رفتارهایی را باید در محیط كار داشت و چطور به همكاری با فرد خواستگار ادامه داد؟ معمولا در این مواقع كسی كه رابطه را قطع كرده، نسبت به طرف مقابل احساس دلسوزی و ترحم می‌كند. نگاه‌های او را زیرنظر می‌گیرد و حسش را درك می‌كند. می‌بیند كه همكارش گوشه‌گیر شده، برخی روزها سر كار نمی‌آید، مدام بی‌قرار است. با دیدن رنج كشیدن او، فردی كه جواب نه داده احساس گناه می‌كند و سعی می‌كند دل او را به دست بیاورد و با رفتارهایش از او طلب بخشش كند. ممكن است رفتارهای حمایتی از خود نشان دهد، سعی كند برخی وظایف كاری او را انجام دهد و بیشتر از قبل حالش را بپرسد. گرچه هدف او فقط آرام كردن طرف مقابل است اما معمولا این رفتارها از طرف آقایان نشانه عشق و تغییر نظر تلقی می‌شوند. اگر نظر قطعی فرد منفی است باید این صراحت را در تمامی مراحل كاری‌اش حفظ كند و حتی در صورتی كه می‌تواند، تقاضای انتقال به بخش دیگری را بدهد و از او فاصله مكانی نیز بگیرد؛ گرچه در اغلب موارد می‌بینیم كه افراد چنین تصمیمی را نمی‌گیرند.

 
 
 

 

 

اگر با رئیس‌تان ازدواج كنید

 

 

 

حالا فرض كنیم فرد به پیشنهاد همكارش پاسخ مثبت می‌دهد و با او ازدواج می‌كند؛ آینده زندگی افرادی كه هم زیر یك سقف با هم زندگی می‌كنند و هم در محیط اداره در كنار هم هستند، چطور پیش می‌رود؟

 

 

 

كار كردن در یك محیط برای زن و شوهرها، هم می‌تواند مسائل مثبتی را در پی داشته باشد و هم منفی. ویژگی‌های مثبت این رابطه این است كه افراد مدام از حال هم خبر دارند؛ مشكلات همدیگر را می‌شناسند و یكدیگر را بیشتر درك می‌كنند؛ اما این موضوع عواقب منفی‌ای هم دارد؛ این عواقب بستگی به شخصیت افراد نیز دارد. برای مثال مردی كه روحیه مردسالارانه دارد، نمی‌تواند با زنی كه مقامی بالاتر از او دارد زندگی موفقی داشته باشد یا این‌كه در بعضی مواقع نظارت‌های بیش از حد و دخالت در مسائل كاری به قصد حمایت می‌تواند برای افراد مشكلاتی ایجاد كند؛ در چنین شرایطی بودن یك زن و شوهر در یك محیط كاری، هم می‌تواند به ارتباط كاری‌شان صدمه بزند و هم زندگی مشترك‌شان را دچار مشكل كند.

 
 
 


 

چه زمانی رابطه را علنی كنید؟

 

 

 

آیا باید این رابطه و كل موضوع را از همكاران پنهان كرد یا اینكه با بیان كردنش هم به موقعیت كاری فرد خدشه‌ای وارد نخواهد شد؟

 

 

 

تا وقتی كه فرد به این ارتباط صددرصد اطمینان نداشته باشد، باید این رابطه را مخفی نگه دارد و به‌طور جدی مراقب آگاه شدن دیگران باشد. همكاران در این شرایط نباید متوجه این ارتباط و رفت‌وآمد‌ها بشوند یا اینكه احساس كنند این 2 نفر علاقه‌ای به هم دارند. اگر افراد مایلند كه در محل كار كسی را در جریان بگذارند یا در مورد طرف مقابل‌شان از او تحقیق كنند، باید اطمینان كامل به این همكار داشته باشند.

 

 

 

اگر 2 طرف هنوز نمی‌دانند این رابطه و این علاقه به نتیجه می‌رسد یا نه، آگاه شدن همكاران دیگر می‌تواند مشكلات زیادی را در آینده كاری این 2 به‌وجود بیاورد و نسبت به نوع محیط‌های كاری، میزان این مشكلات متفاوت خواهد بود.زمانی كه نسبت به تصمیم‌شان و آینده این رابطه مطمئن هستند، می‌توانند موضوع را علنی كنند. در این مواقع 2طرف با رسمیت بخشیدن به این موضوع می‌توانند به رابطه‌شان كمك زیادی بكنند البته این اعلام عمومی باید با توافق طرفین انجام شود.

 

 

 

درصورتی‌كه یكی از طرفین نسبت به تصمیمی كه گرفته شده مطمئن باشد، با اعلام نكردنش به رابطه آسیب خواهد زد زیرا ممكن است در محیط كار خواستگارهای دیگری را پیدا كند كه وجودشان روی رابطه تاثیر بگذارد. از طرف دیگر بیان اینكه فرد كه شخصی متعهد است و با افتخار این تعهد را به دیگران هم اعلام می‌كند، حس اطمینانی در طرف مقابل ایجاد خواهد كرد كه می‌تواند به بقا و سلامت رابطه، كمك زیادی بكند.

 
 
 
 

منبع: سلامت

تعداد صفحات : 21

درباره ما
Profile Pic
همگی دست به دست هم دهیم تا بستری سالم فراهم کنیم برای رساندن دلها به یکدیگر
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    محتوا و مطالب سایت را چگونه ارزیابی میکنید؟
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 621
  • کل نظرات : 10
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 57
  • آی پی امروز : 40
  • آی پی دیروز : 91
  • بازدید امروز : 455
  • باردید دیروز : 171
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,593
  • بازدید ماه : 2,521
  • بازدید سال : 15,696
  • بازدید کلی : 171,136
  • کدهای اختصاصی